نقد و بررسی فیلم Pet Sematary: اقتباسی ترسناک و عالی از روی آثار استفن کینگ

[ad_1]

سال‌هاست فیلمسازان آثار استفن کینگ (Stephen King) را مورد اقتباس قرار می‌دهند، اما پس از آنکه IT «آن» در سال ۲۰۱۷ باکس آفیس را فتح کرد، فشار برای تکرار آن موفقیت نجومی به موضوع مهمی در هالیوود تبدیل شد و اقتباس‌های زیادی در دست تولید قرار گرفتند. ترس از اینکه رویکرد سازندگان تکراری و ضعیف باشد و کیفیت داستان را پایین بیاورد، به نکته‌ی مهمی برای طرفداران آثار استفن کینگ تبدیل شده بود. اما برای اولین بار پس از فیلم IT، یکی از اقتباس‌ها از روی آثار کینگ یعنی Pet Sematary «قبرستان حیوانات خانگی» به کارگردانی دنیس ویدمایر (Dennis Widmyer) و کوین کولش (Kevin Kölsch) نه تنها اقتباسی شایسته در لیست طولانی این فیلم‌ها است، بلکه به یکی از بهترین فیلم‌ها در این زمینه تبدیل می‌شود.

این فیلم داستان خانواده‌ی کرید را دنبال می‌کند. دکتر لوییس کرید (با بازی جیسون کلارک (Jason Clarke)) و همسرش ریچل (با بازی ایمی سایمتز (Amy Seimetz)) به امید سپری کردن زمان بیشتری با فرزندانشان، تصمیم می‌گیرند زندگی شهری را رها کرده و همراه دو فرزندشان الی (با بازی جت لورنس (Jeté Laurence)) و گِیج (با بازی هوگو و لوکاس لاووی (Hugo and Lucas Lavoie)) به حومه‌ی شهر مین نقل مکان کنند. اما آن‌ها نمی‌دانند خانه‌‌ی جدید آن‌ها اصلا آنطور که فکر می‌کنند نیست. این زمین شامل قبرستانی برای حیوانات محلی است که سال‌ها مورد استفاده قرار گرفته – و البته قابلیت این را دارد تا مرده‌ها را زنده کند.

فیلمنامه‌ی جف بولر (Jeff Buhler) از جنبه‌های مختلفی عالی است. داستان نوشته شده توسط استفن کینگ عمیقا وارد غم و اندوه‌هایی می‌شود که آسیب‌های روحی و از دست دادن عزیزان به وجود می‌آورد و همچنین سوالات مختلفی که پیرامون مرگ و زندگی وجود دارند را بررسی می‌کند،‌ و بولر، ویدمایر و کولش تمام آن ویژگی‌ها را در فیلم خود به نمایش گذاشته‌اند. Pet Sematary به شدت درگیرکننده، جذاب و سرگرم‌کننده است، اما از آن نوع فیلم‌های ترسناکی نیست که پشت سرهم از ترساندن‌های ناگهانی به همراه لحظاتی بامزه استفاده کند. این فیلم یک داستان خانوادگی لایه لایه و شرورانه است، که البته شامل ترساندن‌ها هم می‌شود، اما همچنین شامل مقدار مناسبی پیچیدگی است که آن ترس‌ها را به چیزی بیشتر از هیجان‌های ساده تبدیل می‌کند. Pet Sematary خیلی سریع مخاطب را درگیر خودش می‌کند، شک و تردید مرگ قریب الوقوع را وارد رگ‌های شما می‌کند، و سپس هنگام درگیر شدن شخصیت‌ها با فقدان، ناامیدی و خشونت شما را به هیچ کاری نکردن مجبور می‌کند.

قبرستان حیوانات خانگی

قلب تپنده‌ی Pet Sematary خانواده‌ی کرید است، و گروه بازیگران عالی دلیل اصلی موفقیت فیلم هستند. از همان ابتدا کاملا مشخص است آن‌ها خانواده‌ای عاشق یکدیگر هستند، اما مشکلاتی در زندگی آن‌ها وجود دارد که رابطه‌شان را آشفته و واقعی نشان می‌دهد، که حین خطرناکتر شدن ماجراها خیلی خوب در داستان قابل مشاهده هستند. صحنه‌ای که در آن لوییس و ریچل سعی می‌کنند نگرانی الی را درباره‌ی مرگ برطرف کنند صحنه‌ای عالی است. لوییس مردی با حوزه کاری پزشکی و علوم، هیچ مشکلی ندارد تا به دختر ۸ساله‌ی خودش بگوید مرگ یک امر طبیعی و قطعی است، در حالی که ریچل مصمم است از او در مقابل بلاتکلیفی محافظت کند. این صحنه‌ای کاملا جالب و جذاب است – و بخش‌ مهمی از لحظات خنده‌دار فیلم را در خود دارد – اما همچنین کلیدی برای ساخت پایه‌ای شخصیت‌محور است که کل داستان را سرپا نگه می‌دارد.

کلارک در نقش اصلی عالی عمل می‌کند، و بین لحظات پایدار و متزلزل لوییس خیلی خوب مانور می‌دهد، اما ستاره‌های درخشان فیلم لورنس و سایمتز هستند. فکر می‌کنید به اندازه‌ی کافی بچه‌های عجیب و غریب در سینما و تلویزیون دیده‌اید؟ لورنس کلیشه‌های این ژانر را ده برابر بهتر کرده و الی را به نیرویی فراموش‌نشدنی و به شدت ترسناک تبدیل می‌کند. محدوده‌ای که این نقش به آن نیاز دارد خیلی گسترده است، و لورنس کل این محدوده شامل بامزه و کنجکاو تا وحشتناک را به طرز شگفت‌انگیزی به نمایش می‌گذارد.

بالاخره وقت آن رسیده ایمی سایمتز به نامی بزرگ در هالیوود تبدیل شود، و همه به دنبال حضور آن در فیلم خودشان باشند. او هم‌اکنون اعتبار تحسین‌برانگیزی به دلیل حضور در پروژه‌های موفق به دست آورده، که شامل تجربه کارگردانی خوبی هم بوده، و روشی که او با آن شخصیت ریچل را با شور و شوق نشان می‌دهد بار دیگر ثابت می‌کند او یکی از بهترین‌هاست. گویا فیلمنامه برای این طراحی شده تا لوییس شخصیت اصلی به نظر بیاید اما وقتی سایمتز در صحنه است، با تعهد کامل نسبت به خانواده‌اش و نمایش کابوس وحشتناکی که کل خانواده‌اش را تهدید می‌کند تمام توجه شما را به خودش جلب می‌کند.

قبرستان حیوانات خانگی

شاید حضور بیشتر جان لیسگو (John Lithgow) در نقش جود کراندل همسایه‌ی مهربان اما کنجکاو خانواده‌ی کرید در فیلم می‌توانست به تقویت رابطه‌ی هم‌وابستگی لوییس و ریچل کمک کند، اما به هرحال این جان لیسگو است که درباره‌ی آن صحبت می‌کنیم. اصلا شوکه‌کننده نیست که با وجود حضور کمتر او در فیلم نسبت به رمان، لیسگو همچنان شیمی خیلی خوبی با کلارک و لورنس دارد. در موردی مشابه، ویکتور پاسکو (با بازی اوباسا احمد (Obssa Ahmed)) بیمار جوان لوییس که به طرز غم‌انگیزی فوت می‌کند هم می‌توانست از زمان حضور بیشتری در فیلم بهره ببرد. اما برخلاف جود حضور ویکتور در داستان زیاد ارتباطی با شیمی قوی ندارد؛ حضور او بیشتر به فیلمنامه برمی‌گردد. روشی که او در داستان حضور دارد به اندازه کافی خوب است – مخصوصا با گریم تحسین‌برانگیز این شخصیت – اما مقدار بیشتری وضوح در وضعیت او می‌توانست حضور او در داستان را موثرتر کند.

اما این دو انتقاد خفیف درباره‌ی یک فیلم به شدت موثر و عمیق، اهمیت چندانی ندارند. جلوه‌های بصری شگفت‌انگیز هستند اما مهمتر اینکه ویدمایر و کولش می‌دانند چطور سکانس‌های نوآورانه‌ی جذابی بسازند. همه‌چیز خیلی عالی و زیبا توسط لوری رُز (Laurie Rose) فیلمبرداری شده‌ است. صحنه‌هایی مرتبط با چشم‌انداز در فیلم وجود دارند که خیلی موفق عمل می‌کنند، پوشش و زمان‌بندی صحنه‌های خشن‌تر عالی بوده و تعلیق و تنش موجود در داستان را تقویت می‌کنند، و وقتی نوبت به اتفاق اصلی داستان می‌رسد، سازندگان آن را خیلی حماسی و جذاب ساخته‌اند. نکته‌ی تحسین‌برانگیز دیگر موسیقی متن ساخته‌ی کریستوفر یانگ (Christopher Young) است. موسیقی او خیلی خوب مهار شده و در زمان‌های کاملا مناسبی خودش را نشان می‌دهد.

فیلم Pet Sematary این احساس را فرا می‌خواند که ویدمایر و کولش کاملا می‌دانسته‌اند هدفشان از ساخت این اقتباس چه بوده و با اعتماد به نفس کامل به آن متعهد شده‌اند. من آن‌ها را به خاطر دیدگاه و تعهدشان، و همچنین استودیو را برای باز گذاشتن دست آن‌ها در ساخت این فیلم تحسین می‌کنم. بار دیگر به این نکته اشاره می‌کنم که Pet Sematary مخصوص مخاطبان عام نیست و همه را راضی نگه نمی‌دارد. دقیقا مثل منبع اصلی داستان، Pet Sematary فیلمی با رگه‌های بارز ناخوشایندی است که شما را به شدت می‌ترساند، و کاملا مطمئن می‌شود شما پس از پایان فیلم همچنان نگران و ناراحت باقی بمانید.

قبرستان حیوانات خانگی

[ad_2]

امتیاز مخاطبان IMDB

۷
خوب !
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها