[ad_1]
اپیزود اول فصل سوم سریال Westworld «وستورلد» پر از توطئه، نوآوری و چندین شخصیت جدید بود. در حالی که اپیزود هفته گذشته به نوعی این سریال علمی تخیلی پیچیده محصول HBO را ریست کرد، یکی از قطعات اصلی پازل در آن حضور نداشت: میو. این شخصیت محبوب با بازی تندی نیوتون (Thandie Newton) طی این چند فصل به نوعی به قلب سریال تبدیل شده و در حالی که اپیزود اول فصل سوم صرف ورود دلورس به دنیای واقعی و معرفی شخصیت انسانی جدید کیلب با بازی آرون پال (Aaron Paul) شد، در آن شاهد حضور میو نبودیم.
به همین دلیل است که اپیزود دوم فصل سوم «وستورلد» به نام The Winter Line تغییر ریتم خوبی بود، جایی که میو به مرکز توجهات تبدیل شد و دلورس این هفته را استراحت کرد. این اپیزود به کارگردانی ریچارد جی لوئیس (Richard J. Lewis) و نویسندگی متیو پیتس (Matthew Pitts) و لیزا جوی (Lisa Joy) وقایعی که پس از اپیزود پایانی فصل دوم برای میو رخ داده را سرعت میبخشد و داستان برنارد را به شکلی خاص پیش میبرد. در بررسی اپیزود دوم فصل سوم «وستورلد» با آریامووی همراه باشید …
میو
این اپیزود با محوریت شخصیت میو و در جایی متفاوت شروع میشود، جایی که شخصیت نیوتون را در گوشهای نادیده از پارکهای تفریحی دلوس یعنی وارورلد «دنیای جنگ» میبینیم. اینجا، مهمانها میتوانند در فانتزی خودشان از یک اروپای تسخیرشده توسط نازیها زندگی کنند. میو فورا به یاد میآورد چه کسی است – یک میزبان، نه یک انسان واقعی – و از ملاقات دوباره هکتور (با بازی رودریگو سانتورو (Rodrigo Santoro)) خوشحال است. اما در همین حین که این دو تلاش میکنند از شهر فرار کنند، میو متوجه میشود هکتور او را به یاد نمیآورد. هکتور فکر میکند در حال تجربه یک خط داستانی است و میو نقص فنی دارد. وقتی این دو حین فرار توسط سربازان نازی در یک گوشه گیر میافتند، هکتور کشته شده و میو برای ریست شدن داستان، خودش را میکُشد.
میو در حالی به هوش میآید که فلیکس در حال مداوای زخمهای اوست. او مثل اتفاقی که در فصل اول افتاد حین عمل به هوش میآید، اما فلیکس او را نمیشناسد و از آنجا فرار میکند. میو که جایی برای فرار ندارد و محاصره شده، تصمیم میگیرد برای رها شدن از این شرایط سر خودش را سوراخ کند. اما سروکله لی سایزمور (با بازی سایمون کوارترمن (Simon Quarterman)) پیدا میشود تا او را نجات دهد. او یک عصا به دست دارد، اما به نظر میآید از تیراندازی قسمت پایانی فصل دوم جان سالم به در برده باشد، جایی که خودش را فدا کرد تا میو، هکتور و بقیه وقت داشته باشند به دره فراتر برسند.
لی میگوید به این دلیل میو را در وارورلد قرار داده که نزدیک فورج است، جایی که دری به دنیای دخترش باز میکند. شاید یادتان باشد که در قسمت پایانی فصل دوم بسیاری از میزبانها به دره فراتر رفتند که درگاهی بود تا آنها بتوانند هوشیاری خود را روی یک ابر دیجیتالی آپلود کنند. دلورس این اطلاعات رمزگذاری شده را جایی خارج از زمین آپلود کرد، جایی که هیچ انسان یا میزبانی نتواند به آنها دست پیدا کند، تا میزبانها بتوانند تا ابد در آرامش زندگی کنند.
پس از یک ماجراجویی کوتاه دیگر در وارورلد، میو همراه با لی به فورج میرود، تا به دخترش بپیوندد. اما خیلی زود همه چیز عجیب و غریب میشود. لی از میو میپرسد میزبانها را کجا فرستاده، اما او میگوید هیچ دخالتی در این کار نداشته است. او قبلا هرگز به فورج نیامده است. سپس لی علاقه خودش به میو را ابراز کرده و او را میبوسد که خیلی عجیب است. اینجاست که میو متوجه میشود لی از آن حمله جان سالم به در نبرده است. لی خودش را فدا کرده تا میزبانها بتوانند به دره فراتر برسند، اما این کار را به خاطر عشقش به میو انجام نداده بلکه دلیل اینکار خوشقلبی لی بوده است. پس این لی که جلوی میو است واقعی نیست.
اما پیچش بزرگ در اینجا این نیست که لی واقعی نیست، بلکه هیچ چیز واقعی نیست. میو متوجه میشود دیگر داخل پارک نیست. او درون یک شبیهسازی ساخته کسی قرار دارد که میخواهد بداند آن اطلاعات از فورج به کجا فرستاده شدهاند. لحظهای که میو متوجه میشود در یک شبیهسازی است نسبت تصویر سریال به صفحه گسترده تغییر میکند – همان نسبت تصویری که در فصل دوم و زمان ورود دلورس و برنارد به کتابخانه داخل فورج شاهد آن بودیم.
میو تصمیم میگیرد با مشغول کردن بیش از حد سیستم از این شبیهسازی فرار کند، چون این سیستم طوری طراحی شده تا وستورلد را برای میو شبیهسازی کند، اما نمیتواند مسائل پیچیده را حل کند. نقشه او چیست؟ به هم ریختن داستان وارورلد با قرار دادن اسناد سرقت شده در جیب تمام سربازان و اسیران. وقتی میو در شبیهسازی وارورلد به هوش میآید، واکنشی زنجیرهای به راه میاندازد که باعث میشود همه به یکدیگر شلیک کنند.
سیستم نمیتواند این را پردازش کند پس همهچیز از کار میافتد و همین به میو اجازه میدهد جایی که واقعا هست را ببیند. او با هک کردن دوربینهای امنیتی موفق میشود اطرافش را بررسی کند، و همچنین یک روبات را هک میکند تا CPU او را از این سیستم مرموز بیرون بکشد.
متوجه میشویم میو اصلا جایی نزدیک وستورلد هم نیست. هنوز مشخص نیست او دقیقا کجاست، اما روباتی که CPU او را در اختیار داشت نابود شده و میو در دنیای واقعی در بدن یک میزبان به هوش میآید. البته شاهد سرنخ مهمی هستیم، چون در اتاقی که میو در آن بیدار میشود یک نقاشی میبینیم که خیلی شبیه نقشه شناسایی ناهنجاریهایی است که طی این دو اپیزود شاهد آن بودهایم. آیا میو در خانه مردی است که سیستم هوش مصنوعی رهوبوام را طراحی کرده است؟
اینجاست که با شخصیت جدیدی به نام انگراد سراک با بازی ونسان کسل (Vincent Cassel) آشنا میشویم که از میو میخواهد دلورس را پیدا کرده و او را بکُشد. سراک میگوید تخصص او در آینده است و آنها در وسط یک جنگ هستند – جنگی که از همین حالا از دست رفته است. او میگوید اگر همهچیز در همین مسیر ادامه پیدا کند هیچ آیندهای وجود ندارد، حداقل نه برای انسانها. او ابتدا فکر میکرده میو باعث ایجاد اختلال در این هوش مصنوعی شده، اما حالا میداند دلیل این اختلالات دلورس بوده است. او قدرت زیادی هم در اختیار دارد. میو تلاش میکند او را با چاقو بکُشد اما سراک با پروتکلهای خاصی که در سیستم میو قرار داده جلوی او را میگیرد.
این اپیزود در حالی تمام میشود که سراک میگوید دفعه بعدی که آنها با هم حرف بزنند، میو درک میکند که منفعت هردوی آنها در یک راستا قرار دارد.
برنارد
دیگر شخصیت اصلی این اپیزود برنارد است، که به وستورلد برگشته، چون بهترین تصمیم بازگشت به صحنه جرم قرن است؟ اما در حالی که او دوباره وارد آنجا میشود، نگاهی به ظاهر خارجی پارک دلوس داریم. این پارک قطعا در دریای جنوبی چین قرار دارد و علامتهای زیادی اطرافش هستند تا از ورود افراد به آنجا جلوگیری کنند.
برنارد به خانه مخفی فورد در جنگل میرود، جایی که در فصل اول حقیقت را درباره برنارد فهمیدیم. او در آنجا اتاقی پر از بدنهای روباتی برنارد پیدا میکند که استابز (با بازی لوک همسورث (Luke Hemsworth)) هم آنجا نشسته است. البته یک پیچش مهم دیگر در پایان فصل دوم این بود که استابز هم یک میزبان است. طبق دستوراتی که فورد برای او در نظر گرفته بود هدف اصلی استابز محافظت از میزبانها به هر قیمتی بود. آخرین ماموریتی که فورد به استابز داده بود مخفی کردن ردپای برنارد و دلورس بود تا آنها بتوانند از پارک فرار کنند که او این کار را با کشتن خودش انجام داد. اما استابز موفق نشد این کار را به درستی انجام دهد. برنارد دوباره او را به هوش میآورد و از او میخواهد در پیدا کردن میو به او کمک کند. برنارد میگوید به یک شخص باهوش و قدرتمند نیاز دارد تا جلوی دلورس را بگیرد و چه کسی بهتر از میو؟ استابز تصمیم میگیرد به او کمک کند، و این دو ماموریتی مخفی را داخل آزمایشگاههای دلوس آغاز میکنند.
برنارد متوجه میشود اعضای تیم کنترل کیفیت در پارک حضور ندارند و روباتها جای آنها را گرفتهاند. استابز میگوید دلوس در کشتار فصل قبلی افراد زیادی را از دست داده و فعلا روباتها کار این افراد را انجام میدهند. آنها به سردخانهای میروند که تمام میزبانها در آنجا نگهداری میشوند تا شرکت تصمیم بگیرد با آنها چکار کند. البته در این اپیزود هم داستان برنارد در کنار داستان میو روایت میشود، پس همزمان متوجه میشویم میو در پارک حضور ندارد و در واقع در یک شبیهسازی است. پس فقط داستان برنارد در پارک جریان دارد. بدن میو در سردخانه است، اما CPU او برداشته شده و درون آن شبیهسازی قرار گرفته است.
برنارد و استابز پس از اینکه متوجه میشوند میو آنجا نیست، به دنبال ترمینالی میروند که به پردازنده مرکزی متصل است تا بتوانند میو را پیدا کنند. اما مشکل اینجاست که هنوز برخی از متخصصان فنی و نگهبانان در پارک حضور دارند. پارک تعطیل شده اما آنها هنور آنجا هستند و هر کاری از دستشان برمیآید انجام میدهند.
اینجاست که شاهد حضور افتخاری سازندگان Game of Thrones «بازی تاج و تخت» هستیم. دیوید بنیاف (David Benioff) و دی.بی. وایس (D.B. Weiss) شورانرهای Game of Thrones، نقش دو متخصص فنی وستورلد را بازی میکنند که در حال گفتگو درباره یک استارتآپ در کاستاریکا هستند، جایی که وایس با یک ارّه مکانیکی به سراغ یک اژدهای روباتیک میرود. آیا این یعنی دنیایی شبیه Game of Thrones در پارک وستورلد وجود دارد؟ به احتمال خیلی زیاد. اما طراحی اژدها خیلی شبیه اژدهای دنریس است، پس با یک ایستراگ دوبل روبرو هستیم.
به «وستورلد» برگردیم، جایی که برنارد هنوز موفق نشده میو را پیدا کند. کامپیوتر مرکزی نمیتواند میو را ردیابی کند، که باعث تعجب نیست چون او اصلا جایی نزدیک پارک هم نیست. اما برنارد سپس تصمیم میگیرد از این فرصت برای اسکن خودش استفاده کند تا بداند آیا دلورس کدهای او را دستکاری کرده یا خیر. در اپیزود اول دیدیم که برنارد خیلی نگران این بود که وقتی دلورس او را بازسازی کرد، کدی مخفی در برنامههای او قرار داده باشد. آیا دلورس این کار را کرده؟ برنارد چنین ادعایی نمیکند، اما حالت صورتش پس از اینکه اسکن به پایان میرسد خیلی مطمئن به نظر نمیرسد. فعلا چیزهایی که برنارد متوجه شده چیزی نیست که بخواهد آنها را با استابز به اشتراک بگذارد.
اما برنارد متوجه میشود وقتی دلورس در قسمت پایانی فصل دوم در کتابخانه بود تمرکزش روی پیدا کردن اطلاعاتی درباره لوک دمپسی (با بازی جان گلگر جونیور (John Gallagher Jr)) قرار داشت، که به برنارد نشان میدهد باید به دنبال چه کسی بگردد. وقتی استابز میخواهد با برنارد خداحافظی کند، او ماموریت اصلی استابز را به محافظت از برنارد لو تحت هر شرایطی تغییر میدهد. بنابراین یک کمدی رفاقتی شکل میگیرد، جایی که برنارد و استابز قرار است تا آینده نزدیک برای متوقف کردن دلورس با یکدیگر همکاری کنند.
بهترین بازیگر اپیزود: قطعا تندی نیوتون. میو خیلی زود و از همان ابتدا به یکی از جذابترین شخصیتهای «وستورلد» تبدیل شد، و نقشآفرینی نیوتون واقعا هوشمندانه و تحسین برانگیز بوده است. ملاقات مجدد او در فصل سوم باعث خوشحالی است و او این بار هم ما را ناامید نمیکند.
جمعبندی
این اپیزود یک حقه کلاسیک «وستورلد» بود که در یک اپیزود قرار داشت. روایت دو خط زمانی به صورت همزمان که در یک مکان رخ نمیدهند چیزی است که قبلا هم دیدهایم، اما سریال قبلا این روش را برای خطوط داستانی طولانی استفاده میکرد. در اینجا طی یک اپیزود کاملا متوجه میشویم چه اتفاقاتی در حال رخ دادن بوده و در نهایت چه اتفاقی میافتد که این رویکرد تازهای است. اگرچه تماشای وارورلد جذاب بود، اما این اپیزود نشان میدهد دیگر تمرکز سریال روی پارکها نیست و اتفاقات مهمتر در دنیای واقعی رخ میدهند.
این زمینه را برای نبرد بین دلورس و میو و یک کمدی رفاقتی با حضور برنارد و استابز آماده میکند، اما همچنین شاهد یک داستان ناراحتکننده برای میو خواهیم بود. او در تمام عمرش توسط افراد مختلف مورد سوء استفاده قرار گرفته و حالا هم برنارد و سراک میخواهند از او برای شکست دلورس استفاده کنند. اما خود میو چه چیزی میخواهد؟ تمرکز فصل اول روی هوشیار شدنش و تمرکز فصل دوم روی دیدار مجدد با دخترش بود. حالا باید دید محرک اصلی میو در فصل سوم چیست.
برگرفته از آریامووی
[ad_2]