بر اساس رمان پرفروش ، اقتباس شده توسط تریسی لتس ، زنی پشت پنجره ، دکتر آنا فاکسِ منزوی را دنبال می کند ، که تنها در خانه براون استون خود در شهر نیویورک زندگی می کند ، او روزهای خود را صرف نوشیدن شراب (شاید بیش از حد) ، تماشای فیلمهای قدیمی و جاسوس از همسایگانش سپری می کند …
وقتی خانواده راسل به خانه ای در همسایگی اش نقل مکان می کنند ، به نظر می رسد که آنها یک خانواده کامل هستند. اما وقتی آنا ، یک شب از پنجره خود آن طرف را نگاه می کند ، چیزی را که نباید ببیند می بیند ، بعد از آن دنیای او شروع به فروپاشی می کند و اسرار تکان دهنده ای نمایان می شوند. او مجبور است آنچه که را دیده و اتفاق افتاده برای همه اثبات کند ، تردیدها و سئوالات مکرر ، همه سئوال می کنند که آیا واقعه واقعاً واقعی است یا تصور. آیا پارانویا است یا واقعا اتفاق افتاده است؟ در این هیجان جذاب شیطانی ، هیچ کس و هیچ چیز آنگونه که به نظر میرسد نیست …
یکی از چیزهایی که در زنی پشت پنجره باید بدانیم این است که علی رغم فرضیه هیچکاکایی آن ، در اینجا هیچ چیز مشابه آن نیست. ممکن است در برخی از انتخاب های سبک از آن الهام گرفته شده باشد ، مانند نوع تصویر و نحوه قرار گرفتن دوربین و فیلمبرداری ، اما آنچه جو رایت در اینجا به دنبال کارگردانی آن هست چیزی به مراتب کمتر و صادقانه تر از ساخته های هیچکاک است و اگر بتوانید از فیلم بخاطر همدردی بدون شرمش قدردانی کنید ، کاملاً لذت بخش خواهد بود.
به سرعت فضای تردید حس میشود ، آنا با یک شریک زندگی و کودکی صحبت می کند که ما واقعاً آنها را نمی بینیم. وی همچنین به یک درمانگر مراجعه می کند که در مورد عوارض جانبی مصرف دارو و قطع نوشیدنی سوال می کند (با این تفاوت که این کار را نکرده است).
امی آدامز بار دیگر استعداد گسترده خود را در اینجا نشان می دهد ، او می تواند بسیار دلسوز و روان رنجور باشد ، آدامز به اردوگاه و طبیعت آشفته این ژانر و شخصیت های آن متمایل است. جولیان مور ، حتی برای مدت زمان کوتاهی که بازی کرد ، حضور پررنگی دارد ، در حالی که ویات راسل همسایه ای در طبقه پایین هست داستان را کارامد و معمایی می کند. اولدمن کارهای زیادی برای انجام دادن ندارد. و فرد هچینگر به عنوان یک نوجوان محلی آسیب دیده و کمی مرموز و آرام حس می شود، و در نهایت برایان هنری در نقش یک پلیس مهربان و صبور بازی می کند که خوب از آب درآمد.
در آخر فیلم ، فیلم خیلی احمقانه و بسیار خسته کننده می شود ، اما یک خودآگاهی وجود دارد که باید قدر آن را بدانید. اگر از صمیم قلب ، از جمله گفتگوهای اجباری و متناوب ، کلیشه های فیلم (از جمله گربه …) و پیچ و خم های گاه به گاه واضح را بپذیرید ، این فیلم می تواند بسیار سرگرم کننده باشد. شما شیفته اینکه چگونه همه این چیزها را در آن انجام دادند خواهید شد ، در غیر این صورت چیزی جز کلافگی برایتان نخواهد داشت .
در یک کلام اگر قرار است این فیلم را در ” شب تماشای کورکورانه فیلم ” نگاه کنیم باید گفت چرا که نه ؟ ؛ اما اگر قرار بود برای این فیلم بلیط خریداری شود ، با اینکه نام های بزرگی در آن حاضرند اما ارزش پول بلیط را ندارد .
این فیلم از جمعه ۱۴ مه در Netflix موجود است. تیزر رسمی فیسلم در ادامه :