جیگساو قاتل زنجیرهای و دیوانهی مجموعهفیلمهای Saw (اره) مدتهاست که مُرده، ولی ابزارها و روش شکنجهاش هنوز هم دستمایهی ساخت قسمتهای جدیدی از این مجموعه قرار میگیرند.
Spiral نُهمین قسمت از این مجموعهی ظاهرا بیپایان است که در فضایی متفاوت با آنچه از این فیلمها در ذهن داریم ساخته شده است. Spiral بیش از آنکه به ریشههای اصلی اره وفادار باشد، بسیار از فیلمهایی همچون Seven ساختهی دیوید فینچر (David Fincher) و Memories of Murder ساختهی بونگ جون-هو (Bong Joon-ho) الهام پذیرفته است و حالت اسلشر فیلمهای اره، در Spiral جای خود را به یک داستان پلیسی ترسناک دادهاند.
فیلم از دو بازیگر بسیار مطرح سینمای کنونی آمریکا بهره میبرد: کریس راک (Chris Rock) و ساموئل ال. جکسون (Samuel L. Jackson) و تلاش میکند تا ضعفهای عدیدهی خود را با کمک این دو بازیگر برطرف کند که در این کار اصلا موفق نیست.
داستان فیلم در شهری رخ میدهد که هم میتواند فیلادلفیا باشد (بهدلیل نماهای هوایی موجود در فیلم) و هم تورنتو (بهدلیل شکل ساختمانها و فضای شهری فیلم)؛ در هرحال خیلی هم فرقی نمیکند چون قبل از اینکه بخواهیم تصمیم نهایی خود را دربارهی اینکه فیلم در کجا رخ میدهد بگیریم، خود را مهبوت فضاسازی خیلی خوبِ ابتدای فیلم مییابیم؛ شروعی تهوعآور و البته دارای سویههایی از کمدی سیاه که تلاش ناراحتکنندهی یک پلیس برای زنده ماندن را بهشیوهای بسیار خشن نشانمان میدهد و واضح است که تلاشهایش بیثمر است و بهشکلی دردناک جان میدهد.
صحنهی ابتدایی فیلم بهدلیل اجرای عالی و مهبوتکنندهاش، نوید یک فیلم قابل قبول را بهمان میدهد و بهدلیل نوع اجرایش احتمالا طرفداران فیلمهای اره را بهیاد بهترین لحظاتِ این مجموعهفیلم میاندازد که البته با جلوتر رفتن فیلم انتظاراتمان از آن حسابی نقش بر آب میشود.
نام شخصیت اصلی فیلم، زکه بنکس است که کریس راک تلاش میکند تا در عین جدیتِ ذاتی چنین نقشی، کمدی همیشگی خود را نیز به آن اضافه کند. زکه ظاهرا تنها پلیس خوب فیلم است و بهدلیل همین پاکدستی و درستکاریش، بین همکاران خیلی خوشنام نیست و بهدلیل یکی از اقدامات گذشتهاش، با او مثل یک خائن برخورد میشود. ساموئل ال.جکسون نیز در نقش پدر زکه ظاهر شده است، پلیس مشهوری که حالا دیگر بازنشسته شده است.
پس از رخ دادن قتلی که در ابتدا به آن اشاره شد، زکه و ویلیام که پلیسی تازهکار است و نقشش را مکس مینگلا (Max Minghella) ایفا میکند، مامور میشوند تا به این قتل خشن رسیدگی کنند. آنها پس از کمی بررسی متوجه میشوند که قتل تصادفی نبوده و باید دنبال قاتلان بگردند. علاوهبر این، زکه ادعا میکند که پلیس مقتول از دوستانش بوده است؛ نکتهای که در یک فیلم خوب میتوانست منشا تولید درام و دلیلی برای یک قصهپردازی تاثیرگذار باشد که البته در Spiral دیگر تا پایان فیلم به آن اشارهای نمیشود.
پس از آن است که پلیسهای بیشتری بهشیوههای دردناک و متنوعی میمیرند و قاتل نیز با فرستادن ویدئوهایی، با صدایی شبیه به کِرمیت قورباغه (Kermit the Frog)، به پلیس حرفهایی طعنهآمیز میزند؛ کانسپتی که تاکنون بارها نمونهاش را در فیلمهای مختلف و البته بهتری دیدهایم. گاهی در برخی لحظات فیلم یک صحبتهایی هم از جیگساو میشود تا دنباله بودنِ فیلم اثبات شود! ولی حقیقت این است که هیچکس نمیتواند قبول کند که این فیلم، دنبالهای برای فیلمهای اره است.
شاید اگر Spiral دنبالهای برای مجموعهی اره نبود، با فیلم بهمراتب بهتری مواجه بودیم. فرمولِ پلیسهای خستهای که دنبال یک قاتل زنجیرهای دیوانه میگردند، همیشه در هالیوود جواب داده است. Spiral در ورای خشونت اغراق شده و تهوعآورش، دارد همان فرمول را پیاده میکند، ولی التزامش به خشونت فیلمهای اره، باعث شده تا با فیلمی شلوغ، بدون لحن، بیهویت و بسیار بی هدف، مواجه باشیم؛ فیلمی که خودش هم نمیداند یک فیلم پلیسی است یا اسلشری مانند فیلمهای اره.
فیلم در عین حال که میخواهد یک فیلم پلیسی سرگرمکننده و مهیج باشد، مجبور است که با بیمنطقی همیشگی فیلمهای اره، مقدار زیادی خون نشانمان دهد؛ ولی متاسفانه تنها کیفیت خود را خدشهدار میکند. مشکل اینجاست که سازندگان روش نمایش خون و خونریزی را مانند سازندگان اره بلد نیستند. فیلمهای اره هرچهقدر در روایت و منطق داستانی ضعف داشتند ولی حاوی تعدادی از بهترین صحنههای اسلشر در دو دههی اخیر سینمای جهان هستند، اما صحنههای اسلشر Spiral (بهغیر صحنهی ابتدایی) نهتنها اجرای خوبی ندارند، بلکه گاهی تبدیل به کمدی ناخواسته میشوند.
یکی دیگر از مشکلاتِ Spiral، خودِ کریس راک است؛ بازیگری که قرار بود نقطهی قوت فیلم باشد، عملا ضربهی بدی به فیلم وارد میکند. راک یک کمدینِ خیلی خوب است و واضح است که به هر نقشی، میزانی از کمدی را اضافه میکند؛ اما طنزی که او به Spiral اضافه میکند، گاهی باعث میشود تا فیلم به یک پارودی برای فیلمهای اره تبدیل شود!
فیلمنامه هم گاهی بهکمک راک میآید و در فیلمی از دنیای اره، شاهد شوخیهای قدیمی و بسیار عجیبی با فیلم فارست گامپ (!) و مجموعهفیلمهای گرگ و میش (!) هستیم! واضح است که مخاطب فیلمهای اره برای دیدن چنین شوخیهایی بهتماشای فیلم نمینشیند و اصولا این شوخیها اصلا به دردِ چنین فیلمی نمیخورند. ال. جکسون اما بهمراتب حضوری بهتر از راک دارد؛ با اینکه نقش پررنگی را ایفا نمیکند.
پایانبندی فیلم نیز بسیار بد است و راز مرکزی فیلم، به بدترین شکل ممکن افشا میشود. بهنظر میرسد که هیچکدام از عوامل فیلم کار خود را بهدرستی انجام نمیدهند و در تمامی جنبههای فیلم (از کارگردانی و فیلمنامه گرفته تا فیلمبرداری و تدوین) اشکالات بسیار بدی دیده میشود. بزرگترین مشکل فیلم ولی همچنان به فیلمنامهاش بازمیگردد که بیهویتی و بیمنطقی در آن موج میزند. حتی فیلمی از دنیای اره هم برای بیان داستانش بهچیزی بیشتر از خون و خونریزی نیاز دارد؛ اندکی خلاقیت و منطق داستانی برای هر فیلمی و با هر هدفی که ساخته میشود نیاز است؛ چیزهایی Spiral بهشدت از آنها محروم است.
نقل شده از گیمفا
[ad_2]