نگاهی به فیلم Chaos Walking

داگ لیمان در فیلم Edge of Tomorrow «لبه فردا» یک فرضیه علمی-تخیلی عمیق را به یک داستان جذاب تبدیل کرده بود، اما در Chaos Walking «آشوب مدام» نتوانسته این موفقیت را تکرار کند.

این فیلم از نظر جزئیات علمی-تخیلی یا بازیگران با استعداد هیچ کمبودی ندارد، اما داستان پیرامون شخصیت‌هایی جریان دارد که ما شناخت خیلی کمی نسبت به آن‌ها داریم. این شخصیت‌ها مدام به دنبال یکدیگر هستند و بر سر یکدیگر فریاد می‌زنند، اما مشکل اینجاست که برای ما مهم نیست چه کسی به دنبال چه کسی است و کدام شخصیت بر سر دیگری فریاد می‌زند.

پاتریک نس و کریستوفر فورد فیلم‌نامه‌ی این فیلم را از رمانی نوشته‌ی نس به نام «چاقوی هرگز رها کردن» اقتباس کرده‌اند؛ داستانی درباره‌ی انسان‌های مهاجر در آینده که در سیاره‌ای زندگی می‌کنند که در آن افکار انسان‌ها توسط دیگران دیده و شنیده می‌شوند. نام این پدیده «نویز» است و سر و صداهای زیاد نقش مهمی در این فیلم دارند.

در سال ۲۲۵۷ در سیاره‌ای به نام دنیای جدید، تاد (تام هالند) در مزرعه‌ای خارج از شهر زندگی می‌کند و به او گفته شده است که همگی زنان توسط یک نژاد بیگانه از بین رفته‌اند. یکی از آن زنان مادر تاد بوده و او حالا توسط بن (دمیان بیچیر) و کیلین (کرت ساتر) بزرگ می‌شود که هر دو تمام تلاش خود را می‌کنند تا با شهردار (مدس میکلسن) روبه‌رو نشوند که حاکم این سرزمین است.

یک روز گروهی از مهاجران در نزدیکی آن‌جا سقوط می‌کنند و تنها بازمانده وایولا (دیزی ریدلی) است. او فقط می‌خواهد با سفینه‌ی خودش ارتباط برقرار کند؛ اگر آن‌ها از او باخبر نشوند، فرض می‌کنند که تمام مهاجران مرده‌اند و او تا ابد در دنیای جدید گیر می‌افتد. شهردار می‌خواهد جلوی او را بگیرد و از نویز استفاده می‌کند تا مردم را متقاعد کند که سفینه‌ی او می‌خواهد همه‌ی آن‌ها را نابود کند. نگرانی واقعی شهردار این است که زنان نویز ایجاد نمی‌کنند و این باعث می‌شود در این سیاره نسبت به بقیه برتری داشته باشند.

لیمان و تیمش تمام تلاش خود را می‌کنند تا مفهوم نویز را از کتاب وارد فیلم کنند و آن را به شکل ابری در اطراف سر مردان نشان می‌دهند که مناظر و صداهای افکار آن‌ها را به تصویر می‌کشد، اما فیلمنامه مدام این ریسک را می‌کند تا نشان دهد مردم چگونه می‌توانند نویز خود را دستکاری کنند تا به وسیله‌ی آن دیگران را کنترل کنند. تا پایان فیلم، بیشتر شخصیت‌های اصلی حین مبارزه‌ی ذهنی با یکدیگر مثل مردان ایکس شده‌اند.

حتی عنصری مفهومی و متفاوت مثل نویز تأثیر زیادی روی مخاطب نمی‌گذارد، چون داستان فقط به تعقیب و گریز شخصیت‌ها اهمیت می‌دهد. Chaos Walking یک وسترن علمی-تخیلی است که داستان جوامع کشاورز را با یک سفر میان ستاره‌ای ترکیب کرده است، بنابراین مردان زیادی پشت اسب‌های خود با تفنگ‌های لیزری به یکدیگر شلیک می‌کنند و موسیقی متن خسته‌کننده‌ی مارکو بلترامی و برندون رابرتز هم کمکی به فیلم نمی‌کند.

با توجه به این‌که تمام شخصیت‌ها خیلی سطحی هستند و فقط برای پیشبرد داستان در فیلم‌نامه قرار گرفته‌اند، این فیلم استعدادهای زیادی را هدر می‌دهد. علاوه بر هالند، ریدلی، میکلسن، بیچیر و ساتر، این فیلم از نیک جوناس، سینتیا اریوو و ری مک‌کینون به خوبی استفاده نمی‌کند؛ حداقل دیوید اویلو موفق می‌شود گالری شخصیت‌های خودش را با واعظ متعصب و بدجنس که نویزش مثل شعله‌های آتش شناور در اطراف سرش دیده می‌شود گسترش دهد.

حال و هوایی نوجوانانه فیلم Chaos Walking را دربر گرفته و اگر قرار باشد کتاب‌های بعدی نس هم اقتباس شوند، امیدواریم قسمت‌های بعدی احتمالی این فرنچایز مسیر کاملا متفاوتی را پیش بگیرند. فعلا هیچ دلیلی برای بازدید مجدد دنیای جدید وجود ندارد.

نمره: ۳

نقل شده از گیمفا

[ad_2]
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها