نقد و بررسی فصل دوم American Gods: خدای بزرگ، این سریال خسته کننده شده!

فصل دوم American Gods «خدایان آمریکایی» با مقدار کافی بامزگی آغاز می شود، آن هم درون استعاره‌ای جالب برای فصل دوم American Gods: خانه‌ی روی صخره، مکانی مناسب توریست‌ها ساخته شده توسط الکس جوردن (Alex Jordan) در ویسکانسین، هزارتویی گسترده که معمار کمی دیوانه‌اش آن را از جذابیت های پرزرق و برق و ذره هایی درخشان از «پوچی و نیستی» پر کرده است. پیشگویانی ساختگی و حیواناتی تاکسیدرمی شده، وسایل براق و بزرگترین کاروسل (چرخ و فلک افقی) دنیا پوشیده با ۲۰۰۰۰ چراغ و بدون هیچ اسبی. توریست ها سرگردانند و با انواع مختلفی از نور و صدا احاطه شده اند، و گاهی اوقات جذب قسمتی از این نمایشگاه شده اما هیچ مقصد مشخصی ندارند. همانطور که راوی American Gods می گوید آن ها خودشان هم نمی دانند برای چه به اینجا آمده اند.

این دقیقا احساسی است که با تماشای فصل دوم American Gods به شما دست خواهد داد، حداقل طی سه اپیزود اول که من دیده ام. فصل قبلی قرار بود جنگ بزرگی بین خدایان قدیم (مثل اودین، زئوس، آنوبیس) و خدایان جدید (مثل آیفون، یلپ، تیندر) به راه بیاندازد. این فصل قول می دهد این جنگ همچنان قرار است اتفاق بیفتد. آقای چهارشنبه با بازی ایان مک شین (Ian McShane) می گوید این جنگ ممکن است هر لحظه شروع شود. اما تا زمانی که این اتفاق بیفتد،‌ آقای چهارشنبه، شدو مون (با بازی ریکی ویتل (Ricky Whittle))، مد سوئینی (با بازی پابلو شرایبن (Pablo Schreiber)) و لارا مون (با بازی امیلی براونینگ (Emily Browning)) اپیزودهایی را بدون هدف سپری می کنند که یکی از بدترین روش های روایت داستانی است که تاکنون دیده ام. حدود ۶۰٪ از سه اپیزود اول شامل رانندگی شخصیت ها به سمت ناکجاآباد است.

 

حداقل اگر فصل دوم سریال آن جلوه های بصری دیوانه واری که فصل اول را باارزش کرده بود داشت می توانستیم از این مشکلات چشم پوشی کنیم. از طرفی فصل اول American Gods جذابیت زیادی از نظر داستانی نداشت. از طرفی در آن شاهد لگد زدن لارا مون به شخصیت بدی بودیم که باعث شد ستون فقراتش از بدنش جدا شود. در فصل دوم شاهد این روحیه‌ی افسانه‌ای و عجیب و غریب نیستیم. البته این فصل تلاش خودش را می کند: سکانسی نیمه جذاب در کاروسل بزرگ سریال وجود دارد که به انرژیک بودن فصل اول نزدیک می شود، اما درنهایت موفق به این کار نمی شود.

دوست ندارم به مسائل پشت صحنه‌ی سریال به عنوان دلایل کاهش کیفیت آن اشاره کنم، اما در این سریال این مشکل کاملا احساس می شود. دلیل اصلی فاصله‌ی زیاد بین فصل های American Gods جدایی ناگهانی برایان فولر (Bryan Fuller) و مایکل گرین (Michael Green) از سریال بود. البته تمایل زیاد این دو به خشونت جذاب چیزی بود که باعث شد سریال از همان ابتدا از نظر داستانی مشکل داشته باشد. اما باید با جایگزین آن ها یعنی جسی الکساندر (Jesse Alexander) همدردی کرد که پروژه‌ی دو فیلمساز خاص به آن ها سپرده شد – البته بدون حضور ستارگان بزرگ فصل اول یعنی جیلین اندرسون (Gillian Anderson) و کریستن چنووس (Kristin Chenoweth) که مشترکا سریال را ترک کردند – و الکساندر در مصاحبه ای گفته بود دوست دارد این فصل را با شباهت بیشتری به رمان نوشته‌ی نیل گیمن (Neil Gaiman) بسازد. البته الکساندر هم خیلی زود از سریال کنار گذاشته شد.

 

نتیجه‌ی این اتفاقات یک کشتی بود که هیچ ناخدایی برای هدایتش وجود نداشت. رفتارهای آقای چهارشنبه که به لطف هنرنمایی مک شین خیلی شیطانی به نظر می آمد، حالا دیگر پریشان و آشفته به نظر می آید. شخصیت ها از جایی به جای دیگر می روند اما بدون اینکه هدفی داشته باشند، فقط برای اینکه آماده‌ی جنگی شوند که سرنوشتش مشخص نیست. حتی با اینکه جلوه های بصری تحسین برانگیزند، اما این جلوه ها و طراحی شخصیت ها فقط برای پرت کردن حواس مخاطب بوده تا متوجه نشود هیچ اتفاقی در حال افتادن نیست.

مایه تاسف است که بازیگران همچنان فوق العاده هستند و مخاطب از تماشای آن ها سیر نمی شود. شاید شخصیت مک شین می توانست بهتر از این ها باشد، اما خود او یکی از بهترین هنرنمایی های خودش را در نقش یک خدای شرور انجام داده است. براونینگ ابعاد جدیدی به یک دختر مرده آورده، شرایبر کمدینی مستعد و لطیف است، و اورلاندو جونز (Orlando Jones) در نقش آنانسی خدای آفریقایی همچنان جذابیت خاص خودش را دارد. در حالی که خدایان جدید از غیبت جیلین اندرسون رنج می برند، اما هنوز هم از حضور کریسپین گلاور (Crispin Glover) در نقش شرور داستان یعنی «آقای دنیا» لذت می بریم؛ کاریزمای ذاتی این بازیگر باعث شده او به شروری عالی تبدیل شود. چون گروه بازیگران عالی هستند، شما آرزو می کنید کاش در این سریال شاهد داستان بهتری هم بودید.

 

اما مشکل نهایی این فصل، آن نقش آفرینی‌ای است که جذابیتی ندارد، یعنی همان شخصیت اصلی یا به نوعی صخره‌ی اصلی داستان: ریکی ویتل در نقش شدو مون. البته نمی توان گفت مشکل از بازیگر است. این شخصیت عمدا یک مشاهده کننده‌ی بی روح است که فقط وقتی لازم باشد افکارش را با دیگران به اشتراک می گذارد. جالب اینکه اسم این شخصیت هم شدو (سایه) است! اما با وجود حضور فیزیکی او – و فلش بک هایی با حضور شدوی جوان با بازی گابریل دارکو (Gabriel Darku) – ویتل موفق نشده این حضور را به چیزی تبدیل کند که ما آن را درک کنیم. به جای آن، شخصیت اصلی American Gods در داستان خودش به یکی از شخصیت های فرعی و ثانویه تبدیل شده است.

بدون دلیلی واقعی برای اهمیت دادن به شدو، ما دلیلی هم برای اهمیت دادن به سریالی نداریم که زمانی وعده هایی زیادی به ما داده بود. بهترین روش برای پایان دادن به این نقد چیزی است که تکنیکال بوی با بازی بروس لنگلی (Bruce Langley) می گوید. او درواقع در حال توصیف کاهیون کیم (Kahyun Kim) است که به عنوان نیو مدیا (رسانه‌ی جدید) ظهور کرده است. اما این جمله درواقع توصیفی از فصل دوم American Gods است:

کجای این یک آپگرید (ارتقا) بود؟

پخش فصل دوم American Gods از ۱۰ مارس از شبکه استارز (Starz) آغاز خواهد شد.

امتیاز مخاطبان IMDB

۸
خوب !
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها