وسترن ژانر فراموش شده: مروری بر بهترین های سالهای اخیر!

[ad_1]

وسترن یکی از بهترین ژانرهای سینما است. البته کاملاً روشن است که این شاخه در سالهای گذشته در اوجی که انتظارش را داشته ایم نبوده است(البته از نظر موفقیت و سر و صدا، نه کیفیت). به همین منظور، این دِلنوشته به عشق شخصی من به ژانر وسترن اختصاص یافته است. بنابراین من به طور خلاصه، فیلم های سالهای اخیر را که در این ژانر تماشا کرده ام و در ذهن من جای گرفته اند، مرور خواهم کرد.

با وجود موفقیت وسترن های اسپاگتی گونه جناب تارانتینو در سالیان اخیر اما کماکان هم کمیت و کیفیت آثار وسترن به شکل گذشته رو به افزایش نیست. فیلمسازان بزرگی که معمار کلاسیک ژانر وسترن هستند، نام های به شدت سنگینی چون جان فورد و سرجیو لئونه(لازم به ذکر است که من عاشق سه گانه دلار هستم) را در خود جای داده اند، و البته در دوران معاصر تر نیز کلینت ایستوود نیز سعی کرد با فیلم عالی نابخشوده خود را به آنها نزدیک کند. برادران کوئن نیز در این سالها عشق خود را به ژانر وسترن بارها نشان داده اند، برای مثال بازسازی شهامت واقعی برای من یک فیلم وسترن تماماً جذاب است از خط داستانی گرفته تا شخصیت ها و حس و حال فیلم، و همچنین بازسازی شیک و خاص جیمز منگولد یعنی ۳:۱۰ به یوما نیز یک وسترن دوست داشتنی و به یاد ماندنی است. حالا بیایید کمی ریز تر به چند وسترن موفق سالهای اخیر بپردازیم.


(No Country for Old Men (2007

وسترن مدرن کوئن ها که برنده جوایز اسکار نیز هست، بر خلاف خیلی از وسترن های دیگر عمل می کند، و شکنجه گر بودن زندگی را در یک تضاد آشکار با دو شخصیت قاتل و فراری از دست قاتلش به نمایش می گذارد. فیلم به آرامی و آهسته وخامت حال شخصیت هایش را کشف می کند. فیلم در مضامین و کاوش در مورد شخصیت های خاص خود، بی پرده، بیرحمانه و به شدت فلسفی است. با رسیدن شکارچی سرنوشت و نتیجه افراد شروع به نمایش می کند، برخورد آنتون چیگور با قربانیان تمثیل و نمادی از نسل های در حال عبور هستند، و خود او بخشی از پیرمرد ها می شود، و شاید به همین دلیل نیز عدالت ارائه نمی شود، آنتون به سادگی یک پیرمرد است و اما در آنچه که پیش روی او آماده شده، جایی برای پیرمرد ها نیست. دیدگاه برادران کوئن در فیلم کاملاً روشن و دارای چشم انداز بزرگی است. تصاویر خلق شده توسط راجر دیکینز بزرگ نیز یکی از بهترین تصاویر وسترنی است که برای سینما خلق شده است. جایی برای پیرمردها نیست را تماشا کنید، زیرا هر چند بار که آن را بینید بیشتر دوستش خواهید داشت.


(Django Unchained (2012

یکی از بهترین فیلم های وسترن مورد نظر من و حتی یکی از تاپ ترین آثار مورد علاقه من “جنگوی زنجیر گسسته” تارانتینو است. فیلمی که تعادلی ظریف را در کاوش وحشت برده داری پیدا می کند. این اثر یک ماشین جذاب با سوخت تارانتینویی است که طبق معمول آثار این فیلمساز باعث سرگرمی کامل بیننده می شود. این فیلم دارای اصالت تاریخی است، چرا که برده داری یک برگ سیاه در تاریخ ایالات متحده است که کماکان در عصر جدید نیز ادامه دارد، برای مثال جنگ ماندینگو در این فیلم یک لکه زشت از همین تاریخ است، جایی که بردگان مجبور می شوند تا برای ثروت و سرگرمی صاحبانشان بمیرند. البته خیلی ها وجود چیزی شبیه به چنین جنگ گلادیاتوری را در ایالات متحده کتمان می کنند. در مجموع این فیلم وسترن با نگاهی به یک برده عاشق که در راه آزادی معشوق خود تلاش می کند، و در این راه با یک شکارچی جایزه بگیر جذاب نیز آشنا می شود، همراه است، چه چیزی بهتر از این می خواهید؟! تطبیقی از استعداد ناب تارانتینو در قصه گویی با سبک فیلم های وسترن در این اثر دور هم جمع شده اند تا داستان انتقام جویی افسانه ای جنگو را روایت کنند. این فیلم اوج درخشش تارانتینو در فیلمسازی را به نمایش می گذارد و عشق آشکار او به سرجیو لئونه و ژانر وسترن را نیز به رُخ می کشد. جنگو زنجیر گسسته جسورانه، هیجان انگیز، سرگرم کننده، وحشیانه و با شهامت است، در واقع این فیلم یک شاهکار وسترن از کوئنتین تارانتینو است.


(Bone Tomahawk (2015

اس. کریگ زاهلر نامی است که من فراموش نمی کنم، فیلم وسترن و متفاوت او یعنی تاماهاوک استخوانی شاید یک چیز شاهکار یا استادانه نباشد، اما یک وسترن عالیِ خالص و با نکات جالب ریز است. این فیلم ترکیبی از وسترن و لحظات پُر تنش وحشتناک است، که گاهی فک انداز نیز می شود. همچنین این اثر دارای یک هارمونی عجیب و غریب است که منجر به یک تعادل خوب می شود. سراسر این فیلم وسترن بیننده با یک حس خوف و ترس همراه است که نکته ویژه این اثر است. زاهلر قصه خود را در غالب یک سفر ماجراجویانه سنتی وسترن روایت می کند، اما در این میان به ژانر های دیگر نیز ناخونک می زند. از نکات برجسته فیلم می توان به فیلمنامه، خشونت افسار گسیخته و اجراهای تیم بازیگری نیز اشاره کرد که همه دست به دست هم داده اند تا یک اثر خوب شکل بگیرد. اگر این فیلم را ندیده اید، حتماً یک بار به آن فرصت تماشا بدهید.


(The Hateful Eight (2015

تارانتینو بار دیگر مانند جنگو، در هشت نفرت انگیز نیز عشق خود را به ژانر وسترن ابراز می کند. این اثر را می توان به این شکل تعریف کرد: تند تیز و کنایه دار، شوخ، شک برانگیز و خشونت آمیز. امضای سینمای تارانتینو که ترکیبی از عناصر خاص او در فیلمسازی است، در این اثر جمع شده است. تارانتینو با فیلمبرداری فیلمش به شکل ۷۰ میلی متری، که برخلاف دیگر آثار اوست، یک کنترل طبیعی و دیدنی به این فیلم خود داده است. لازم است بدانید در این فیلم از لنز های زوم استفاده نشده است، لنز زوم به لنزهایی گفته می‌شود که برخلاف لنزهای ثابت دارای فاصله کانونی متغیر باشند. به عنوان مثال از ۲۴ تا ۱۲۰ میلی‌متر یا ۸۰ تا ۲۰۰ میلی‌متر. تارانتینو به منظور وجود یک لوکیشن جذاب واحد در بیشتر طول این فیلم از لنزهای ۷۰ میلی متری برای افزایش دامنه استفاده کرد، و همچنین با رنگ آمیزی خاص فضا و اتمسفر را به شکلی عالی برای نمایش آماده کرد. هشت نفرت انگیز پرده به پرده با جلو رفتن قصه خود ناشناخته تر و تنش زا تر می شود. به نظر من در این فیلم تارانتینو تحت تاثیر عشق خود به آثار وسترن تلوزیونی قرار داشته است، و این را می توان از خیل ستارگان مهمان این فیلم که کوتاه اما با تاثیر ظاهر می شوند، فهمید. تارانتینو این ایده را به وجود آورد که گروهی از غریبه ها را در یک وضعیت پر از تنش جمع کنیم، در حالی که تمام مدت بیننده انگشت به دهان رمز و راز ها باشد، و نداند که باید به چه کسی اعتماد کرد یا با چه کسی همدردی کرد. شما در حال تماشای فیلم حس خواندن یک رمان جنایی را خواهید داشت که واقعا هم جذاب است. استفاده از ژانر وسترن برای گفتن یک قصه جنایی یک تصمیم استادانه از تارانتینو بوده، که با موسیقی عالی انیو موریکونه به شکل دلهره آوری بیننده را پای فیلم میخکوب می کند.


(The Ballad of Buster Scruggs (2018

این فیلم روایت کننده طیف وسیعی از داستان های کوتاه جالب است که با یک مضامین ثابت و در هم تنیده در جای جای داستان ها به بیننده ارائه می شود. این فیلم بار دیگر هنر کوئن ها را در بهترین فرم فیلمسازی شان قرار می دهد، یعنی قصه های کوتاه و مختلف در بستر ژانر وسترن و غرب وحشی. داستان های به ظاهر متفاوت اما به هم وصل که مضمونی چون مرگ را به عنوان هسته مرکزی خود جای می دهند. به طور کلی این یک شبکه کاملاً متصل و عالی از طنز سیاه، اکتشاف در ژانرهای مختلف و درام فراموش نشدنی است. موضوع ویژه و مهم مرگ و کشف چرایی عدم توان انسان در فرار از آن همان چیزی است که برادران کوئن خواسته اند در غالب این فیلم به آن اشاره کنند. مانند فیلم جایی برای پیرمردها نیست، این اثر هم اظهار نظر اصلی اش در مورد اجتناب ناپذیر بودن مرگ است، اما این حرف را در تعداد زیادی داستان متفاوت و فضای متغیر روایت می کند. تصنیف باستر اسکراگز به دنبال کشف پیوندهای بین زندگی متفاوت، ظریف، شاعرانه و بی پرده است. در واقع این فیلم با تصاویر زیبایش که توسط برونو دل نُبل خلق شده یک شاهکار کاملاً استادانه است که تنها کوئن ها قادر به ساخت آن بودند.


در پایان این دل نوشته باید بگویم در طول این دهه گذشته با وجود آثار وسترن کم، اما فیلم های درخشانی بوده که خلق شده اند و بینندگان را سر ذوق آورده اند. در برخی از آثار ما شاهد توسعه غیر متعارف و پیچیده ژانر وسترن هستیم که در نوع خود جای شادی دارد. در نتیجه باید بگویم شاید ژانر وسترن کمی فراموش شده، اما هرگز نمرده است. من از شما خواهش می کنم وسترن های مورد علاقه خود را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.

برگرفته از آریامووی
[ad_2]

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها