لایورونا ملقب به زن ماتم گرفته، یکی از محبوبترین شخصیتهای فولکلور تاریخ است. لایورونا به عنوان داستانی غمانگیز و خطرناک که برای بچهها گفته میشود تا شبها بیدار نمانند یا وارد رودهای خطرناک نشوند، طی سالها به کابوسی وحشتناک برای نسلهای مختلف تبدیل شده است. داستان او به این صورت است: لایورونا زنی که به زیبایی مشهور است، متوجه خیانت همسرش به او میشود و در عملی غمانگیز و دیوانهوار چیزی را از او میگیرد که بیش از همه آن را دوست دارد – یعنی فرزندانش – و آنها را در رودخانه غرق میکند. او پس از اینکه متوجه میشود چه اشتباهی کرده، چند روز بعد حین پرسه زدن اطراف رودخانه، دنبال پسرانش میگردد اما چند روز بعد جسد خودش هم کنار رودخانه پیدا میشود. حالا او که بین دنیای زندگان و مردگان گیر کرده، تا ابد به جستجوی فرزندانش میپردازد، و هر بچهی سرگردانی که پیدا میکند را دزدیده و آنها را غرق میکند. خوفناکی غم و غصهی او آنقدر زیاد است که حتی صدای گریههای او مرگ و بدبختی را بر سر کسانی که این صدا را میشنوند میآورد.
به نظرم همین خلاصه داستان باید لرزه بر اندام شما انداخته باشد. بچههای خود را مخفی کنید، همسر خود را مخفی کنید، چون لایورونا هر کسی ببیند را غرق میکند. کاملا مشخص بود داستان لایورونا بالاخره توسط هالیوود مورد اقتباس قرار میگیرد، و حالا مشخص شده او با فیلم The Curse of La Llorona «طلسم لایورونا» به دنیای در حال گسترش The Conjuring «احضار» خلق شده توسط جیمز وان (James Wan) میپیوندد.
فیلم The Curse of La Llorona با سکانس فضاسازی کوتاهی در مکزیک سال ۱۶۷۳ آغاز میشود، و لایورونا را در اوج خشم دیوانهوارش به مخاطبان معرفی میکند – که لباسی بلند پوشیده و در حال تقلا برای نگه داشتن سر پسرش زیر آب است در حالی که بچهی دیگرش با وحشت به او نگاه میکند. این سکانسی کوتاه اما تاثیرگذار است که لحن فیلم را به خوبی تنظیم میکند. این یک فیلم ترسناک استودیویی است، داستانی ترسناک و سرگرمکننده که کاملا در حال و هوای دنیای Conjuring قرار دارد، و از غرق کردن بچهها که مسئلهی تاریکی است برای بررسی وحشتهای وجودی شگفتانگیز استفاده میکند. این باعث میشود این فیلم به اندازهی کابوسهایی که بچهها از لایورونا داشتند ترسناک نباشد، اما فیلمی است که به مخاطبان هیجانهای ساده و جذابی ارائه میکند و همچنین شما را با فضاها و ترسهای آشنای خودش به وحشت و جیغ زدن دعوت میکند.
طی پرشی زمانی به لسآنجلس دهه ۷۰ میلادی، فیلم به سراغ آنا تیت گارسیا با بازی لیندا کاردلینی (Linda Cardellini) میرود، کارمندی اجتماعی در ادارهی حفاظت از کودکان که پس از مرگ همسرش، تنهایی در حال بزرگ کردن دو فرزند خودش است. در همین حین داستان پاتریشیا آلوارز (با بازی پاتریشیا ولاسکز (Patricia Valasquez)) هم روایت میشود. آنا طی تماسی به خانهی پاتریشیا فراخوانده میشود، جایی که این مادر را آشفته و عصبانی پیدا میکند، که دو پسرش هم که به شدت ترسیدهاند در کمد مخفی شدهاند. البته آنا فکر میکند وظیفهی اوست که این بچهها را از وضعیتی نابسامان نجات دهد، اما ما خیلی خوب میدانیم پاتریشیا قصد محافظت از آنها در برابر لایورونا را دارد. به محض اینکه آنا بچهها را از مادرشان میگیرد، لایورونای اشکریز به سراغ آنها میآید، و خیلی زود این دو پسر را غرق میکند. و به همین سادگی، آنا و خانوادهاش درگیر کابوس لایورونا میشوند، و همکاران او در اداره دیگر مثل سابق با او رفتار نمیکنند.
این فضای اصلی The Curse of La Llorona است، و اتفاقا فضای خوبی هم هست! متاسفانه، فیلمنامهی نوشته شده توسط میکی دوهرتی (Mikki Daughtry) و توبایاس یاکونیس (Tobias Iaconis) مشکل دارد و از پتانسیل این داستان به خوبی استفاده نمیکند. موضوعات مربوط به سوءاستفاده از کودکان – زیرداستانی مرتبط با لایورونا در فیلم – کاملا نادیده گرفته میشوند، و شخصیتها گاهی اوقات خیلی احمقانه نوشته شدهاند تا فضا برای ترسهای جدید در فیلم به وجود بیاید. یک سکانس در این رابطه آنقدر فجیع است که دیگر نمیتوان پس از آن با شخصیتها ارتباط خوبی برقرار کرد.
بدتر از آن اینکه، به نظر میآید فیلمنامه به فرهنگی که این داستان از آن سرچشمه گرفته توجهی ندارد، و با اینکه قراردادن داستان پیرامون یک زن سفیدپوست که در شرایطی غیرآماده قرار دارد به شخصیتها اجازه میدهد همه چیز را برای او (و مخاطبان) توضیح دهند، اما حال و هوایی شلخته و سوءاستفاده کننده از این فرهنگ غنی در فیلم وجود دارد، که در یک فیلم به این معناست که شخصیتها مدام در حال توضیح چیزهایی برای مخاطب هستند که ترجیح میدهد آنها را ببیند تا بشنود. بهترین بخش فیلمنامه معرفی رافائل اولورا با بازی ریموند کروز (Raymond Cruz) است؛ کشیش سابق تبدیل شده به شفادهنده که با طرز رفتار و روشهای خاصش در جنگیری باعث بالابردن سطح داستان میشود، اما حضور دیرهنگام او در فیلم موفق نمیشود The Curse of La Llorona را نجات دهد.
خوشبختانه مایکل چاوز (Michael Chaves) کارگردان فیلم (که جیمز وان او را به جای خودش برای کارگردانی The Conjuring 3 «احضار ۳» انتخاب کرده) این فیلم را با شکوه و انرژی تلفیق کرده است. با نمای ابتدایی جذاب که شما را با خانوادهی گارسیا (و فضای خانهی بعدا تسخیرشدهی آنها) با نماهای سریع از راهروهای خانهی آنها طی مراسم صبحگاهی پرهرج و مرجشان آشنا میکند. چاوز پتانسیل زیادی در اینجا به نمایش میگذارد، و سبک هنری او خیلی شبیه سبک Conjuring است. کاملا مشخص است چرا وان او را به عنوان جایگزین خودش برای کارگردانی دنبالهی Conjuring انتخاب کرده، و طرفداران آن فرنچایز حین تماشای وحشتهای ناگهانی فیلم چاوز کاملا احساس آشنایی خواهند داشت؛ رویکردی سرزنده اما آشنا در رابطه با ترسها که باعث جیغ زدن، نفس نفس زدن و حتی خندیدن مخاطب در زمانهای مناسبی از فیلم میشود.
The Curse of La Llorona از آن دست فیلمهایی است که باید چندنفره آن را تماشا کرد، فیلمی که نیازمند گروهی از مخاطبان در کنار هم است که همگی در زمان مناسب بترسند و این احساس ترس را با هم به اشتراک بگذارند. این فیلم از پتانسیل عالی زن ماتمگرفته افسانهای که میشد با فیلمنامهای قویتر و رویکردی جزئیتر آن را به اثری خیلی خوب در ژانر وحشت تبدیل کرد به درستی استفاده نمیکند، اما به عنوان یک فرنچایز ترسناک محبوب آنقدری هویت و سبک خاص دارد که بتوان نقاط ضعفش را نادیده گرفت و آن را یک تجربهی سرگرمکننده برای مخاطب به حساب آورد.
فیلم The Curse of La Llorona در تاریخ ۱۹ آوریل ۲۰۱۹ (۳۰ فروردین ۹۸) اکران خواهد شد.
نقل از آریامووی