نقد و بررسی فیلم Nomadland: مرثیه‌ای برای زندگی عشایری

[ad_1]


فیلمساز، کلوئی ژائو (Chloé Zhao) یک جادوگر است. من از این کلمه برای اشاره به اینکه نوشتن، کارگردانی، و تدوین او خوب نیست و یا یک حقه مسخره است استفاده نمی‌کنم. وقتی او را جادوگر صدا می‌کنم، به این معناست که او می‌تواند بشریت را بدون آنکه کم‌ارزش، احساساتی و یا ضعیف به نظر برسد به تصویر بکشد، و این چیزی کمتر از جادو نیست. من انسانی شدیدا درون‌گرا و عاشق دارایی‌های مادی خودم هستم، با این حال فیلم جدید ژائو یعنی Nomadland «سرزمین آواره‌ها» من را وسوسه کرد تا تمام داشته‌هایم را رها کنم و به جاده بزنم تا با بقیه افراد خانه‌بدوش هم‌صحبت شوم. ژائو این کار را با داستانی کردن فقر یا نمایش مرگ رویای آمریکایی انجام نمی‌دهد، بلکه با نشان دادن اینکه انسانیت مشترک ما نه توسط ثروت‌های اقتصادی بلکه توسط مقاومت و شجاعت ما دیکته می‌شود. این فیلم با نقش‌آفرینی احساسی فرانسیس مک‌دورمند (Frances McDormand) درباره این است که وقتی همه چیز را از دست دادید چه اتفاقی می‌افتد، و زندگی چیزی بیشتر از آن است که ما می‌پنداریم. در نقد و بررسی فیلم Nomadland با آریامووی همراه باشید …

فرن (مک‌دورمند) در یک شهرک صنعتی در امپایر نوادا کار می‌کرد، اما مدتی پس از اینکه شوهرش درگذشت، این شهر تحت تاثیر رکود اقتصادی قرار گرفت و پس از سال ۲۰۱۱ تعطیل شد. فرن تصمیم می‌گیرد به عنوان یک خانه‌بدوش زندگی کند، بنابراین مقداری خرت و پرت را در یک ون جمع می‌کند، بقیه را در یک انباری رها می‌کند و به جاده می‌زند. در طول راه، او با سایر خانه‌بدوش‌ها از جمله عشایر واقعی لیندا می، سوانکی و باب ولز ملاقات می‌کند. او همچنین مدام با خانه‌بدوش دیگری به نام دیو (با بازی دیوید استراترن (David Strathairn)) برخورد می‌کند که کاملا مشخص است عاشق فرن سخت‌کوش شده است. حین ماجراجویی فرن، شاهد ذات متغیر آمریکا در کنار چشم‌اندازهای خیره‌کننده غرب هستیم.

در نگاه اول، Nomadland به نظر بازتاب غم‌انگیزی از یک آمریکای مرده است، جایی که افراد بی‌خانمان قبل از اینکه شب‌ها در ون خود ‌بخوابند، با کار در مرکز باربری آمازون چند دلار حقوق به دست می‌آورند. نبوغ فیلم در تصمیم‌گیری برای درهم شکستن الگوی رویای آمریکایی است تا نشان دهد این رویا معیاری برای زندگی خوب نیست. همان طور که فرن به یکی از دانشجویان سابقش می‌گوید، او بی‌خانه است، نه بی‌خانمان. فرن و بقیه عشایر آگاهانه تصمیم گرفته‌اند سیستمی را پس بزنند که آن‌ها را رها می‌کند، و در این بازی دستکاری شده شرکت نکنند. این دلیل نمی‌شود زندگی آن‌ها آسان باشد؛ یک پنچری لاستیک ممکن است برای آن‌ها فاجعه‌بار باشد و کار در یک رستوران برای حداقل حقوق اصلا جالب نیست، تازه اگر به زندگی بدون مراقبت‌های بهداشتی اشاره نکنیم. هیچ‌کس در Nomadland از ما نمی‌خواهد برایش دلسوزی کنیم؛ در واقع آن‌ها دلشان برای کسانی می‌سوزد که همچنان به دنبال رویای آمریکایی هستند.

Nomadland که از نگرانی‌های اصلی جامعه رهاست، به ما می‌گوید واقعا به چه چیزی نیاز داریم و معنای انسان بودن چیست. این فیلم روی لبه تیغی بین داستانی کردن روش زندگی فرن و به تصویر کشیدن سختی‌های این زندگی نوسان دارد. زمان‌هایی هست که فرن و لیندا می مشکلی با تمیز کردن دستشویی‌ها با یکدیگر ندارند چون با هم دوست هستند و از همکاری با یکدیگر لذت می‌برند. اما در یک زندگی که همه افراد گذرا هستند و جوامع هیچ دوامی ندارند، لحظات تنهایی عمیقی وجود دارد که در آن‌ها فرن در حال پرسه زدن در خیابان‌های خالی شهر و بزرگراه‌ها است. در این کشور زیبایی‌های طبیعی زیادی وجود دارند، اما وقتی کسی در آنجا حضور نداشته باشند این چشم‌اندازها هم ناراحت‌کننده هستند.

مک‌دورمند بهترین بازیگر برای این داستان است، چون فرن باید شجاعت و اعتماد به نفس فردی را نشان دهد که می‌خواهد با تمام دشواری که پیش روی اوست، زندگی تنهایی را پیش بگیرد. ظاهر او ترسناک نیست، اما ذاتا می‌دانید نباید با فرانسیس مک‌دورمند در بیفتید. در زیر این ظاهر سرسخت، مهربانی و لطف بی‌پایانی وجود دارد که همیشه جذاب به نظر می‌رسد. کاملا مشخص است چرا مردم به فرن علاقمند می‌شوند، چون او با بقیه عشایر همدلی می‌کند. مک‌دورمند خیلی خوب ماجراجویی درونی فرن و تعارض زنی را به تصویر می‌کشد که گاهی به سمت مقصد بعدی خودش حرکت می‌کند و گاهی اوقات از گذشته‌ای فرار می‌کند که در آن همه چیزش را از دست داده است – شوهرش، شغلش، خانه‌اش و شهرش. تماشای پیشرفت فرن به عنوان یک خانه‌بدوش فقط درباره تبدیل لیمو به لیموناد نیست، بلکه داستان لذت‌بخشی از مقاومت و امتناع از قربانی شدن در یک سیستم شکست‌خورده است.

ژائو همه این‌ها را توسط کارگردانی آرام و متفکرانه خودش به تصویر می‌کشد. موسیقی متن دوست‌داشتنی و فیلمبرداری مسحورکننده ما را جذب شکوه و بزرگی این داستان می‌کند، نه به عنوان یک فانتزی فرار از واقعیت، بلکه برای دیدن غنای این روش زندگی از دید شخصیت‌هایی که آن را برای زندگی انتخاب کرده‌اند. ژائو به ما اجازه می‌دهد تا لذتی که این افراد شاهد آن هستند را بدون نمایش آن‌ها به عنوان قدیس یا نماد ببینیم. Nomadland هرگز به یک بروشور تبلیغاتی برای خانه‌بدوش شدن تبدیل نمی‌شود، بلکه نگاهی عمیق و دلسوزانه به افرادی دارد که تصمیم گرفته‌اند زندگی جدیدی خارج از جامعه پیدا کنند.

Nomadland نشان می‌دهد چگونه اقتصاد آمریکا آنقدر شکست خورده که مردم به زندگی عشایری روی آورده‌اند، چون این بهترین گزینه در کشوری است که مدام در حال فقیرتر کردن شهروندان خودش است. اما حتی پس از اینکه همه اموال ما محو شوند، Nomadland معتقد است مردم اساسا خوب هستند. این کاملا مشخص است که آمریکا تقسیم شده و همگی به جان یکدیگر تشنه هستند، و مردم با مشکلات جدی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. اما اگر بتوانید شجاعت این عشایر را به دست آورید، می‌توانید کشف کنید که آمریکا کشور بزرگ و زیبایی پر از افراد جذاب است. شاید آمریکا از بین برود، اما Nomadland قصیده‌ای شگفت‌انگیز درباره نحوه زندگی مردم آن است.


برگرفته از آریامووی
[ad_2]

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها