نقد و بررسی فیلم The Truth: افتتاحیه جشنواره فیلم ونیز با فیلمی فرانسوی از کارگردانی ژاپنی

[ad_1]


وقتی نویسندگان بزرگ تصمیم می‌گیرند فیلمی با زبان، فضا و فرهنگی غیر از خودشان بسازند شاید کوچک و ساده به نظر بیایند. فیلم جدید هیروکازو کورئیدا (Hirokazu Kore-eda) کارگردان ژاپنی پس از برنده نخل طلای کن ۲۰۱۸ یعنی Shoplifters «خانواده دزدها» هم از این قاعده مستثنا نیست. اما این احساس باعث شده فیلم The Truth «حقیقت» حال و هوای خاصی داشته باشد، چون هنوز یک فیلم اروپایی جذاب و هوشمندانه است که نقاط عطف احساسی را برمی‌انگیزد، و در آن کاترین دنو (Catherine Deneuve) بهترین نقش خودش پس از فیلم Potiche محصول ۲۰۱۰ را بازی می‌کند.

اگر نام کورئیدا را در تیتراژ نبینید هرگز حدس نمی‌زنید او نقشی در این داستان پاییزی در فضای پاریس داشته که درباره بازیگران، بازیگری و آن چیزی که ما آن را حقیقت می‌نامیم است. البته او خودش فیلمنامه را نوشته که ادامه یک پروژه نمایشی است که چند سال پیش رهایش کرده بود. اینکه منتشرکنندگان و مخاطبان چه برخوردی با فیلم خواهند داشت مشخص نیست. The Truth که اولین فیلم بخش مسابقه جشنواره فیلم ونیز بود می‌تواند فقط به دلیل بازی عالی دنو در مقابل ژولیت بینوش (Juliette Binoche) تبلیغ شود و ممکن است مورد توجه فیلم‌بازهایی قرار بگیرد که هرگز نام سازنده فیلم‌های خوبی مثل Maborosi «مابوراسی»، Nobody Knows «هیچکس نمی‌داند» و Like Father, Like Son «پسر کو ندارد نشان از پدر» را نشنیده‌اند.

دنو نقش فابین یک بازیگر مسن با اخلاقی خاص را بازی می‌کند که از کسانی که دوستش دارند سوء استفاده می‌کند و در کتاب خاطراتش حقایقی نادرست را منتشر کرده است. مثلا او وانمود می‌کند که مادری نمونه برای لومیر (با بازی بینوش) است که همراه همسرش هنک (با بازی ایتن هاوک (Ethan Hawke)) و دخترشان شارلوت به پاریس برگشته‌اند. فابین در کتابش نوشته زمانی که لومیر بچه بوده از بردن او به مدرسه لذت می‌برده؛ لومیر به او یادآوری می‌کند نه تنها چنین اتفاقی نیفتاده، بلکه مادرش او را در زیرزمین حبس کرده و ساعت‌ها او را آن‌جا رها می‌کرده است.

این آشکارسازی یک آزمون و خطای لحنی است، که نه جالب و نه ترسناک است، آن هم در فیلمی که زمانی در بهترین حالتش است که شاهد رفتار بد و فریبنده فابین با اطرافیانش مخصوصا خانواده او هستیم. فنجان‌های چای پایان‌ناپذیر او، که یا توسط دستیار شخصی‌اش هنک (با بازی Alain Libolt) آماده می‌شوند یا پس از استعفای او به دلیل اینکه نامش در کتاب خاطرات برده نشده، توسط لومیر درست می‌شوند که از شیفتگی خودش به مادرش متنفر است همیشه یا خیلی داغ هستند یا خیلی سرد. فابین برخورد خیلی بدی با هنک دارد، و شیوه بازیگری او را مقلدانه خطاب می‌کند، و فقط وقتی با نوه‌اش خوش‌رفتاری می‌کند که متوجه می‌شود بازیگری در ذات اوست.

این عقیده در پایان بهترین سلسله سکانس‌های فیلم را به وجود می‌آورد که در آن بازیگری و زندگی واقعی با هم مخلوط می‌شوند. برخی از این صحنه‌ها پیرامون فیلمی است که فابین در حال بازی کردن در آن است – یک ملودرام علمی تخیلی با بازی زنی جوان (با بازی Manon Clavel) که برای فابین و لومیر یادآور رقیب فابین در جوانی است که به دلایل مختلف باعث برانگیختن احساسات عمیق این دو نفر می‌شود.

برخی از لحظات این خط داستانی که «چه چیزی واقعی و چه چیزی بخشی از فیلم داخل فیلم است» درگیرکننده هستند – مثلا وقتی لومیر پیشنهاد می‌دهد دیالوگی بنویسد که مادرش می‌تواند برای عذرخواهی از هنک از آن استفاده کند. اما در بیشتر اوقات شاهد شوخی بیش از حد فیلم با خودش و دیگر فیلم‌ها هستیم که اشاراتی به هیچکاک و Wizard Of Oz «جادوگر شهر اُز» دارد،‌ بدون اینکه نکات جذابی را برای ما بیان کند.

بینوش نقش مقابل خوبی برای فابین در فیلمی است که تم‌هایی از بهترین فیلم‌های اخیر این دو بازیگر مثل Certified Copy و Clouds of Sils Maria را تکرار می‌کند. هاوک در نقش هنک مهربان کار خاصی در فیلم انجام نمی‌دهد، که دلیل اصلی آن ناتوانی شخصیتش در فرانسوی صحبت کردن است. کم‌توجهی خاصی به شخصیت نوشته شده برای او وجود دارد و این در تدوین کورئیدا بیشتر نمایان می‌شود، که شامل کات‌های عجیبی به صفحه سیاه می‌شود. موسیقی متن فیلم هم ناگهان شروع به جلب توجه می‌کند و ناگهان ناپدید می‌شود. فقط در لحظاتی کوتاه در پایان فیلم است که می‌توان نقش کورئیدایی که فیلم Shoplifters را ساخته خیلی نامحسوس در اینجا حس کرد، مثلا روش او در استفاده از برس کردن یا باز کردن و بستن موها برای نمایش تنش‌های مداوم بین مادربزرگ، دختر و نوه.

 


برگرفته از آریامووی
[ad_2]

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها