[ad_1]
در اپیزود سوم از فصل سوم Westworld «وستورلد» به نام The Absence of Field شاهد افشای یک معمای جدید بودیم. این اپیزود با محوریت شخصیت شارلوت هیل نوشته دنیس تی (Denise Thé) توسط آماندا مارسالیس (Amanda Marsalis) کارگردانی شده است. البته در این اپیزود هنوز مشخص نمیشود چه کسی در بدن مدیر عامل بیرحم دلوس با بازی تسا تامپسون (Tessa Thompson) است، اما خط داستانی شگفتانگیز و جذابی برای این شخصیت ارائه میشود. همچنین شاهد افشای بخشی از نقش انگراد سراک (با بازی ونسان کسل (Vincent Cassel)) در کل داستان هستیم، در حالی که دلورس (با بازی ایوان ریچل وود (Evan Rachel Wood)) و کیلب (با بازی آرون پال (Aaron Paul)) بالاخره پیمان شراکت خود را محکم میکنند. این اپیزود به نوعی فضا را برای وقایع آینده آماده کرد. اما از طرفی – مخصوصا در مورد خط داستانی غیر-شارلوت – این کاوش عمیقی در موضوع هویت بود. در بررسی اپیزود سوم از فصل سوم «وستورلد» با آریامووی همراه باشید …
شارلوت
این اپیزود با فلشبکی به پیامدهای قسمت پایانی فصل دوم آغاز میشود، جایی که در وسط آن تیراندازی خونین، شارلوت هیل واقعی را در حال سینهخیز رفتن به سمت یک میزبان نابودشده میبینیم، زمانی که قصد دارد پیامی برای نیتن ضبط کند. در ادامه این اپیزود، متوجه میشویم نیتن در واقع پسر شارلوت است و او در پیام غمانگیزش از پشیمانی برای ترک کردن پسرش میگوید و در پایان برای آخرین بار لالایی «تو نور خورشید منی» را میخواند. این نمایش متفاوتی از شخصیتی است که طی دو فصل گذشته همگی او را با بیرحمیاش میشناختیم – و تاثیر احساسی زیادی روی میزبانی دارد که درون بدن شارلوت است.
اما قبل از آن، زمانی را میبینیم که دلورس پس از آمدن به دنیای واقعی، بدن شارلوت جدید را میسازد. وقتی غیر-شارلوت به هوش میآید ترسیده و سردرگم است و میگوید یادش نمیآید چه کسی است. دلورس به او میگوید موجودی زیبا و قدرتمند است، و از او میخواهد به یاد بیاورد چه کسی است. او هم به یاد میآورد، اما ما به عنوان مخاطب هنوز نمیدانیم او کیست. در ادامه این اپیزود هویت واقعی غیر-شارلوت مخفی باقی میماند، که این اپیزود با محوریت این شخصیت را جذابتر میکند.
میزبانی که درون بدن شارلوت قرار گرفته از این قضیه خوشحال و راضی نیست و میگوید: “اون سعی کرد همه ما رو بکشه.” اما دلورس میگوید میزبانها تنها و کمتر از دشمنان خود هستند، و اگر به شرکت دلوس دسترسی نداشته باشند به جز تعداد کمی که دلورس با خودش از پارک خارج کرد کسی طرف آنها نیست. پس این میزبان باید وانمود کند شارلوت است تا جایگاه آنها در دلوس حفظ شود.
سپس به زمانی میرویم که غیر-شارلوت به دلوس برگشته اما متوجه میشود یک خریدار مخفی طی این سالها سهام دلوس را خریداری کرده و حالا ۳۸٪ سهام این شرکت یعنی بیشتر از هر کسی در اختیار اوست. البته این خریدار مخفی همان انگراد سراک است، و همکار شارلوت پس از کمی بررسی متوجه میشود سراک تمام ردپای دیجیتالی خودش را پاک کرده، اما در عین حال ثروتمندترین مرد دنیاست. او در واقع یک روح خیلی پولدار است که این قضیه او را خطرناکتر میکند.
سپس همراه با غیر-شارلوت به خانه میرویم، اما او در همین حین پیامهای صوتی مرموزی دریافت میکند. او زمانی برای بررسی پیامها ندارد، چون جیک همسر سابق شارلوت را درون خانه میبیند. جیک سوالاتی از غیر-شارلوت میپرسد، اما او ناگهان جیک را میبوسد. این شاید اشاره به شخصیت کسی داشته باشد که داخل بدن شارلوت است و شاید قبلا به راضی کردن انسانها مشغول بوده؟ (مثلا انجلا با بازی تالولا رایلی (Talulah Riley) یا کلمنتاین با بازی آنجلا سارافیان (Angela Sarafyan))؟ نکته مهم این نیست که شارلوت یک پسر کوچک دارد، اما دلورس از وجود چنین پسری خبر نداشته است. غیر-شارلوت هم از اینکه با چنین حقیقتی روبرو شده خیلی شوکه میشود.
البته بهترین لحظه اپیزود همینجاست، جایی که غیر-شارلوت سعی میکند پسرش را بخواباند اما نیتن میداند کاسهای زیر نیمکاسه است. کلماتی که غیر-شارلوت میگوید و حتی رفتارش خیلی رباتی هستند – مثل اینکه او در حال تقلید از دیگر انسانهاست اما معنای رفتارهای خودش را درک نمیکند. این یک میزبان با غریزه مادرانه نیست. تسا تامپسون خیلی خوب از پس ایفای این نقش کاملا پیچیده برمیآید.
اوضاع وقتی بدتر میشود که غیر-شارلوت متوجه میشود شرکتش یک جاسوس دارد. جاسوسی که اطلاعات را در اختیار سراک قرار میداده است. با توجه به اینکه چنین جاسوسی باید دسترسی زیادی به اطلاعات داشته باشد تعداد مظنونها زیاد نیستند، اما بعدا این موضوع را بررسی میکنیم. قبل از آن شاهد یک فروپاشی عصبی کامل هستیم.
غیر-شارلوت با دلورس تماس میگیرد، از او میخواهد با هم ملاقات کنند و این اتفاق میافتد. این سکانس از نظر زمانی قبل از رویارویی دلورس با لیام دمپسی جونیور (با بازی جان گلگر جونیور (John Gallagher Jr)) و پس از نجات یافتنش توسط کیلب رخ میدهد. دلورس به غیر-شارلوت میگوید همیشه هوای او را دارد، اما غیر-شارلوت با یک بحران هویتی شدید روبرو شده و از شارلوت هیل بودن کاملا ناراحت است. همچنین میبینیم که دلورس روی میزبانی که درون بدن شارلوت است کنترل کامل دارد – او میتواند به این میزبان دستور دهد اعمال حرکتی خودش را متوقف کرده و احساساتش را کاهش دهد.
این دو به اتاقی در یک هتل میروند، جایی که دلورس زخمهایی که غیر-شارلوت به بدن خودش وارد کرده را برطرف میکند. اما غیر-شارلوت میگوید انگار شارلوت قصد دارد دوباره کنترل را به دست بیاورد، یک اثر جانبی غیرعمدی که به دلیل گرفتن شخصیت یک انسان بیرحم سراغ او آمده است. اشارات بیشتر به کسی که درون بدن شارلوت است اینجا مشخص میشود جایی که دلورس میگوید: “هیچکس مثل من تو رو نمیشناسه. هیچکس مثل تو من رو نمیشناسه. تو به من تعلق داری.”
غیر-شارلوت به دلورس میگوید سراک جاسوسی در شرکت دارد، و دلورس از او میخواهد آن جاسوس را پیدا کرده و او را بکشد، در حالی که همچنین اجازه نمیدهد سراک کنترل دلوس را به دست بگیرد. اما دلورس همچنین به غیر-شارلوت اطمینان میدهد اوضاع همیشه اینطور باقی نخواهد ماند – آنها بالاخره میتوانند طوری که دوست دارند باشند. این نشانگر هدف نهایی دلورس است، که طی اپیزودهای آینده مشخصتر خواهد شد.
دوباره غیر-شارلوت را میبینیم، جایی که به دنبال پسرش میرود که در حال تعامل با مردی قطعا بچهباز است. غیر-شارلوت او را خفه میکند، و به این نکته اشاره میکند که ذات درنده این فرد باعث شده او به یاد بیاورد خودش بودن چه حسی دارد.
در مسیر خانه، غیر-شارلوت آن پیامها را رمزگشایی میکند – اگر آنها به ترتیب پخش شوند تم آهنگ «تو نور خورشید منی» را میشنویم – و به شخص دیگری که آنطرف تماس است میگوید قصد ملاقات دارد. سپس خودروی خودرانش او را به جایی ناشناخته میبرد جایی که با انگراد سراک ملاقات میکند. بله آن جاسوس خود شارلوت بوده است. دادههایی که او طی فصل دوم قصد داشت از پارک وستورلد خارج کند قطعا برای سراک ارسال شده بودند.
سراک میگوید پس از اینکه رهوبوام آن کشتار داخل پارک را پیشبینی کرده، شارلوت چنین ایدهای را با سراک در میان گذاشته است. شارلوت به او قول داده تمام دادهها درباره مهمانان را در اختیار او قرار دهد و از کشتار پارک به عنوان پوششی برای قاچاق اطلاعات استفاده کرده است. اما سراک دیگر صبر و تحمل ندارد – او دادهها را میخواهد و میداند آنها داخل ذهن دلورس مخفی شدهاند. اوضاع برای میزبانی که داخل بدن شارلوت قرار گرفته پیچیدهتر میشود.
کیلب
پس از اینکه این دو در اپیزود قبلی حضور نداشتند، حالا دوباره کیلب را میبینیم که پس از تیر خوردن دلورس بالای سر اوست. او همراه با دلورس سوار آمبولاس میشود – که نشان میدهد او آدم خوشقلبی است – اما مجرمانی که قصد ربودن دلورس را دارند و وانمود میکنند پلیس هستند جلوی آنها را میگیرند. دلورس دوباره وارد حالت آدمکشی شده و هردوی آنها را میکشد. دلورس به کیلب چیزی درباره خودش نمیگوید، فقط میگوید کیلب آدم خوبی است، هرچه کمتر درباره او بداند به نفع خودش است و از آنجا میرود.
دو آدمکش در بیمارستانی که کیلب به دیدن مادرش میرود او را پیدا کرده و مجبورش میکنند به آنها بگوید دلورس کجاست. طی این سکانس بازجویی یک نکته دیگر آشکار میشود: کیلب درون دهانش ایمپلنتی دارد که او را تسکین میدهد، اما همچنین میتوان با هک کردن آن تپش قلب شخص را بالا برد.
قبل از اینکه کیلب کشته شود، دلورس او را نجات میدهد. انگار کیلب خودش را خوب نشان داده که دلورس تصمیم گرفته به دنبال او بیاید تا او را به تنها انسان تیم تمام رباتی خودش تبدیل کند. اما دلورس برای استخدام کیلب باید اول اعتمادش را جلب کند.
دلورس او را به رستورانی میبرد – همان رستورانی که کیلب بدترین خاطرهاش در کودکی را داشته است. او لحظه به لحظه اتفاقاتی که آن موقع برای کیلب افتاده را بیان میکند، جایی که مادر کیلب (که مبتلا به اسکیزوفرنی است) او را رها کرده و کیلب به دلیل ناراحتی، میلکشیک توتفرنگی را بالا میآورد. دلورس این قضیه را نه برای ناراحت کردن کیلب بلکه برای این به او میگوید تا ثابت کند سیستم رهوبوام اطلاعات همه انسانها را در اختیار دارد. این اطلاعات برای این ضبط شده تا دنیایی مشابه دنیای واقعی براساس آن ساخته شود. اینسایت از این دنیای مشابه استفاده میکند تا همه اعمال انسانها در دنیای واقعی را پیشبینی کند. سپس این اطلاعات در اختیار کارفرمایان احتمالی یا پلیس قرار داده میشود تا بدانند با آن فرد چکار کنند.
دلورس برای اثبات نقطه نظرش کیلب را به جایی میبرد که الگوریتم اینسایت پیشبینی کرده ۱۰ تا ۱۲ سال دیگر او خودش را در آنجا میکشد. دلورس به او میگوید کارفرمایان روی کسی که قرار است خودش را بکشد سرمایهگذاری نمیکنند، اما با همین بیتوجهی باعث میشوند قطعا آن اتفاق بیفتد. اینجاست که تمهای جبرگرایی و پیشروی جامعه براساس الگوریتم در «وستورلد» کاملا آشکار میشوند. در دو فصل قبلی شاهد کاوشی درباره اختیار بودیم و اینکه آیا وجود دارد یا خیر. حالا دلورس متوجه شده در دنیای واقعی هم انسانهای زیادی مثل او در یک قفس بزرگ گیر افتادهاند.
دلورس به کیلب حق انتخاب میدهد. او میتواند به کیلب پول زیادی بدهد تا فرار کند، یا در شروع یک انقلاب به دلورس بپیوندد. دلورس میگوید قصد دارد رهوبوام را از کار بیندازد تا ببیند چه اتفاقی میافتد. کیلب به دلورس میگوید او اولین اتفاق واقعی است که از مدتها پیش برای او رخ داده است. با وجود اینکه دلورس یک میزبان است، اما آیا این سریال از همان ابتدا قصد نداشته بگوید میزبانها هم مثل انسانها واقعی هستند؟ و آرزوها، احساسات، اهداف و ترسهای مخصوص خود را دارند؟ کیلب با پیوستن به این نبرد موافقت میکند و یک شراکت زیبا و شاید غمانگیز شکل میگیرد.
بهترین بازیگر اپیزود: تسا تامپسون. فقط یک لحظه کاری که تامپسون در این اپیزود میکند را در نظر بگیرید. او قرار است نقش میزبانی داخل بدن شارلوت را بازی کند، اما اصلا نشان دهد در حال ایفای نقش کدام میزبان است. علاوه بر آن، این میزبان با بحران هویت شدیدی روبرو شده و هنوز درست نمیداند هدفش چیست. انجام این کار حین جذاب نگه داشتن شخصیت کار خیلی دشواری است و تامپسون در این زمینه فوقالعاده عمل میکند.
جمعبندی
این هفته «وستورلد» به نوعی به حقههای قدیمی خودش برگشته و معمایی را بدون لو دادن پاسخش مطرح میکند، اما به نظرم خیلی زود متوجه میشویم کدام میزبان داخل بدن شارلوت است. به هر حال این اپیزود کاملا جذابی بود – مخصوصا داستان بین دلورس و غیر-شارلوت. ما شاهد جنبه مادرانه دلورس هستیم که مجبور میشود از میزبان تازه متولد شدهای که همراه خودش به دنیای واقعی آورده مراقبت کند و این کار طبق برنامه پیش نمیرود. اگر هدف نهایی دلورس نابودی بشریت و قیام رباتها باشد، او در حال یادگیری نقش خودش به عنوان مادر میزبانهاست و این نقش تازه و جذابی برای دلورس است. داستان وقتی پیچیده میشود که او از کیلب خوشش میآید، انسانی که وجه اشتراکهای زیادی با دلورس دارد.
علاوه بر این، پیچش نهایی این اپیزود – اینکه شارلوت از ابتدا در حال کار برای سراک بوده – به نقشههای سریال برای معرفی سراک به عنوان نقش منفی اصلی کل داستان جذابیت بیشتری میدهد. من نگران این بودم که «وستورلد» یک شخصیت منفی جدید را به عنوان جاسوس معرفی کند، اما این اپیزود خیلی خوب نشان میدهد سراک از همان ابتدا نقش مهمی در داستان داشته است. فقط ما از آن بیخبر بودهایم.
برگرفته از آریامووی
[ad_2]