نقد و بررسی فیلم Five Feet Apart: کمدی رمانتیکی خوب با درخشش هیلی لو ریچاردسون

فیلم عاشقانه گریه‌آور Five Feet Apart «فاصله ۱.۵ متری» به کارگردانی جاستین بالدونی (Justin Baldoni) که داستان دو نوجوان را دنبال می‌کند که از بیماری فیبروز سیستیک (بیماری سوخت و ساز در بدن) رنج می‌برند فقط یک نسخه‌ی تکراری از فیلم The Fault in Our Stars «بخت پریشان» است. اما با این وجود از حضور نقش اول زنی عالی با بازی هیلی لو ریچاردسون (Haley Lu Richardson) بهره می‌برد. ریچاردسون پس از حضور در نقش مکمل فیلم‌های The Edge of Seventeen «آستانه هفده سالگی» و Support the Girls «حمایت از دختران» در اینجا نقش‌آفرینی‌ای کرده که به اندازه‌ای که این فیلم فراموش شدنی و تکراری است، هنرنمایی او جذاب و تماشایی است و روح، ذوق و سلیقه و ظرافتی وارد این شخصیت کرده که می‌شد خیلی راحت آن را به شکل یک کاریکاتور مسخره و مهربان به نمایش گذاشت.

ریچاردسون نقش استلا، دختر دبیرستانی زرنگ و خوش‌بینی را بازی می‌کند که از بچگی به بیماری فیبروز سیستیک مبتلا شده است. وقتی برای اولین بار او را در فیلم می‌بینیم، او برای چندمین بار در بیمارستان بستری شده، و زمان خودش را صرف تزئین کردن اتاقش می‌کند، قرص‌هایش را در ردیف‌های رنگی مختلف دسته‌بندی می‌کند، و برای هر روز لیستی از کارهایی که باید بکند را می‌نویسد. او حین انتظار برای پیوند ریه به طراحی اپلیکیشن و پخش زنده‌ی جلسات درمانی خودش می‌پردازد، و اتاق خودش در بیمارستان را به خانه‌ی دومش تبدیل کرده، و رابطه‌ی خوبی با مسئول بخش پرستاری به نام‌ بارب (با بازی کیمبرلی هربرت گرگوری (Kimberly Hebert Gregory)) و دیگر بیمار آن بخش یعنی پو (با بازی موزس آریاس (Moises Arias)) دارد.

 

اما حالا بیمار جدیدی وارد بخش شده است: ویل (با بازی کول اسپراوس (Cole Sprouse)) جوانی طعنه‌زن، سرکش و جذاب است که وارد بخش شده تا تحت درمانی آزمایشی قرار بگیرد و رفتار خاص او در برابر روش درمانی‌اش توجه استلای منظم را به خودش جلب می‌کند. البته که فیلم آن‌ها را خیلی زود به هم نزدیک می‌کند، و آن‌ها طی ابراز عشق‌های شتاب‌زده، تماس ویدیویی و فهمیدن رازهای یکدیگر با هم ارتباط برقرار می‌کنند.

البته مانع بزرگتری در رابطه‌ی آن‌ها نسبت به کمدی رمانتیک‌های دیگر وجود دارد: مبتلایان به این بیماری باید همیشه فاصله‌ی ۲ متری را با دیگر مبتلایان رعایت کنند، تا عفونت‌های یکی از آن‌ها به دیگری منتقل نشود. این قضیه در مورد ویل باعث نگرانی بیشتری هم می‌شود چون او به باکتری خطرناکی آلوده است، و اگر استلا فاصله‌ی خودش را با او رعایت نکند خطر بزرگی تهدیدش می‌کند. پس نه تنها این داستان عاشقانه زیر سایه‌ی همیشگی مرگ قرار گرفته، بلکه این دو حتی نمی‌توانند دستان همدیگر را بگیرند.

اگر به این فکر می‌کنید که چرا عنوان فیلم Five Feet Apart «فاصله ۱.۵ متری» است در حالی که طبق قانون بین این بیماران، باید فاصله دومتری را با دیگران رعایت کنند، فیلمنامه در نهایت دلیلی برای این اختلاف نیم متری می‌آورد. البته این دلیل اصلا منطقی نیست.

میکی دوهرتی (Mikki Daughtry) و توبایاس یاکونیس (Tobias Iaconis) نویسندگان فیلمنامه، سراسر فیلم را پر از دیالوگ‌های متفکرانه و دلربا کرده‌اند. رویکرد فیلم نسبت به پو او را به دوستی سطحی تبدیل می‌کند، و بخش سوم آبکی فیلم پر از پیچش‌های ملودراماتیک است که احتمالا خیلی از بینندگان را به قهقهه می‌اندازد، که البته خیلی از آن‌ها فقط برای گریه کردن سراغ این فیلم رفته‌اند. اما بخش میانی فیلم موفق می‌شود شیرینی اصیل و خاصی داشته باشد که بیشتر آن به لطف جذابیت ریچاردسون است.

وقتی این زوج مردد بالاخره تصمیم می‌گیرند قرار عاشقانه‌ای با یکدیگر ترتیب دهند (با نگه داشتن چوب بیلیارد بین خودشان تا فاصله را رعایت کنند) بالدونی بالاخره جرقه‌هایی از یک داستان خوب را نشان می‌دهد، و حتی با وجود محیط سرد و بی‌روح بیمارستان، گرمایی احساسی و جالب را به نمایش می‌گذارد. در همین سکانس‌هاست که Five Feet Apart موفق می‌شود تاثیرات این بیماری را خیلی انسانی‌تر و ظریف‌تر بیان کند. اگر بقیه‌ی فیلم هم از این روش پیروی می‌کرد، شاید می‌توانست به کمدی رمانتیک قابل تحسینی تبدیل شود، اما متاسفانه این اتفاق نیفتاده است.

امتیاز مخاطبان IMDB

۷.۱
قابل قبول !
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها