مندی مور می گوید شیر دادن به پسرش “یک تجربه مفید” بوده است.
ستاره “این ما هستیم” در ماه فوریه از پسرش گاس استقبال کرد و پنجشنبه (۲۱/۰۵/۲۱) در هفته ملی تغذیه با شیر مادر ، تجربیات خود در تغذیه پسرش در شش ماه گذشته را تشریح کرد.
مندی – که گاس را با همسرش تیلور گلدسمیت دارد – گفت که این روند گاهی اوقات سخت بوده ، اما از اهمیت آن نمی کاهد .
مندی در کنار چندین عکس از دوران شیردهی خود نوشت: “تغذیه با شیر مادر همیشه یکنواخت نیست (گرفتگی مجاری ، زمان در دوران تغذیه ، پمپاژ در زمان کار و غیره …) اما پرستاری از این نوزاد پسر در ۶ ماه گذشته یک تجربه زیبا ، سخت و شلوغ و بسیار ارزشمند بود که برای من همیشه ارزشمند خواهد بود.
“نیاز به گفتن نداره که این روشی مفیده ، من از بدن و حمایت فوق العاده ای که در اطرافم داشتم سپاسگزارم (به ویژه در روزها و هفته های ابتدایی که هیچ تجربه از آن نداشتم) که به من امکان داد تا پسر نازنینم را تغذیه کنم ”
در همین حال ، این بازیگر ۳۷ ساله اخیراً گفته است که در پی مادر شدن در طول همه گیری کرونا “به طرز عجیبی منزوی” شده ، زیرا او نتوانسته با سایر مادران “ارتباط” برقرار کند.
او توضیح داد:
“این عجیب است زیرا شما هر روز و هر ثانیه با کسی هستید ، و می دانید ، من بسیار خوش شانس هستم ، من یک شریک بسیار حامی دارم – شوهرم فوق العاده همراهی کرد – اما هنوز به طرز عجیبی منزوی کننده است.
من حدس می زنم وقتی مادری را تصور می کردم ، به نوعی تصور می کردم ، شما دور هم جمع میشوید و کلاس هایی وجود دارد که به عنوان مادر فرزند یا مادران به آنها میروید.
وی گفت:
“باید انتظارات خود را در مورد اینکه مادر بودن چگونه هست و یا ارتباط با دیگران چگونه خواهد بود دوباره تعریف کنید. انزوا چیزی است که واقعاً به من ضربه زد و اصلا انتظارش را نداشتم. “
مندی همچنین فاش کرد که احساسات “به اندازه کافی خوب نبودن” را به عنوان یک مادر تجربه کرده ، او افزود:
“من این حس هجمه به خودم را تجربه کردم ،” اینکه من برای او به اندازه کافی خوب نیستم. ” من نمی دانم چگونه می توانم مادرش باشم. من می دانم چگونه به او غذا دهم ، اما فراتر از این ، آیا من برای این کار مناسب هستم؟ ‘ من فقط خیلی درگیر بودم و به شوهرم نگاه می کردم ، که به نظر می رسید دارای توانایی فوق العاده ای برای مراقبت از گاس است.
مثل اینکه او می توانست گاس را بخنداند ، بله او را بخنداند. روی زمین می نشست و با او می چرخید. و من احساس می کردم که هر کاری که می کنم درست نیست یا نمی توانم او را بخوابانم و این به من احساس وحشتناکی داد. “
