با وجود مبارزات، خونریزی و اغلب کشت و کشتاری که باعث محبوبیت یک فیلم ساختهی کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino) میشود، اما تقریبا همیشه محرک احساسی مهمی در خط داستانی فیلمهای او وجود دارد. چه جستجوی جنگو برای همسرش برامهیلدا باشد یا عشق یکطرفهی جکی براون برای ضامنش یا جستجوی عروس برای انتقام دختر متولد نشدهاش باشد، به هر حال این محرک وجود دارد. اما تارانتینو هرگز فیلمی نساخته که به شیرینی و نوستالژیک بودن جدیدترین فیلمش یعنی Once Upon A Time In Hollywood «روزی روزگاری در هالیوود» باشد.
داستان فیلم Once Upon A Time In Hollywood که اولین بار در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۹ به نمایش درآمد (جایی که ۲۵ سال پیش فیلم Pulp Fiction «داستان عامه پسند» برندهی نخل طلای بهترین فیلم سال ۱۹۹۴ شد)، از شنبه ۹ فوریه ۱۹۶۹ در قلب هالیوود آغاز میشود. ریک دالتون (با بازی لئوناردو دیکاپریو (Leonardo DiCaprio)) که قبلا بازیگر تلویزیونی محبوبی بوده و در سریال دهه پنجاهی Bounty Law بازی کرده، حالا مجبور است برای پرداخت هزینههایش به عنوان بازیگر مهمان در سریالها حضور پیدا کند. همراه تقریبا همیشگی ریک یعنی کلیف بوث (با بازی برد پیت (Brad Pitt)) که قبلا بدلکار او بوده، حالا بیشتر راننده و سرایدار خانهی اوست.
تهیهکنندهی هالیوودی ماروین شوارز (با بازی آل پاچینو (Al Pacino)) حین صرف نوشیدنی در یک رستوران، سعی میکند ریک را متقاعد کند به رُم برود تا در وسترنهای ایتالیایی بازی کند. طبق صحبتهای ماروین، وقتی چندین بار نقش منفی را به عنوان بازیگر مهمان در سریالهای تلویزیونی بازی میکنی، مخاطب دیگر تو را به عنوان قهرمان نمیبیند. و با این شرایط شانس ریک برای به دست آوردن یک نقش اصلی در سریالی تلویزیونی خیلی کم است. چرا او به ایتالیا نرود و درآمدی داشته باشد؟ ریک با حالتی وحشتزده از آنجا خارج میشود و به کلیف میگوید این احتمالا به آن معناست که دوران بازیگری او به پایان رسیده است.
وقتی آنها به خانهی ریک در تپههای هالیوود میروند، تارانتینو مطمئن میشود نام خیابان موردتوجه مخاطب قرار بگیرد. ریک در خیابان سیلو درایو زندگی میکند، خیابانی که در تاریخ لسآنجلس بسیار بدنام است. این همان خیابانی است که رومن پولانسکی (با بازی رافال زاویروچا (Rafał Zawierucha)) و همسرش شارون تیت (با بازی مارگو رابی (Margot Robbie)) در آنجا زندگی میکردند. تیت و سه نفر دیگر در جنایتی هولناک در خانهاش توسط اعضای خانوادهی منسون کشته شدند. اما تا رخ دادن آن کشتار هنوز زمان زیادی مانده است. در Once Upon A Time In Hollywood، ریک همسایهی تیت است و باورش نمیشود کارگردان فیلم ذ«بچه رزماری» همسایهی او شده است.
چند روز بعد ریک در حال بازی در یک سریال وسترن دیگر به نام Lancer است. اینبار او دوباره نقش بازیگر مهمان را به عنوان نقش منفی در غرب وحشی برعهده دارد، اما این نقش واقعا نقش خوبی است. دیکاپریو تزلزل احساسی یک بازیگر را آنقدر فوقالعاده بازی میکند که باعث میشود همبازی ۸سالهاش او را تحسین کرده و ریک باور کند هنوز هم کارش را خوب بلد است. البته ریک واقعا کارش را خیلی خوب بلد است. استعداد او کاملا مشهود است.
در همین حین، کلیف در حال لاس زدن با کیتی کت (با بازی مارگارت کوالی (Margaret Qualley)) یک هیپی است که کلیف او را مدام در سراسر شهر میبیند که به دنبال رایگانسواری است. کلیف که آن روز سرش خلوت است، به کیتی پیشنهاد سواری میدهد تا اینکه متوجه میشود او همراه دوستانش در مزرعهی اسپان در چتسورث زندگی میکند. این مزرعه فاصلهی زیادی با مرکز شهر دارد و جایی است که کلیف سالها قبل در آنجا در چندین سریال وسترن بازی کرده است. وقتی آنها به آنجا میرسند کلیف سریعا متوجه میشود کاسهای زیر نیمکاسه است. تعداد زیادی زن جوان هیپی و فقط چند مرد در آنجا حضور دارند. مخاطب میداند که آنها اعضای فرقهی چارلز منسون (Charles Manson) هستند، اما کلیف قطعا این را نمیداند. او در نهایت از کنار اسکوییکی (با بازی داکوتا فانینگ (Dakota Fanning)) عبور میکند تا با صاحب مزرعه یعنی جرج اسپان (با بازی بروس درن (Bruce Dern)) دیدار کند، اما این پیرمرد نابینا و مبتلا به فراموشی است.
حین رخ دادن این اتفاقات، شارون در حال لذت بردن از بازگشتش به لسآنجلس است. او به سینمای بروین در وستوود میرود تا آخرین فیلمش The Wrecking Crew «خدمه خرابکاری» را تماشا کند و سپس همراه رومن به رقص و پایکوبی میپردازد. او ستارهای درخشان در آسمان پرستارهی هالیوود است.
در نهایت، ریک همراه کلیف به مدت ۶ ماه به ایتالیا میروند. او در چند فیلم بازی میکند، کمی چاق میشود و همراه زن ایتالیایی جدیدش فرانچسکا (با بازی لورنزا ایزو (Lorenza Izzo)) به خانه برمیگردد. ریک همچنین به کلیف این خبر بد را میدهد که دیگر قادر نیست هزینهی خدمات او را بپردازد. اما آنها پس از یک پرواز طولانی تصمیم میگیرند تا به مناسبت بازگشتشان به خانه جشن بگیرند. در ۹ آگوست ۱۹۶۹. شبی که پایان یک دوران مهم در هالیوود است.
نمیخواهیم وانمود کنیم Once Upon A Time In Hollywood یک فیلم دیگر از تارانتینو نیست که با تاریخ بازی میکند. اینکه ریک همسایهی پولانسکی و تیت است از همان ابتدا این قضیه را لو میدهد. اما اینبار تفاوتهایی وجود دارند. برخلاف Inglorious Basterds «حرامزادههای لعنتی» و Django Unchained «جنگوی زنجیر گسسته»، موضوع این فیلم انتقام یا عدالت اخلاقی نیست. تارانتینو که در سال ۱۹۶۳ متولد شده، بیشتر دوران کودکی خودش را در لسآنجلس گذرانده است. او در آن شب سرنوشتساز فقط ۶ سال داشت، اما خیلی خوب میداند که آن شب چه تاثیری روی دیدگاه مردم نسبت به هالیوود از آن به بعد داشته است. معصومیت جعلی که استودیوهای بزرگ از خودشان ساخته بودند از چند دهه قبل در حال فروپاشی بود، اما این بیگناهی آن شب کاملا از بین رفت. و اگر تاکنون نمیدانستید، تارانتینو عاشق هالیوود است و به همین دلیل این فیلم هم ادای احترام او به هالیوود است. این را میتوان از لحظهای که دوربین حین رانندگی ریک و کلیف به سمت تپههای هالیوود پشت سر آنها قرار میگیرد متوجه شد. این چیزی است که وقتی در لسآنجلس زندگی کنید عاشق آن میشوید. او همچنین مدام مکانهای مهم تاریخی مثل تئاتر ون نایس، مکانهای دیدنی در بلوار هالیوود، گنبد سینهراما، سینمای واین و حتی رستوران تاکو بل را به ما نشان میدهد. در فیلم هیچ آدم بیخانمانی، هیچ جرم و جنایتی، هیچ فروشگاه تعطیل شدهای یا پارکینگ خالیای وجود ندارد. اینها همه در سال ۱۹۶۹ وجود داشتند، اما در Once Upon A Time In Hollywood جایی ندارند.
تارانتینو همچنین مطمئن میشود فیلمش بامزه هم باشد. کلیف روی صحنهی سریال The Green Hornet «زنبور سبز» مبارزهای با بروس لی دارد. یک سیگار خاص در فیلم وجود دارد که مطمئن هستید نقشی در داستان دارد. چهرههای آشنایی مثل تیموتی اولیفنت (Timothy Olyphant)، لوک پری (Luke Perry)، مارک مدسن (Mark Madsen)، لینا دانم (Lena Dunham) و دیمین لوئیس (Damien Lewis) نقشهای کوتاهی در فیلم دارند. و با اینکه کرت راسل (Kurt Russell) به عنوان طراح بدلکاری روی صحنه ظاهر میشود، اما صدای آرام اوست که باعث میشود متوجه شوید راوی نه تنها در حال خواندن داستان از روی کتاب است، بلکه در حال روایت یک افسانه است.
و بله مخاطب در لحظاتی از Once Upon A Time In Hollywood شوکه میشود. اتفاقات شوکه کنندهای از نظر خشن بودن در فیلم وجود دارند که البته نسبت به دیگر فیلمهای تارانتینو ملایمتر شدهاند. اما همچنین باعث ابراز واکنشهایی میشوند که تاکنون نسبت به هیچکدام از فیلمهای تارانتینو ابراز نشدهاند. شاید توصیفش به این شکل درست نباشد، اما وقتی نمای نهایی تمام میشود و نام فیلم روی پرده نقش میبندد، شاید اولین باری باشد که یک فیلم تارانتینو شما را با یک امید واقعی رها میکند.
نقل از آریامووی
[ad_2]