نگاهی به فیلم Dark Phoenix – اثری به شدت معمولی، یکنواخت و غیرضروری!

[ad_1]

چشم گیرترین چیز درباره “Dark Phoenix” سایمون کینبرگ که دوازدهمین فیلم از فرنچایز ابرقهرمانانه “X-Men” می باشد این است که ققنوس تاریک بدترین میان این جمع نیست. باید گفت خجالت آور است که چنین تیم فیلمنامه نویس و بازیگران با استعدادی که تقریبا در تمام آثار اخیر مردان ایکس حضور داشته اند در این فیلم دور هم جمع شده اند و نتیجه چنین اثر متوسط و غیر ضروری ای شده است که معلوم نیست هدفش چه بوده و دقیقا فیلمنامه نویس به دنبال رسیدن به چه چیزی بوده است، البته باید گفت دارک فینیکس کماکان از آثاری مثل مردان ایکس آخر الزمان و یا X-Men: The Last Stand فیلم بهتری است. اما اگر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که دارک فینیکس به نوعی بازسازی دوباره فیلم مردان ایکس آخرین ایستادگی است. از فیلم Days of Future Past به بعد بازه زمانی در این فرنچایز دچار مشکل شده، به گونه ای که نیکولاس هولت ۲۹ ساله ایفاگر نقشی است که ۵۰ سال سن دارد؛ اینجاست که باید قویا گفت این ایرادی بزرگ است که به فیلمساز وارد می شود و نه گروه گریم و آرایش چهره! این اشتباهات آن قدر بزرگ هستند که جای چشم پوشی از آن نمی باشد.

داستان از این قرار است که کاراکتر جین با بازی سوفی ترنر که یک جهش یافته با قدرت های ذهنی و تِلِپاتیک است، در جریان یک ماموریت جسورانه نجات در فضایی بیرون از جو زمین یک انرژی عظیم کیهانی را جذب می کند که قدرت های او را تقویت و او را از نظر روحی ناپایدار می کند. و یا بهتر است بگوییم ، آن قدرت ها برای او فاش می کنند که چرا در تمام طول این مدت از نظر روحی ناپایدار بوده است؛ پروفسور ایکس (جیمز مک آوی) برای محافظت از آسیب در دوران کودکی ، دیواره های روانی را در ذهن جین بنا کرده است که با این تغییرات همه آنها نیز نابود می شود و این موج خشونت است که در جین جریان پیدا می کند. در این بین وقتی مردان ایکس به دنبال نجات جین و افرادی که مورد حمله جین قرار می گیرند هستند، ناگهان گونه های بیگانه تغییر شکل دهنده ای بر روی زمین فرود می آیند و شکل انسان را به خود می گیرند. این بیگانگان عجیب و بدون قصه به رهبری موجودی به نام ووک و با بازی جسیکا چستین به دنبال قدرت درخشان ققنوسی جین هستند، آن ها این قدرت را برای خودشان می خواهند. واقعیت این است که فیلم دارک فینیکس یا ققنوس تاریک یک فیلمنامه آشفته و پریشان دارد که می خواهد هم زمان تیره و تاریک هم باشد و از طرفی یک پایان به اصطلاح حماسی را نیز برای بینندگانش رقم بزند. ولی بدبختانه این فیلمنامه و شخصیت هایش گیج و منگ تر از این حرف ها هستند که بتوانند چنین دست آوردی داشته باشند.

این فیلم بی شباهت به دیگر اثر ابرقهرمانی بد امسال یعنی کاپیتان مارول نیست، که در آن هم یک ابرقهرمان زن بین کیهانی با قدرت های فراوان و بی حد وحصر درگیر گونه ای تغییر شکل دهنده است. البته این موضوع احتمالا اتفاقی بوده ولی شباهت فیلمنامه ها در بین بلاک باستر های روز دنیا یک موضوع منفی و ناراحت کننده است. اما در کاپیتان مارول در نهایت شخصیت اصلی قضاوت و داوری را انجام می دهد، ولی در دارک فینیکس فیلمساز در نهایت انگار مایل نیست به دلیل اشتباه در مورد جین ، قضاوت را در مورد پروفسور ایکس صادر کند. این تصمیم فیلم که تنها پروفسور ایکس می تواند جین را نجات دهد کمی غیر جسورانه و ساده است. حالا اینجا می شود با این دیدگاه سازنده فیلم سایمون کینبرگ این پاسخ را با اطمینان داد که دارک فینیکس یک فیلم فیمینیستی نیست؛ بلکه این یک فیلم در مورد جبران مجدد یک مرد به دلیل صدمه زدن به یک زن است ، نه یک فیلم درباره زن مورد نظر او. و از آنجا که آنتاگونیست های فیلم هر دو زنانی قدرتمند هستند، شاید این دیدگاه پیش بیاید که این بازهم میل کارگردان به جنسیت مؤنث را می رساند، ولی این موضوع هم جواب دارد؛ و پاسخ آن لحن چند پاره و آشفته فیلمنامه اثر است که گویا دچار پارانویا جنسی است.

حالا اگر همه قطعات این فیلمنامه را که کنار هم بگذارید، این داستان هنوز معنی ندارد. انگار فیلم به این ایده اعتقاد دارد که پروفسور ایکس ذهن جین را دستکاری می کند ، توانایی ها و احساسات و خاطرات او را سرکوب می کند ، ظاهراً برای “خیر خودش”. این خنده دار نیست؟ این قصه گویی تکراری و بد یک روش دیگر برای گفتن این است که کل داستان حول محور پروفسور ایکس می چرخد – شخصی که ده ها سال است که مشغول خواندن افکار سایر افراد است ، بدون هیچ نظریه ای که چگونه روانشناسی کار می کند، و یا اصلا کارهایش واقعا پیش بردی داشته اند یا نه. چرا یک بار برای همیشه این قصه تکراری را دست خوش تغییر نمی کنند، تا حداقل نیش اشتباهات پروفسور ایکس یک بار واقعا برایش یک چالش واقعی ایجاد کند. در مجموع فرضیه سازی های مطرح شده در “Dark Phoenix” و پاسخ به آنها همه بسیار ناامید کننده به نظر می رسد. پس از سکانس ابرقهرمانانه مانند ابتدای فیلم در فضا، ادامه فیلم کینبرگ در مدرسه و محوطه های کوهستانی، خانه های در حومه شهر و هتل ها و قطار ها جریان دارد. این پراکندگی لوکیشن برای چشم بینندگان جذابیت دارد ولی در پیشبرد داستان خیر!

اما بیایید برویم به سکانس پایانی فیلم که از یک نبرد خیابانی به یکی از بزرگترین صحنه های اکشن در قطار وصل می شود، اینجاست که این فیلم X-Men مجبور می شود که کمی هیجان را نیز به بیننده تزریق کند و حداقل یک فینال بلاک باستر گونه واقعی را ارائه دهد. دیدن این صحنه از فیلم مانند یک تیزر خوشگل از توانایی های ابرقهرمانی مردان ایکس است که به شکل یک هارمونی هماهنگ در آمده است. در مجموع سکانس های اکشن فیلم واضح تر و مبتکرانه تر از حالت معمول گذشته هستند، و فیلمبرداری مائورو فیورِ (“هفت شگفت انگیز”) درخشان و رنگارنگ است.این فیلم به نظر می رسد مانند یک کتاب کمیک تازه چاپ شده است که انگار ویرایش یا ویراستاری نشده، و شما به عنوان بیننده با ندیدن فیلم چیزی را از دست نمی دهید که بعدها زجرتان دهد. این فیلم سایمون کینبرگ دوست دارد یک اثر ابرقهرمانی کمیک محور باشد، ولی توانایی انجام این کار را در این وسعت نداشته است. نسخه کمیک فیلم این بود که چه اتفاقی می افتد وقتی کسی که دوستش دارید کاری وحشتناک و حتی غیرقابل فراموشی انجام دهد. فیلم سعی دارد در مورد همین موضوع باشد ، اما این فرنچایز قبلاً چنین مطالبی را پوشش داده است. برای داستانی به بزرگی آنچه که “Dark Phoenix” می خواهد بگوید ، این یک تصویر متحرک بسیار ریز است ، که پر از وقایع ریز و درشت است که می توانست تقریباً در هر فیلم X-Men دیگر به نمایش درآید (و بسیاری از آنها این کار را انجام دادند).

سوفی ترنر در نقش جین با وجود حفره ها و سطحی بودن فیلمنامه در اکثر صحنه ها، توانسته بازی قابل قبولی از خود ارائه دهد. ولی دیگر بازی ها و شخصیت ها بیشتر حکم یک سیاهی لشکر بی خاصیت را دارند که تنها صحنه را پر کرده اند. این تقریباً آن چیزی نیست که انتظار می رفت ، انگار فیلمساز از ضایعات گذشته این فرنچایز یک فیلم ساخته و آن را مونتاژ کرده و آماده سقوط کرده است. با وجود این که اعلام شده است این تقریبا یک پایان برای سری مردان ایکس کمپانی فاکس خواهد بود و تا قسمت بعدی فاصله زیادی است، ولی این پایان چیز مناسبی نبود. نمی دانم در آینده دلیلی پیدا می شود سراغ این فیلم بیاییم یا نه، ولی کلیت این اثر به شدت شرم آور است. در نتیجه ، این فقط یک تلنگر ابرقهرمانانه ناامیدکننده است ، با یک داستان آشنا و بازیگران بی علاقه و چند سکانس اکشن جالب و فرصت های از دست رفته بسیار زیاد.

Dark Phoenix Simon Kinberg Sophie Turner X-Man X-Men: Dark Phoenix مردان ایکس نقد فیلم

برگرفته از آریامووی
[ad_2]

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها