بهترین چیزی که میتوانم دربارهی ریبوت Hellboy «پسر جهنمی» ساختهی نیل مارشال (Neil Marshall) بگویم این است که از همان صحنهی ابتدایی مشخص میکند یک فیلم افتضاح است. ایان مکشین (Ian McShane) دربارهی شاه آرتور، مرلین و غیره و متوقف کردن ملکهی خونین (Blood Queen) صحبت میکند، و صرفنظر از فیلمنامهی مسخره که بدون هیچ دلیلی فحش و ناسزا وارد فیلم کرده و جدیت آن را خیلی کاهش داده، ما با خشونت بیشازحدی روبرو میشویم که در آن ملکهی خونین به قطعات کوچک تقسیم شده و در جعبههایی دور انداخته میشود. روی کاغذ، به نظر میآید افسانههای گوتیک ترکیب شده با وقایع مدرن بود که باعث میشد کامیکهای مایک میگنولا (Mike Mignola) جذاب باشند. اما در اجرا، همه چیز در Hellboy جدید یک خرابکاری کامل است. داستان پر از تفاسیر خشک و خالی، فضاسازیهای بیدلیل و انگیزههای مسخرهی شخصیتها است، و فیلم امیدوار است شما به خشونت بیشازحد علاقه داشته باشید، حتی اگر خیلی سطحی و کهنه به نظر بیاید. اما بدتر از همه اینکه Hellboy اصلا بامزه و سرگرمکننده نیست. این فیلم انرژی شخصیت اصلی خودش را گرفته و تلاش میکند جای آن را با تلاشهای بینتیجهاش برای نمایش خشونت و بداخلاقی پر کند.
فیلم Hellboy چندین خط داستانی را به زور درون یک داستان چپانده که هیچ ارتباطی با هم ندارند. فیلم با بیان تهدید ملکهی خونین (با بازی میلا یوویچ (Milla Jovovich)) آغاز میشود که ممکن است دوباره ظهور کرده و کل دنیا را نابود کند. در همین حین، پسر جهنمی (با بازی دیوید هاربر (David Harbour)) برای نجات دوستش به تیهوانا میرود اما درنهایت او را میکشد! پدر ناتنی او پروفسور بروتنهولم (با بازی مکشین) و ادارهی پژوهش و دفاع ماوراطبیعی او را مامور میکنند به انگلیس رفته و چندین غول را شکار کند. این باعث میشود پسر جهنمی با واسطهی روحی به نام آلیس موناهان (با بازی ساشا لین (Sasha Lane)) و سرگرد بین دایمیو (با بازی دنیل دای کیم (Daniel Dae Kim)) همراه شود و آنها در کنار یکدیگر به ماموریتی برای متوقف کردن ملکهی خونین حین بازپس گیری قدرتش بروند. در همین حین، ملکهی خونین تلاش میکند پسر جهنمی را به سمت خودش بکشاند و به او نشان دهد او باید هیولایی باشد که رهبری هیولاها را برعهده دارد، نه هیولایی که دیگر هیولاها را به دستور انسانها از بین میبرد.
هنگام خواندن کامیکهای Hellboy چیزی که نظر شما را به خودش جلب میکند این است که میگنولا چقدر خوب ژانر وحشت گوتیک را با فانتزی تاریک ترکیب کرده است. شاید پسر جهنمی شیطانی برای آغاز کردن آخرالزمان باشد، اما چون توسط انسانها بزرگ شده، اخلاق و رفتارش مثل قشر کارگر است. این تضاد – وقایع ماوراطبیعی با رویکردی دنیوی – جنبهی اصلی داستان Hellboy است و در این فیلم آن را نمیبینیم. این ریبوت هرگز نمیتواند لحن مناسب این داستان را پیدا کند، پس تمام چیزهای عجیب داستان خیلی مسخره به نظر میآیند و همهی شوخیهای عمدی فیلم خیلی سطحی به نظر میرسند. خون و خونریزی زیاد باعث ترسناک بودن یک فیلم نیست، و شوخیهای ساده باعث به وجود آمدن کمدی نمیشوند. این فیلم هیچ روحی ندارد، پس به جای استفادهی درست از کامیکهای میگنولا، در هر لحظه از داستان به خلاصه نویسیهای سطحی تکیه میکند.
حتی اگر طرفدار آن کامیکها باشید و معتقد باشید فیلمهای گییرمو دل تورو (Guillermo del Toro) محصول ۲۰۰۴ و دنبالهاش Hellboy: The Golden Army «پسر جهنمی: ارتش طلایی» محصول ۲۰۰۸ در بازگویی آنها خوب عمل نکردند، حداقل میدانید که دل تورو به این شخصیت و دنیای آن کاملا اهمیت میداد. تنها چیزی که فیلم مارشال به آن اهمیت میدهد این است که بتواند با یک کشتار ناخوشایند دیگر حال مخاطبانش را دوباره بد کند. اما تمام این خونریزی و خشونت به طرز غیرمشخصی با هم ترکیب شدهاند، به طوری که احساس میشود با گرافیک PlayStation 2 با هم ترکیب شدهاند، و همچنین چون خشونت این فیلم خیلی سطحی و توخالی است. به جای استفاده از جنبهی عجیب Hellboy، سازندگان این فیلم فقط به دنبال خشونت و خونریزی آن میروند تا بچههای نوجوانی که بدون حضور والدین خودشان نمیتوانند این فیلم را تماشا کنند را راضی نگه دارند. شاید بگویید این کار در Deadpool «ددپول» موفق ظاهر شد، اما در Deadpool شوخیها بامزه هستند و درگیریها خیلی خوب با هم ترکیب شدهاند. هیچکدام از اینها در مورد Hellboy صدق نمیکنند.
اگر Hellboy اینقدر خستهکننده نبود، باز هم اشکالی نداشت که هیچ کاری را درست انجام ندهد. هاربر در نقش پسر جهنمی خیلی بد بازی نمیکند، اما او تا زمانی که ملکهی خونین در میانهی فیلم وارد داستان میشود کار خاصی برای انجام دادن ندارد. وقتی انگیزهی یک شخصیت اینقدر مبهم باشد نمیتوان صفات شخصیتی خاصی وارد آن کرد. فیلم از نظر بصری یک صحنهی آشفته و تاریک است، و دکورها به شدت غیرجذاب هستند. تماشای پسر جهنمی در حال مبارزه با سه غول خیلی جذاب است، اما به جای آن ما شاهد خونریزیهایی با جلوههای کامپیوتری از شخصیتهای سطحی کامپیوتری هستیم. اگر بخش Wild Hunt از فیلم حذف میشد داستان با ریتم تندتری پیش میرفت. خیلی راحت میتوان ۳۰ دقیقه از Hellboy را حذف کرد، آن هم بدون اینکه چیز مهمی را حذف کرده باشید. اما به جای آن باید شاهد نمایشهای مسخره از شخصیتها در هر لحظه و در هر صحنهی اکشن سطحی باشیم. پس از تماشای Hellboy که فیلم زشت، سطحی و خستهکنندهای بود به این فکر کردم که چرا این فیلم اصلا اکران شده و مستقیما به صورت ویدیویی منتشر نشده است.
فیلم جدید Hellboy فقط برای کسانی جذاب خواهد بود که اصلا نمیدانند یک فیلم خوب چطور باید باشد. این فیلم قطعا طرفداران فیلمهای Hellboy دل تورو را راضی نخواهد کرد، چون با وجود اینکه آن فیلمها هم با کامیکهای این شخصیت خیلی تفاوت داشتند، حداقل در آنها شاهد اهمیت دادن به شخصیتها، جزئیات و داستان بودیم. همچنین شک دارم این فیلم طرفداران کامیکها را هم راضی نگه دارد چون با وجود اینکه در آن داستانها هم خشونت زیادی وجود دارد، آن خشونت هرگز مثل این فیلم مسخره و سطحی به نظر نمیآید. حتی اگر این فیلم مخصوص مخاطبان عام باشد، آنها هم میتوانند خشونت و خونریزی در فضای ماوراطبیعی را در خیلی از فیلمهای دیگر که بهتر از Hellboy هستند ببینند. مردم عادی مشتاق چنین خشونتهای بیشازحدی نیستند. Hellboy فیلمی است که مخصوص هیچکس نیست، و هیچکس نباید آن را تماشا کند مگر اینکه بخواهد متوجه شود چطور میتوان از روی یک منبع الهام خیلی خوب به روشی به شدت ناخوشایند و بد یک فیلم ساخت.
نقل از آریامووی
[ad_2]