تورنتو ۲۰۱۹:‌ نقد و بررسی فیلم Lucy in the Sky – ناتوانی درام نوآ هاولی در اوج گرفتن

[ad_1]

فیلم Lucy in the Sky «لوسی در آسمان» اولین تجربه کارگردانی سینمایی نوآ هاولی (Noah Hawley) سازنده سریال‌های Fargo «فارگو» و Legion «لژیون»، نقطه آغاز جالب و جذابی دارد. بسیاری از ما در طول زندگی هرگز به فضا نخواهیم رفت. در این دوران، این افتخار فقط نصیب افراد خاصی می‌شود، و تماشای کیهان باعث می‌شود انسان به نوعی تغییر کند. هاولی در اینکه این تجربه چه تاثیری روی انسانی دارد که از فضا به زمین برگشته تامل می‌کند، و پس از ۸۰ دقیقه تفکر روی آن خسته شده، داستانی عامیانه را بیان کرده و یک نتیجه گیری می‌کند که جذابیت چندانی ندارد. این فیلمی است که وانمود می‌کند به زندگی زنان اهمیت می‌دهد، اما موفق نمی‌شود داستان جذابی را بیان کند.

لوسی کولا (با بازی ناتالی پورتمن (Natalie Portman)) هنوز تحت تاثیر سفر اخیرش به فضا قرار دارد و وقتی به زمین برمی‌گردد، همه چیز به نظرش کوچک و حقیر است. او شدیدا تلاش می‌کند در ماموریت جدید ناسا به کیهان برگردد تا خودش را پیدا کرده و با بحران وجودی خودش کنار بیاید. البته راه حل او زمانی که روی زمین است خیانت به همسر خوب و بی‌آزارش درو (با بازی دن استیونز (Dan Stevens)) و برقرار کردن رابطه عاشقانه با یکی از کارکنان ناسا به نام مارک گودوین (با بازی جان هم (Jon Hamm)) است. اما در همین حین که لوسی با یک نامزد دیگر برای انجام این ماموریت (با بازی زازی بیتز (Zazie Beetz)) رقابت می‌کند و کم‌کم توجه مارک به خودش را از دست می‌دهد، شروع به از هم‌پاشی می‌کند که دلیل آن نیاز او به بازگشت به جایی است که در آن‌جا همه چیز معنای خاصی دارد.

نوآ هاولی عادتی دارد که در Legion هم کاملا قابل مشاهده است، اینکه سعی می‌کند با استفاده از جلوه‌های بصری شرایط روحی شخصیت‌ها را توضیح دهد، اما آن را به روشی انجام می‌دهد که شخصیت زیر سایه آن جذابیت‌های بصری قرار می‌گیرد. به همین دلیل شما فقط به چگونگی انتقال پیام توجه می‌کنید و حواستان از خود پیام پرت می‌شود. او این کار را در این‌جا هم با تغییر ابعاد تصویر انجام می‌دهد (نماهای زمینی معمولا به صورت ۴:۳ فیلمبرداری شده تا کوچکتر‌ به نظر بیاید، چون حالا دنیا از نظر لوسی خیلی کوچک است) و دوربین سعی می‌کند غریبه و بیگانه بودن لوسی را با نماهایش نشان دهد.

اما هاولی آن‌قدر از این تکنیک استفاده می‌کند که تاثیرش خیلی کاهش پیدا می‌کند. استفاده زیاد از این تکنیک نشانگر کارگردانی است که تمایل ندارد به مخاطبش در درک داستان اعتماد کند. او از بازیگر مستعدی مثل پورتمن بهره می‌برد، و به جای اینکه اجازه دهد او با هنرنمایی خودش فیلم را پیش ببرد، اطراف او را پر از جلوه‌های بصری کرده که به درک بیشتر وضعیت روحی او کمکی نمی‌کند، فقط به ما نشان می‌دهد او دچار بحران شخصیتی شده و می‌خواهد به فضا برگردد. تمام روابط به گسترده‌ترین شکل ممکن نشان داده می‌شوند، پس با اینکه شاید جزئیات دقیق رابطه لوسی با مادر سخت‌گیرش (با بازی الن برستین (Ellen Burstyn)) را ندانید، وقتی مادرش در بیمارستان بستری می‌شود متوجه می‌شوید او تصور درستی از واقعیت ندارد. برای فیلمسازی که تلاش زیادی برای نمایش جلوه‌های بصری دارد، تصمیمات هاولی اغلب خیلی آشکار و واضح به نظر می‌آیند.

بخشی از فیلم که آن را دچار مشکل می‌کند (این بخش قسمتی از داستان فیلم را لو می‌دهد، پس اگر می‌خواهید اسپویل نشوید این بخش را نخوانید) جایی است که هاولی داستان لیسا نواک را دنبال می‌کند، فضانوردی که در سال ۲۰۰۷ برای اقدام به ربودن مهندس کالین شیپمن که با ویلیام اوفلین معشوق نواک ارتباط برقرار کرده بود دستگیر شد. در ابتدای فیلم اعلام می‌شود: الهام گرفته از وقایع واقعی، اما این الهام‌گیری خیلی کامل نیست چون نکات گسترده‌ای از داستان نواک را گرفته و از آن‌ها برای نمایش از هم‌پاشی لوسی استفاده می‌کند. نیازی نبود فیلم لحظات مهم داستان نواک را بازتاب کند، و همچنین همدردی خاصی با نواک در داستان هاولی وجود ندارد، به جز اینکه شخصی را نشان می‌دهد که به فضا رفته و سعی می‌کند هیجانات آن‌جا را در زمین تجربه کند. استفاده این‌چنینی از داستان نواک باعث شده این یک فیلم سوء استفاده‌گر به نظر بیاید. به جای ابراز همدردی واقعی با نواک، داستان او به یک سوخت دراماتیک تبدیل می‌شود، که باعث شده کشمکش لوسی با زندگی برای ما قابل باور نباشد.

هاولی شروع خیلی خوبی دارد، اما نمی‌تواند مسیر درستی برای داستان به جز ناامیدی وجودی پیش بگیرد، و همین هم کمی سطحی و ضعیف به نظر می‌آید. لحظات ظریف برای نمایش دلسرد شدن لوسی از درو و از بین رفتن زندگی مشترک آن‌ها می‌توانست تاثیر زیادی روی مخاطب داشته باشد. فیلم می‌توانست تاریک‌تر باشد و نشان دهد چطور لوسی نسبت به مشکلاتی که ما به آن‌ها خیلی بها می‌دهیم احساس متفاوتی دارد (به جای آن، او فقط در حال حرف زدن درباره زیبایی طلوع و غروب آفتاب است.) فیلم هاولی سرگردان است و سپس سعی می‌کند با جلوه‌های بصری ما را مبحوت خودش کند. Lucy in the Sky به دور از تمام جذابیت‌های کیهان، به طرز ناراحت کننده‌ای زمینی و خاکی است.

برگرفته از آریامووی
[ad_2]

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها