[ad_1]
بانیفیلم:
همان گونه که در روزهای گذشته در باره حاشیه های فراوانی که در پیرامون فحر۳۹ به وجود آمد نوشتیم، باز هم در روزهای پایانی، سایه این حواشی همچون بختک بر سر برگزارکنندگان قرار گرفته است.
از حاشیههای انتخابهای هیات داوری و کنار گذاشتن یک بازیگر زن، تا مراجعه یک کارگردان به محل حضور داوران و دست آخر مشابهتهای انکارناپذیر یک فیلم پرکاندیدا با ساختهای مربوط به ۵۶ سال پیش!
این ها در کنار انفعال دبیر جشنواره و پنهانکاریها و انکارهای بعضا مضحک روابط عمومی جشنواره۳۹، اعتبار این رویداد سینمایی را در حد و اندازههای یک «دورهمی» ده روزه پایین آورده است.
دامنه این حاشیهها و این انتقادات آنقدر زیاد است که حتی لشکر گوش به فرمان صفحات تلگرامی و منتقدان «قلم به نرخ» هم در پشتیبانی و لاپوشانی این حاشیهها، ناموفق و درمانده شدهاند!
برخی از صفحات بیهویت که با چشم فرو بستن به مشکلات و نارسایی، اندک اعتبار و آبروی رسانهای خود را نیز به «ثمن بخس» حراج کردهاند در کنار برخی منتقد جوان و سالخورده، با عبور از کنار «حاشیه»هایی (که حالا دیگر «متن» شده)، قصد دارند در روزهای آخر جشنواره، موضوع را با سلام و صلوات برگزار و این دوره۳۹ را سالم به سر منزل مقصود برسانند!
سایت تابناک به نقل از مشرق ضمن اشاره به موضوع نکوهیده کپیکاری در سینمای ایران، به شکل ویژه به مصداقهای کپی کاری فیلم «بی همه چیز» که کاندیدای دریافت سیزده جایزه شده پرداخته است که میخوانید:
موارد تقلید و بازسازی شده فیلم «بیهمه چیز» از فیلم «ملاقات» به شرح زیر است:
۱- پرستویی همواره همان پرستویی کلیشهای نیمه خشن معترضی است که خمیرهاش در آثار حاتمیکیا شکل گرفته، اما اطوار جدی آنتونی کوئین بازی فیلم ملاقات را به خوبی تقلید میکند.
۲- هدیه تهرانی تقریا همان صورت سنگی اینگرید برگمن را قرار است بازسازی کند با این تفاوت که دیالوگهای کمتری برای او نوشته تا این شباهت کمرنگ شود. با این حساب میتوان اذعان داشت که برخلاف نظر منتقد برنامه هفت که این فیلم چندین میلیاردی را واجد سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول و زن میداند و از طرفی ادعای تسلط بر آثار کلاسیک را به عنوان وجه تفاخر گفتمانش مطرح میکند، کافیست یکبار بازی کوئین را با پرستویی و برگمن را با تهرانی مقایسه کنیم تا متوجه شویم، کاملا بازیهای فیلم ملاقات را اتود زدهاند. حتی کاراکتر رئیس ژاندارمری روستا با عنوان «دشتدکی» از شخصیت پلیس فیلم یعنی «دوبریک» اتود زده شده و همان طنازی دربازی این کاراکتر مشهود است.
۳- از سایر مولفههای تقلیدی میتوان به خانه امیر (پرویز پرستویی) اشاره کرد که مغازه او زیر خانهاش قرار دارد که محل رجوع تمامی اهال روستاست و تصویر کردن این جغرافیا به شدت متاثر از نسخه کلاسیک ساخته شده از این نمایش است.
۴- پس از ورود لیلی به روستا او به همراه امیر به قبرستان خارج از شهر میرود و لیلی دستور ساخت یک آرامگاه ویژه را در قبرستان میدهد. در حالی که در فیلم اصلی سرژ و کارلا(در نمایشنامه کلارا) به محل قرارشان در جوانی میروند که شبیه آرامگاهی است که در پایان فیلم بیهمه چیز لیلی برای امیر میسازد. حتی کارگردان «بی همه چیز» به خودش زحمت نداده که موقعیت آرامگاه کمی تغییر یافته با محل قرار سرژ و کلارا متفاوت بسازد.
۵- آغاز فیلم و نحوه دنبال کردن شخصیتها و دوربین در محوطه روستا نشان میدهد که دکوپاژ و حتی جای دوربین و حرکت آن کاملا شبیه فیلم ملاقات است و حتی درفرآیند ساخت تقلیدی، گروه سرودی که هیچ کارکردی در فیلم ندارد را از فیلم ملاقات کپی میکند.
۶- کاراکتر هادی حجازیفر در نقش دهدار و نحوه سرککشی او برای پرشورتر شدن برنامه استقبال از لیلی (کارلا) نیز و حرکت دوربین همراه این کاراکتر و اشارههایش به اهالی نیز از فیلم ملاقات و پرسوناژ شهردار کپی شده است.
۷- شباهت صحنه استقبال از لیلی در بی همه چیز مشابه استقبال از کارلا است و عقبتر ماندن شخصیت امیر مشابه عقب ماندن سرژ(آنتونی کوئین) است.
۸- امیر در فیلم «بی همه چیز» همراه خانواده قصد گریختن از شهر دارند و برخی اهالی به همراه گروهبان «دشتکی» مانع سوار شدن او میشوند. در فیلم ملاقات ممانعت از سوار شدن سرژ (کویین) در قطار و مزاحمت اهالی به شدت القاء کننده همان حس و حال فیلم بی همه چیز است.
نام فیلم «بیهمه چیز» به درستی برای فیلم انتخاب شده است. محتوای فیلم چه ارتباطی به فرهنگ بومی ایرانی و حتی زیست مردمان این سرزمین، حتی قبل از انقلاب دارد؟ فیلم تقلیدی، میزانسن غیربومی، دکوپاژ تقلیدی، بازیها سرقت اتودهای دو بازیگر بزرگ سینما، کویین و برگمن است و تمامی عناصر تقلیدی و کپی شده، دست بر دست یکدیگر گذاشتهاند تا فیلم عملا بیهمه چیز باشد.
قرایی در سینما، کارگردانی را از میرکریمی به شکل ناقصی آموخته اما ساختن فیلم اقتباسی نیاز به آموختن از ناصر تقوایی دارد تا فیلمی مثل ناخداخورشید دوباره در سینمای ایران ساخته شود که ساحت و ماهیت اثر ایرانی باشد. نکته جالب اینجاست جواد نوروزبیگی در مقام حقالعملکار مشهور سینما، به روایت روزنامه سازندگی ۱۰ میلیارد تومان برای ساخت فیلم هزینه کرده است. کدام سرمایهگذار و ارگانی حاضر شده برای چنین تقلیدی ۱۰ میلیارد تومان هزینه کند!؟
ستاره پسیانی بازیگر شایسته تئاتر و سینمای ایران در فیلم «یدو» (مهدی جعفری) در فیلمی بومی، با اقتباسی بومی، نقشی را ارائه میدهد که از الف تا ی آن وجه تالیفی بازیگر است و شایسته دریافت سیمرغ فجر است. آیا دادن سیمرغ به سایرین، جفا در حق بازیگری نیست که امسال در میان تمامی همکارانش از سایرین ممتازتر بوده است؟
نگارش فیلمنامه «یدو» ممتازتر و ایرانیتر است یا فیلم «بیهمه چیز»؟ امید میرود داوریهای سی و نهمین جشنواره فیلم فجر مبتنی بر انصاف و عدل باشد و جمع داوران حداقل حق همکاران خود را تضییع نکند.
****
با این اوصاف بعید است که این جشنواره با این دبیر و با این روابط عمومی و با این خیل حاشیهها بتواند سلامت و بدون مسئله به خط پایان برسد؛ هرچند که پس از برگزاری جشنواره هم این تیم اجرایی باید پاسخگوی بسیاری از پرسشها باشند که میتواند از موضوعات جذاب سینمایی آخر سال باشد!