در کمال سادگی | نقد فیلم The Raven

[ad_1]

اگر قبول کنیم که سینما اول صنعت و سرگمی است و بعد از این دو شاید هنر! پس می‌توانیم به راحتی راجر کورمن را یکی از سلاطین سینما بدانیم، فیلم سازی که با هیچ متر و معیار روشنفکری سنجیده نمی‌شود و تمام ایسم‌ها در مقابلش رنگ می‌بازند. راجر کورمن سال‌هاست که به عنوان سلطان فیلم‌های رده ب (B movie) شناخته می‌شود، بیش از پنجاه فیلم را کارگردانی کرده و در مقام تهیه کنندگی صدها فیلم را در کارنامه خود دارد که همه ژانر‌ها را در بر می‌گیرد از وسترن تا آثار ترسناک، علمی و تخیلی و کمدی با اینحال امروزه کمتر شناخته شده است و  نامش در زیر نام‌هایی چون مارتین اسکورسیزی‌ و فور کاپولا و…. گمشده اما جالب است بدانید که او و استدیوی شخصیش نه تنها سکوی پرتاب همین دو شخص بلکه بسیاری از بازیگران و کارگردانان دیگر چون: جک نیکلسون، چارلز برانسون، پیتر باگدانوویچ، ران هاوارد، جاناتن دمی و……بوده است. درواقع راجر کورمن عزیز که معمولا نامش به عنوان آرتیست شناخته نمی‌شود کارگردان محترمی است که بیش از هر کارگردان دیگری به مخاطب عام احترام گذاشته و فیلم‌های سراسر مفرح و جذابی را به مخاطب هدیه کرده، همچون همین فیلم کلاغ ۱۹۶۳ که در ادامه به نقدش می‌پردازیم. پس با ما همراه باشید.

 

 

داستان کلاغ در مورد جادوگری است به نام اراسموس کروین (وینسنت پرایس) که پدر مرده‌اش یکی از بزرگترین اساتید جادوگری بوده اما او بیش از توجه به جادوگری در غم از دست رفتن همسرش لنور(هیزل کورت) که دو سال پیش مرده سوگوار است. شبی یک کلاغ سخنگو به خانه‌اش می‌‌آید و می‌گوید که طلسم شده کروین به او کمک می‌کند تا او به حالت انسانی‌اش برگردد این شخص دکتر بدلو (پیتر لوره) که عضو انجمن جادوگران است به کروین می‌گوید که در دوئل با اسکارابوس (بوریس کارلوف) یکی از قدرتمند ترین جادوگران که دشمن پدر کروین بوده و بر سر ریاست انجمن جادوگران با او خصومت داشته شکست خورده و به شکل یک کلاغ در آمده و حالا می‌خواهد برگردد و از او انتقام بگیرد و از کروین ‌می‌‌خواهد که او را همراهی کند، کروین هرچند در ابتدا پیشنهاد او را رد می‌کند اما وقتی بدلو با اشاره به عکس همسر او می‌گوید که او را در قلعه‌ی اسکارابوس دیده نظرش تغییر می‌کند و تصمیم می‌گیرد برای آنکه پرده از راز همسرش بر دارد با بلدو به قلعه اسکارابوس برود در این راه پسر بدلو ریکس فورد (جک نیکلسون) و دختر کروین استل (اولیو استروجس) همراهیشان می‌کنند و…

 

 

فیلم کلاغ که یک فیلم کمدی ترسناک همچنان سرپاست بر اساس داستانی از ادگار الن پو ساخته شده که البته این تنها نشان از شیفتگی کورمن به آثار الن پو نبوده و پیش و پس از این فیلم نیز بار‌ها به سراغ آثار این نویسنده بزرگ رفته است هرچند این‌ اقتباس‌ها بازسازی مو به مو نبوده و کورمن با تغییرات بسیار فیلم‌ها  را به سبکی که دوست داشته می‌ساخته به عنوان مثال در همین فیلم لحن اثر با کمدی مبتنی بر تصویرش تفاوت بسیاری با اثر آلن پو دارد هرچند شروع فیلم به سبک موردعلاقه‌ی کورمن با نمایش آنچه که در آثار دیگرش چون خانه آشر ۱۹۶۰ یا قصه‌های وحشت ۱۹۶۲ دیده‌ایم به مانند موج‌های خروشان دریا یا امارت‌های عنکبوت زده و همچنین  قطعه‌ای از شعر الن پو با صدای راوی گویی فضایی ترسناکی را به مخاطب می‌دهد و نزدیک به منبع اقتباس می‌شود با این‌حال وقتی به داخل امارت می‌رویم با چیز دیگری طرف هستیم  و از همان ابتدا که وینست پرایس دوست‌داشتنی را درنقش دکتر اراسموس کروین می‌بینم با درگیری‌اش با یک تلسکوپ که بر سر راهش است،  متوجه لحن اثر می‌شویم و تمام فرضیات ترسناک بودن به باد می‌رود، بله این یک کمدی جذاب است که با کمک  گرفتن از اشیاء و میزانسن  راهی برای شوخی‌های ساده و جالبش باز می‌کند چیزی که در سینمای کمدی امروز که بیشتر به سمت شوخی‌های کلامی است کمتر می‌بینیم  در واقع سینمای مصنوع کورمن با میزانس‌های پر اغراقش و تکنیک‌های ساده سینمایی و حتی در بعضی موارد اجرای تئاتری اصلا نقطه‌ی ضعف فیلم نمی‌شود بلکه همچون یک سمفونی منظم شخصیت فیلم را ساخته‌اند و مخاطب تا آخر آن را همراهی می‌کند و کمتر از تار شدن تصویر، لرزش و گاهی جاماندن دوربین و….. ایراد می‌گیرد.

 

 

شیمی بازیگران خصوصا بازی عالی وینسنت پرایس که شخصا علاقه‌ی خاصی به این بازیگر دارم و همچنین بذله‌گویی‌های پیتر لوره نقطه قوت فیلم هستند هرچند در پشت سر این دو بوریس کارلوف قرار می‌گیرد که او نیز به نقشش می‌خورد با اینحال ضعیف ترین شخصیت فیلم جک نیکلسون است که نبودش خیلی هم لطمه به اثر نمی‌زند. کورمن با این بازیگران و استفاده از ساده ترین المان‌های تکنیکی فصل‌های درخشانی را کارگردانی کرده که می‌تواند برای کمدی سازان امروز کلاس درس باشد  مثلا میزانسن‌های استدیویی و بسیار مصنوعی او کمک کرده تا فضای کمیک‌وار جالبی پیش بیاید و حتی کم کاری در طراحی، به عنوان مثال اولین لانگشات قلعه‌ی اسکارابوس که اصلا به حدی مصنوعی است که گویی تصویر دو تکه شده است و حتی نمایش زاویه‌ای از این قلعه که در ابتدا کورمن آن را منتسب کروین کرده بود! و حالا همان را داریم منتسب به اسکارابوس می‌بینیم! اما با این وجود کلیت دچار ضعف نشده چون در اینگونه کار هر بی‌نظمی و بی ساختاری همانطور که در بالا‌هم گفتم تبدیل شخصیت اثر شده البته کورمن به غیر از میزانس تکنیک‌های ساده‌ای مثل جامپ کات که بیشترین استفاده‌اش برای نمایش قدرت جادوگران است به کار برده و یا نورهایی که خیلی ساده از دستان آن‌ها بیرون می‌زند تا جادوها را نشان دهد، این المان‌های ساده تکنیکی ثابت می‌کند برای خندادن نیاز نیست که حتما جلوه‌های ویژه‌ی عجیبی به کار برد اوج این کار هم در صحنه‌ی شام و دوئل اسکارابوس و بدلو و همچنین  نبرد آخر میان کروین و اسکارابوس می‌بینیم  و البته نمی‌شود از صحنه‌ی درست کردن معجون که شامل کمدی کلامی و تصویری است گذشت همچنین  درگیری خدمتکار کروین با بدلو، باز کردن تابوت پدر کروین برای کندن موی او و….. فیلم با اینکه زمان زیادی ندارد اما پر است از این صحنه‌های دوست داشتنی که تماشایش می تواند در یک جمع دوستانه و خانوادگی تاثیر بیشتری‌هم داشته باشد.

 

در آخر باید بگویم لذت بردن از کلاغ راجر کورمن و آثارش سخت نیست به شرط آنکه نخواهید درگیر سنجش او با فلان فیلمساز صاحب نام شوید، فیلم‌های استنلی کوبریک، اینگمار برگمان و… را به جای خود ببینید و اگر دوست داشتید یک تجربه مفرح برای روز‌های تعطیل داشته باشید که بی ادا و اصول شما را سرگرم کند بد نیست نگاهی ‌هم به این فیلم و دیگر آثار راجر کورمن بیندازید.

نقل شده از گیمفا

[ad_2]

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها