خسرو سینایی: سر امتحان ریاضی از روی دست طیاب می نوشتم!

[ad_1]

آیین بزرگداشت منوچهر طیاب و احمد ضابطی جهرمی برگزار شد

آیین بزرگداشت استاد منوچهر طیاب و دکتر احمد ضابطی جهرمی دو چهره‌ی فرهیخته‌ی سینمای مستند ایران عصر امروز (پنجشنبه ۲۱ آذر) در سالن شماره دو پردیس سینمایی چارسو با اجرای شهرام درخشان برگزار شد.

به گزارش رسیده، محمد حمیدی‌مقدم (دبیر جشنواره و مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی)، علیرضا رضاداد(مشاور ارشد رئیس سازمان سینمایی)، خسرو سینایی، همایون امامی، شهاب‌الدین عادل، حسین ترابی، مرتضی رزاق کریمی(قائم مقام مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی)، ارد عطارپور، سیدسلیم غفوری (مدیر شبکه مستند) و جمعی از اهالی سینمای مستند و علاقه‌مندان در این مراسم حضور داشتند.

دبیر جشنواره: عشق به ایران و سفر پیوند دهنده جهان طیاب و ضابطی جهرمی است

در ابتدای این مراسم محمد حمیدی مقدم گفت: بسیار خوشحالم که جشنواره را با بزرگان سینمای مستند آغاز و برگزار می‌کنیم، از افتتاح این رویداد با صدای ماندگار آقای انور تا رونمایی از اثر ماندگار آقای تهامی‌نژاد تا بزرگداشت آقای منوچهر طیاب و احمد ضابطی جهرمی.
وی ادامه داد: جشنواره سیزدهم ادای احترام ویژه‌ای به تمام داشته‌ها و مفاخر سینمای مستند داشته است، امسال به نظرم سال سینمای مستند بود و رشد قابل توجه این سینما با انرژی مضاعف جوانان در بخش‌های مختلف در کنار پاسداشت نسل گذشته که سینمای مستند هر چه دارد از آن‌هاست، بسیار ارزشمند است.
دبیر جشنواره سینماحقیقت تاکید کرد: من فکر کردم مراسم نکوداشت باید در نبض و جریان تپنده جشنواره برگزار شود. هر چه من در سینما دارم از این دو عزیز است، در دهه ۶۰ هر چه ما از سینمای مستند جهان خواندیم و یاد گرفتیم از ترجمه‌های دکتر ضابطی جهرمی بود. او در حوزه دانش نظری و ساخت مستند توامان کار کرده و در همان سال‌ها آقای طیاب یک مثال بی‌بدیل در مستندسازی برای نسل ما بود و هیچ کس با او توان رقابت نداشت.
حمیدی‌مقدم با اشاره به ویژگی شاخص این دو مستندساز باسابقه، بیان کرد: عشق به ایران و سفر پیوند دهنده جهان این دو بزرگوار است، سفر، یادگیری و پله پله پیش رفتن مشخصه این دو هنرمند باسابقه است که باید امروز به آن عمل کنیم و به جوانان هم بیاموزیم.
سپس فیلم مستند «سنگ جان» که در پاسداشت احمد ضابطی‌جهرمی به پروسه ساخت تندیس این هنرمند اختصاص داشت، برای حضار پخش شد.

ارد عطارپور: برخی مستندسازان جشنواره وام دار ضابطی جهرمی هستند

ارد عطارپور که از شاگردان ضابطی‌جهرمی بوده است، سپس روی صحنه حضور پیدا کرد و گفت: افرادی که در ردیف اول نشسته‌اند همگی از اساتید من هستند، من جزو شاگردان سال ۶۲ باغ فردوس بودم، باغ فردوس در آن سال‌ها تکه‌ای از بهشت روی زمین بود و ما وقتی برای تحصیل به آنجا رفتیم باورکردنی نبود بتوانیم به دریایی از دانش و علم دست پیدا کنیم.
وی افزود: آقای جهرمی را من اولین بار در آنجا دیدم و از آن روز تا به حال نسل‌های مختلفی از باغ فردوس فارغ التحصیل شدند که همگی از شاگردان ایشان بودند، او نویسنده، فیلمساز، نظریه‌پرداز سینمای مستند است که با شخصیت مهربان، متواضع و دانش بسیار بالایی که دارد همواره در خدمت مستندسازان بوده است. الان در سالن‌های جشنواره سینماحقیقت افرادی هستند که به هر طریقی وام دار آقای جهرمی هستند. خدا ایشان را حفظ کند و سینمای مستند ما از وجود ایشان بهره کافی ببرد.

امیری: بزرگ ترین افتخار من شاگردی ضابطی جهرمی است

فتح‌الله امیری دیگر شاگرد این مستندساز باسابقه دیگر سخنران این مراسم بود که درباره ضابطی‌جهرمی گفت: بزرگ‌ترین افتخار من شاگردی دکتر ضابطی جهرمی بوده و هست. من در سال ۸۲ تا ۸۵ شاگرد ایشان بودم و در اواخر دوره کارشناسی ارشد فهمیدم که بسیاری از سخنان ایشان را متوجه نشدم و برای همین پس از اتمام مقطع بار دیگر بر سر کلاس‌های ایشان حاضر شدم. من بیشتر از مستند، اخلاق، وطن دوستی و انسانیت را از ایشان آموختم. ما مستندسازی را با اشعار فردوسی یاد گرفتیم و جالب است که هنوز خیل عظیمی از شاگردان ایشان در حوزه سینمای مستند پرورش پیدا می‌کنند. من تا پایان عمر مدیون ایشان هستم و به اینکه شاگردشان بودم افتخار می‌کنم.

عادل: نظریه پردازی جزو ویژگی‌های مهم استاد ضابطی جهرمی است

شهاب‌الدین عادل، پژوهشگر سینمای مستند که از دوستان و همکاران ضابطی جهرمی است هم در سخنانی درباره او گفت: در مورد کسی که از سال ۱۳۵۴ می‌شناسم سخن گفتن بسیار دشوار است، اولین باری که دکتر ضابطی جهرمی را دیدم در زیرزمین دانشکده هنرهای دراماتیک بود که می‌خواستند یادداشت هایی را درباره سینمای برزیل به مرحوم پرویز شفا نشان دهند. خاطرم هست وقتی این یادداشت‌ها را نشان می‌دادند، من سال اول بودم و دکتر جهرمی سال پایانی تحصیل خود را سپری می‌کردند و وقتی ایشان فارغ التحصیل شدند دکتر شفا به من گفت او یکی از فارغ‌التحصیلان بسیار با دانش و مسلط با زبان انگلیسی است که آینده درخشانی دارد و من هم در این سال‌ها چیزی جز این موضوع ندیدم.
وی ادامه داد: آقای دکتر ضابطی‌جهرمی یکی از محبوب‌ترین اساتید بود، ایشان جدای از شخصیت علمی‌شان که برای همه ما زبانزد است، در حوزه سینمای شوروی، سینمای مستند، ادبیات و ارتباط آن با سینما آثار متعددی را تالیف و ترجمه کردند و ساختاری در ذهن دارند که علاقه بسیاری به نظریه دارد. نظریه پردازی جزو ویژگی‌های مهم آثار ایشان است.
عادل همچنین گفت: مرکز آموزشی و دانشکده سینمایی نبوده است که دکتر ضابطی‌جهرمی نقشی در تاسیس آن نداشته باشند، از انجمن سینمای جوان تا دانشکده صداوسیما و … او بخش عمده زمان و هستی خود را بی‌دریغ به ایران زمین اهدا کرده است و هر چه از ایشان بگوییم کم است. مطمئن هستم ایشان همواره پایدار و برقرار هستند و امیدوارم بتوانیم از دانش، رفتار و منش علمی ایشان بهره ببریم. احمد جان سلامت و پایدار باشی.
سپس با حضور محمد حمیدی‌مقدم و سلیم غفوری نشان فیروزه‌ای جشنواره سینماحقیقت به احمد ضابطی‌جهرمی اهدا شد.

ضابطی جهرمی: به آینده سینماحقیقت خوش‌بین هستم

ضابطی‌جهرمی با حضور روی صحنه بیان کرد: از شما عزیزان و همکاران عزیزم در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی سپاسگزارم چون از سال ۸۳ به عنوان یک همکار کوچک افتخار همکاری با آن‌ها را دارم. مدیریت مرکز طی این سال‌ها تغییر کرد ولی نیرویی در این مرکز ماند که از وزنه‌های اصلی بود، کارکنانی فهیم، شریف و مسئولیت پذیر. از صمیم قلب برایشان احترام قائل هستم. ای کاش در تمامی بخش‌های فرهنگی و هنری کشور چنین نیروهایی داشتیم، بهترین هستند.
وی ادامه داد: از همکاران و دوستانم خواهش می‌کنم هر خدمتی از دستشان بر می‌آید را برای این مرکز انجام دهند. همچنین از برگزارکنندگان ۱۳ دوره جشنواره سینماحقیقت قدردانم. از آقای رخشان کارگردان و گوینده خلاق قدردانم، از دو دانشجوی سابقم آقای عطارپور و امیری هم ممنونم، هر دو نور چشمان من هستند. گاهی از من می‌پرسند چرا اینقدر دانشجویان خود را دوست داری؟ پاسخ من بسیار ساده اما آگاهانه است، می‌گویم اگر دوست‌شان نداشته باشم نمی‌توانم به آن‌ها بیاموزم، اصل رابطه دوستانه من با دانشجویانم پس از فارغ‌التحصیلی آغاز می‌شود و پیگیر کارها و جویای احوالشان هستم. آن کس که فکر می‌کند نیازمند دانش اندک من است با هر ایدئولوژی من در خدمتش هستم، این یک انتخاب آگاهانه است و من تا آخرین لحظه پای آن ایستادم و به همین دلیل آموزگاری و مستندسازی را انتخاب کردم، مستند خود آموزگار است.
این سینماگر پیشکسوت درباره مراسم بزرگداشت خود بیان کرد: این مراسم باید با بزرگداشت آقای طیاب مستندساز بزرگ سینمای ایران آغاز می‌شد، ایشان پیشکسوت من هستند و من این حق را همیشه برایشان قائل هستم و این حق جاودانی است. استاد رها تندیسی که در فیلم مشاهده کردید را برای من ساختند و از ایشان سپاسگزارم، این تندیس در زادگاه من قرار گرفته است، مردم زادگاه من مجموعه مستندی که در مدح نخل، درختی که من نوجوانی‌ام را با آن سپری کردم ساخته ام، را بسیار دوست دارند.
ضابطی جهرمی همچنین بیان کرد: در طول جشنواره خبرنگاران از من درباره تاثیر جشنواره سینماحقیقت بر سینمای مستند ایران می‌پرسند، این پرسش نیازمند تحقیق است و تنها می‌توان پیش بینی کرد و من می‌گویم به آینده جشنواره خوش‌بین هستم اما خبرنگاران از کوتاهی سخنم گلایه‌مند هستند، در نتیجه به من گفتند تعریفی از فیلم مستند بیان کنید، من دیدم چقدر تعاریف تکراری آکادمیک را بیان کنم به همین دلیل متنی را نوشتم تا به این دوستان بدهم که بدین شرح است: «سینمای مستند، سینمایی راستگو، صادق و اخلاق گراست، سینمای اشخاصی است که نظرات، اظهارات، ادعاهای خود را درباره حقایق با اسناد معتبر همراه می‌کنند، سینمای مستند سینمای افراد اهل تحقیق و تفکر است، سینمای افراد پیشرو، رادیکال، منتقد و معترض است.
سینمایی است که فیلمسازان به حقایقی از جهان رسیده و می‌خواهند آن را با مخاطبان در میان بگذارند، سینمای مستند مختص افراد جست‌و‌جوگر، کاشف و افشاگری است که در نظر دارند دید تازه‌ای از جهان واقعی و پدیده‌های جهان در اختیار مخاطبان قرار دهند، این سینما برای افراد باهوش، دقیق و منظم است… سینمای مستند ما چشم و چراغ ماست.

همایون امامی: طیاب مخاطب را از دالان های نیمه تاریک تاریخ می گذراند

در ادامه این مراسم نوبت به بزرگداشت منوچهر طیاب رسید و مستند «آقای طیاب» ساخته سیاوش نقشبندی برای حضار پخش شد.
سپس همایون امامی برای صحبت درباره این مستندساز روی صحنه حاضر شد و پیش از قرائت متنی که برای این مراسم نگاشته است، گفت: جشنواره سینماحقیقت بدون تعارف یکی از مهم‌ترین رویدادهای سینمای مستند ایران است و ما دوست داریم سال به سال شاهد استقبال گسترده‌تری از این رویداد باشیم.
او سپس متن خود را برای حضار خواند که به شرح زیر است: «مستندساز وجدان آگاه و بیدار جامعه خود است و با نگاه تیزبینش رخداد پیرامونش را رصد می‌کند و شاخک‌های حسی‌اش نمودهای غیرطبیعی را در طبیعی ترین شکل خود تشخیص داده، می کوشد خواب خوگرفته ها را برهم زند. آشفتگی و بی سروسامانی را از دل نظمی دروغین بیرون کشیده، آشکار سازد. از فقر و تبعات آن بگوید و یا با چشمداشتی به فرهنگ و مناسبات فرهنگی، هنری جامعه، عاملی در ارتقای بینش جامعه باشد.
در ادامه این متن آمده است: هنگامی که مدرنیته ای زودرس و نابه هنگام، بی بهره از زیرساخت های فکری فرهنگی اش، آن هم به ضرب و زور، ضربه های تیشه تبروارش را بر فرهنگ و هنر و نمادهای ارزشمند آن فرود می آورد این هنرمند است که دست مخاطب را می گیرد و او را از دالان های نیمه تاریک تاریخ می گذراند تا آن ویرانی را با آن ویرانی ناشی از حمله مغول برابر نهادی کند، آنچنان که طیاب در سوی شهر خاموش می خواست انجام دهد تا شاید خوگرفتگان به خود آیند و در برابر ماشین های ویرانی و تخریب خودکامگانی که زیر پوشش نوسازی و تجدد و یا با تشبث به سنت باوری و اخلاق به تخریب میراث های ذوق و ظرافت پیشینیان پرداختند، برابر مرده ریگ نیاکانشان سپری از صیانت بگشایند و منوچهر طیاب از پس بیش از نیم قرن مستندسازی اینگونه عمل کرده است. منوچهر طیاب کمی پس از فرخ غفاری و هژیر داریوش که آن ها نیز چون او سینما را در فرنگ آموخته و با جریان سینمای هنری روز جهان به خوبی آشنایند به وطن باز می گردد، به سال یا چند سالی پس از او کامران شیردل و خسرو سینایی باز می گرددند تا آموخته هایشان را در خدمت گسترش سینما، فرهنگ و تغییر و تحولات اجتماعی کشورشان به کار گیرند ولی هنوز تازه مرکب مدرک فارغ التحصیلان گروه سیراکیوز خشک شده و اداره کل هنرهای زیبای کشور می رود که به وزارت فرهنگ و هنر بدل شود تا هنرهایی چون سینما، تئاتر، باله و اپرا را هم در بر بگیرد.
سینمای روز جامعه اما سینمایی نیست که اینان بتوانند در آن دست به آفرینش بزنند، پس تنها ملجاءشان فرهنگ و هنر تازه تاسیس است و بس که آن هم بیش از هر چیزی به تبلیغات می اندیشد، تبلیغاتی عمیقا سیاسی. آن هم در آستانه دروازه های تمدنی بزرگ تا مگر مشروعیت از کف رفته دولت کودتا در شکل های تبلیغات فرصت ترمیم بیابد.
از بین دست پروردگان سیراکیوس که حالا کارمندان سر به راهی شده و همان می سازند که سفارش می شود، یک نفر اما نگاهش به دور است و بس. هوشنگ شفتی اگر چه او قاطعیت و پیگیری این نوآمدگان را برای تغییر ندارد ولی خوب دریافته در آب های کم عمق نهنگی متولد نمی شود پس در کنار کار، گل تبلیغات کار دل را نیز از یاد نمی برد. جریان سینماخوانده های فرنگ اما سینما را با دیدی کلان تر می بینند و افق دیدشان در چشم انداز آینده وسعت بیشتری دارد، با سینمای روز جهان آشنایند و بعضا در ساخت برخی از این آثار مشارکت داشته اند. آموخته های آنان بسیار فراتر از آموزه های گروه سیراکیوس است. امری که در فیلم هایی که می سازند تفاوت و تمایز چشمگیر خود را آشکار ساخته، با حفظ استانداردهای جهانی فیلمسازی به آثار گران سنگ مستند جهان پهلود می زند. طیاب «ریتم» را در سال ۱۳۴۳ به عنوان دومین فیلم خود می سازد بی آنکه «پاسیفیک ۲۳۱» ژان میتری را دیده باشد.
بی آنکه از آن چیزی کم داشته باشد، یونسکو فیلم را می بیند و به عنوان منبعی مهم در آموزش تدوین آن را برای دیگر کشورها به اشتراک می گذارد و این از جمله موارد نادری است که سینمای مستند ایران در ساختن فرهنگ سینمایی جهان مشارکت یافته و بر آن افزوده است، «سرامیک» که سال پیش ساخته شده و به حساب امتحان عملی ورود طیاب به گروه فرهنگ و هنر است از نگاه و رویکرد دیگری در مواجهه با واقعیت می گوید تکرار چنین روش و بازخوردی که در فیلم های فارغ التحصیلان فرنگ موفق می شود جریانی را سامان دهد که سینمایی جدی، هنری و متعهد را هدف قرار داده و خیلی زود به خط دیگری در برابر تبلیغات صرف این نهاد متولی هنر قدر شوند تا مگر بند دیگری در شرح وظایف وزارت فرهنگ و هنر افزوده شود، بندی که به سرشت واقعی سینما و مستندسازی نظر داشته و مستندساز را همچون وجدان آگاه و بیدار جامعه خود تعریف می کند نه اما به راحتی که مقاومت برابر آن سدی است سطبر که سرانجام می شکند.
کامران شیردل از راه می رسد و سه گانه اش- «ندامتگاه زنان»، «قلعه» و «تهران: پایتخت ایران است»- را می سازد که گامی در بنیان گذاری مستند اجتماعی ایران است. طیاب به جنوب می رود، به قصد ساختن چند فیلم مستند، عبوری از برابر فرهنگی دیرپا تا تنوع فراوان. اما دژپول یا همان دزفول فعلی و معماری سنتی در حال زوالش او را میخکوب می کند، همه چیز معماری شهر در حال ویرانی است و او نمی تواند عافیت طلبانه از کنار این خسران فرهنگی عظیم بگذرد. حاصل فیلمی می شود که «سوی شهر خاموش» نام گرفته است، وقتی در صحنه ای از فیلم بیل لودری خانه ای یا معماری سنتی را در هم فرو می کوبد روی بدنه بیل لودر که حالا در میان گرد و غبار بالا آمده است نوشته می شود که قرن ها پیش مغول به ایران حمله کرد، فیلم توقیف و نگاتیوهایش تکه پاره می شوند هرچند این نگارنده از این موهبت و شانس برخوردار بوده که کپی کار فیلم را ببیند و حسرت بخورد که چرا چنین شد. آبادان که از دولت سر نفت و پالایشگاه به نخستین شهر صنعتی ایران بدل شده است موضوع فیلم دیگر طیاب می شود تا تو در آن شهری صنعتی را ببینی که بی زیرساختی از فرهنگ صنعتی و در سیطره حضور کنسرسیوم و فرهنگ غرب مذبوحانه می کوشد فرهنگ بومی خود را حفظ کرده و فرهنگ غربی را بومی کند. حاصل این کشاکش فیلمی می شود به نام «آبادان» که امروزه سند باارزشی از سیمای شهری است که نفتگیر شد، افتخارش نخستین پالایشگاه نفت خاورمیانه است.
طیاب معماری خوانده است و همواره به این ظرفیت معماری که رفتار انسان ها را سمت و سو داده و آن ها را فرهنگ مدار می کند اندیشیده است، پس طبیعی است که نخستین مستندسازی باشد که در مجموعه ای ماندگار معماری ایران را به خاطر جنس و جنم منحصر به فردش ثبت کند. مجموعه معماری ایران ساخته و عرضه می شود که امروزه همچنان کارکرد و طراوت خود را دارد به ویژه در مسجدجامع که نه با رویکردی اطلاعاتی که با دیدی هنری حس عبور از برابر این موسیقی منجمد را به خوبی به تو منتقل می کند در برابر کارنامه سینمایی طیاب، ساعت ها می توان سخن گفت، افسوس که مجال بیش از حد تنگ است، پس با اشاره به آخرین بدعت طیاب این ادای دین را به پایان می رسانم.
طیاب به عنوان ایرانشناسی عاشق در می یابد که پروژه های ایران شناسی اش را اگر در چهار رده اجرایی کند زودتر و بهتر آرزو دیرینه اش را در ثبت پاره های ایران شناسی اجرایی کرده است پس ایران را در چهار بخش مستند می کند؛ کویرهای ایران، تمدن حاشیه های البرز و زاگرس و دریای پارس، در چهار فیلم با عنوان هایی چون «همراه باد»، «در دل تنهایی کویر»، «زاگرس: گاهواره تمدنی کهن»، «البرز: زادگاه تمدنی به قدمت تاریخ و دریای پارس» اما این بدعت نیست وقتی تولید این فیلم ها بدعت می شود که طیاب یک بار دیگر نواندیشی کرده و در چهار مجلد حاصل دیده ها و پژوهش هایش را با خاطراتی از روند مستندسازی این فیلم ها به هم می آمیزد و این پیام را به ما مستندسازان نسل پس از خود می دهد که به فکر ادبیات مستند هم می بایست بود. خوب باشد و از پژوهش های سینمایی ما که در آمیزه ای از لطف و ضرافت سخن بر جان مخاطب بنشیند. عمرش دراز باد که همچنان می سازد با امیدی که همچنان تا سال های سال بعد بسازد که زندگی به ساختن معنا می گیرد.»

خسرو سینایی: سر امتحان ریاضی از روی دست طیاب می نوشتم!

در بخش دیگر این مراسم خسرو سینایی با حضور روی صحنه درباره منوچهر طیاب گفت: رابطه من با منوچهر طیاب به حدود ۶۲ سال پیش باز می گردد، از زمانیکه در دانشگاه می نواختیم تا سفری که به اروپا داشتیم و سپس باهم شروع به تحصیل در رشته معماری کردیم، یادم هست سر امتحان ریاضی از روی دست یکدیگر می نوشتیم.
وی ادامه داد: طیاب سابقه سینمایی اش بسیار بیشتر از من بود و با مجله ستاره سینما همکاری داشت، هم می نوشت و هم ترجمه می کرد اما ۵۰ سال طول کشید تا من خودم را قانع کردم سینما جز یک ابزار نیست و این ابزار را هر کسی با ذهنیت خود از آن بهره می گیرد، کسی دوست دارد آرتیست شود، کسی دوست دارد جنجال به راه بیندازد و … اما کسی هم دوست دارد آن را در خدمت ارتقای فرهنگ جامعه به خدمت بگیرد، طیاب اینگونه بود و هر وقت می خواست درباره سینما بنویسد درباره چهره های موثر سینمای جهان قلم می زد.
سینایی ادامه داد: طیاب نگاه متفاوتی به سینما داشت و این حوزه را در این جهت انتخاب کرد و با آن زیست. همیشه به شوخی می گویم من را با یک پیشنهاد بی شرمانه از معماری دور و وارد سینما کرد، او به من پیشنهاد بازی در فیلمی را داد، سینما دل فریب است و دل من را ربایید و من به همین جهت تغییر رشته دادم. اگر به کارنامه سینمایی طیاب نگاه کنید همه آثارش درباره ایران است، او واقعا سعی می کرد ریزه فرهنگ های گمشده ایران را نجات دهد. او حدود ۶۰ سال از عمر خود را وقف فیلمسازی کرد تا ایران را به ما بشناساند و اسنادی را به جا بگذارد که در آینده بسیار با ارزش خواهند بود، از او ممنونم و می گویم منوچهر عزیز عمری را با مشکلات فیلمسازی طی کردی اما ارزش داشت که در چنین شبی بسیاری از تو قدردانی کنند.
این کارگردان همچنین گفت: من نمی دانستم امشب شاهد دو بزرگداشت خواهیم بود، در زمانی که تدریس می کردم به دانشجویانم می گفتم ممکن است فیلم خوب یا بد بسازید اما همیشه حرمت سینما را نگه دارید؛ ما دلقک های جامعه نیستیم به خصوص آن هایی که عمری را به سینمای مستند اختصاص دادند، از همایون امامی عزیز قدردانم که به من اجازه داد از اسم کتابی که درباره منوچهر طیاب نوشته است استفاده کنم او با سلیقه بسیار شعری از اخوان ثالث را انتخاب کرد: «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» آنچه آقای طیاب و ضابطی جهرمی و بسیاری از مستندسازان انجام می دهند ریشه در عشق به وطن دارد و برای همه شان آرزوی موفقیت می کنم.
سپس با حضور خسرو سینایی و حمیدی مقدم نشان فیروزه ای جشنواره سینماحقیقت به منوچهر طیاب اهدا شد.

منوچهر طیاب: این بزرگداشت سینمای مستند ماست

منوچهر طیاب هم در ادامه گفت: اگر انسان با احساس زندگی کند آن وقت در لحظاتی که این همه محبت به او می‌شود، زبانش قاصر است و چیزی نمی‌تواند بگوید، من بسیار خوشحالم که برایم بزرگداشت گرفتند. این مراسم را شخصی نمی‌بینم، این بزرگداشت سینمای مستند ماست. ما روزی وارد این مملکت شدیم که چیزی به عنوان سینمای مستند نبود و ما هم نمی‌دانستیم در چه راهی قدم می گذاریم اما وقتی فیلم «سفال» را ساختم و آن را روی پرده دیدم به خودم گفتم آرزویی داری؟ دیدم آرزو دارم در ایران سینمای مستند پا بگیرد. با آمدن دوستان دیگر آرام آرام مطمئن شدم احتمالا این آرزوی من برآورده خواهد شد، ما نسل پشت نسل آمده‌ایم، هر کس به اندازه سهم خود کار می‌کند. آرزوی من امروز در وجود این دوستان فیلمساز جوان و در وجود آقای ضابطی جهرمی برآورده شده است.
وی ادامه داد: اگر روزی ما رشته سینما در دانشکده علوم ارتباطات راه انداختیم امروز خوشبختانه دانشکده های ما از نظر علمی مرتب افرادی را می سازند که در راه ما قدم بردارند. ما در سال بیش از هزار فیلم مستند می سازیم که در خارج از کشور مورد تعجب قرار می گیرند و جایی برای خود باز کردند، من در چند جشنواره بین المللی عضو هیات داوران بودم و وقتی فیلم مستند ایرانی می خواستند نمایش دهند سالن ها پر می‌شد، برای من جالب بود چون سینمای مستند ما رنگ و بو و هوای دیگری دارد، درست است این سینما را از غرب گرفتیم اما این یک وسیله بوده است و ما این وسیله را مطابق نیاز جامعه و فرهنگی خود استفاده می کنیم. بنابراین سینمای ما امروز دیگر در دوران طفولیت به سر نمی برد، سینمایی است منسجم که راه خود را پیدا کرده است، گر چه نمی توانم بگویم ما مکتب سینمای مستند داریم اما ما با خانواده سینمای جهان با سینمای مستند حرفی برای گفتن داریم. من از ابتدای وجود مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بودم و خوشحالم که این مرکز توانسته رسالت خود را انجام دهد، با روسای بسیاری در تماس بودیم و خوشحالم که امروز آقای حمیدی مقدم با تجربیات بسیار در راس این مرکز قرار گرفته است ما همگی باید وظایف خود را جدی بگیریم. من هر موقع وارد این مرکز می شوم کارمندان و دوستان عزیز ما چنان با روی باز ما را می پذیرند که خرسند می شوم. همواره از این عزیزان ممنونم.
حسین ترابی هم در این مراسم به شوخی گفت: قسمت اعظم سینماگران پیشکسوت ما وقتی در جوانی به دانشگاه رفتند نمی خواستند سینما بخوانند اما احتمالا چون درس های دیگر سخت بوده است سینما را انتخاب می کردند.
طیاب در پاسخ به او با بیان خاطره ای گفت: باید گفت سینما در گذشته ایران چندان در بین مردم و مسئولان شناخته شده نبوده است.
همچنین یکی از شاگردان ضابطی جهرمی اثر هنری خود را به او اهدا کرد.
ضابطی جهرمی هم بیان کرد: من به لحاظ اخلاقی از دو هنرمند آقای دکتر عادل که از دوستان اصیل من است، هادی آفریده که این برنامه را تدارک دید و اجرا کرد و همکارانشان در انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند ایران بسیار سپاسگزارم.

[ad_2] نقل از بانی-فیلم

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها