چه می شد اگر کلارک کنت (سوپرمن) پسر بچهِ خوبی نبود؟

[ad_1]

هنگامی که برای اولین بار تریلر فیلم Brightburn پخش شد، شخصا یک احساس هیجان به من دست داد و با خود گفتم بالاخره یک فیلمساز مکتشف و جسور پیدا شده تا ژانر این روز ها محبوبِ ابرقهرمانی را وارد فاز جدیدی کند، یعنی ترکیب ابرقهرمانی با وحشت! وسعت و هدف تبلیغات روی این موضوع بود که اگر پسر بچه ای چون سوپرمن جلوه ای شیطانی داشته باشد چه خواهد شد. به هر حال بازاریابی خلاق فیلم میخ اول را به خوبی کوبید و نظر طرفداران فیلم های ترسناک و ابرقهرمانی را به طور یکسان جلب کرد. اما بعد از مواجه شدن با فیلم دریافتم که همه این سر و صدا ها به یک زیر ژانر ترسناکِ بچه شیطانی خلاصه می شود، که چیز جدیدی نیست، و تنها تفاوتش این است که بچه فیلم می تواند پرواز کند و قدرت هایی دارد که افراد زمینی ندارند.

فیلم Brightburn از لحاظ فنی یک فیلم سوپرمنی نیست. و شخصیت ها به هیچ وجه در فاز دنیای ابرقهرمانی هم نیستند، ولی داستان به شدت آشنا است. فیلم داستان یک مرد و زن است که نمی توانند فرزند دار شوند، و شبی به طور ناگهانی یک سفینه فضایی بیگانه با یک نوزاد در نزدیکی خانه آن ها سقوط می کند. از نگاه من مشکل فیلم این است که از قدرت های ابرقهرمانی ضعیف ترین استفاده ابزاری را انجام می دهد، چرا که هیچ گونه پرداخت مناسبی برای کودک وجود ندارد. ما شاهد یک قاتل سریالی در حال رشد هستیم که به شدت دچار یک لحن نیهیلستی یا نیست انگاری است که برای من واقعا این نمایش در حد خاصی بی معنی است. به عنوان بیننده چیزی نزدیک ۹۰ دقیقه به فیلم چشم دوختم اما در نهایت Brightburn واقعا یک شگفتی یا نقطه اوج حسابی به من نداد.

یکی از نکات روی اعصاب فیلم پدر و مادر پسر شرور هستند و به خصوص مادر با بازی الیزابت بنکس، چرا که او بی هیچ دلیلی در برابر اقدامات شیطانی پسر بچه مقاومت می کند و دست به چشم پوشی از کار های او می زند. حتی زمانی که ناپدید شدن ها و صدمات و مرگ و میر ها در فیلم جریان تندی به خود می گیرد، آنها و به خصوص مادر کماکان فکر می کنند که پسر بچه که براندون نام دارد خوب است. کم ترین انتظارم از سازندگان اثر این بود که وقتی کاراکتری چون براندون داریم باید با کاوش و نفوذ در او پیچیدگی ها و تفاوت هایش با انسان عادی را فراتر از این چیزی که در فیلم می بینیم نمایش دهد. اما متاسفانه کارگردان تنها کابوسی از پسر بچه شیطانی را به ما نشان می دهد. بدبختانه این فیلم اثری است که یک نماد نجابت چون سوپرمن را که جهان تقریبا او را کامل دوست دارد را برداشته و به یک هیولای عجیب و پوچ تبدیل کرده است. مثل خیلی از دیگر آثار ژانر وحشت اینجا نیز یک ایده و طرح پر هیجان به بدترین شکل اجرا شده و از بین رفته است.

کارگردان دیوید یاروفسکی سعی کرده است با بودجه کم فیلمی هوشمندانه و کابوس وار به سبک بلاکباستر ها بسازد و تا اندازه ای به یک فرم سرگرم کننده یک بار مصرف رسیده است. اگر بخواهم کمی از تیم تولید تعریف مثبت کنم باید بگویم یاروفسکی و تیم جلوه های بصری اش دست به کار تمیز و قدرتمندی در بستر سینمای ترسناک دارای درجه سنی R زده اند، و با بودجه کم صحنه های جالبی را تولید کرده اند. آنها سعی کرده اند ادای احترام همه جانبه ای به ژانر اسلشر در پس زمینه ابرقهرمانی انجام دهند، ولی به نظر لقمه برای آن ها کمی بزرگ بوده است. فیلم می توانست با زوم بر روی شخصیت براندون بچه شیطانی ای را نمایش دهد که درک نمی کند واقعا چیست و چرا خوی شیطانی ذاتی دارد. بدبختانه پرداخت بد شخصیت براندون باعث می شود ما با او همراهی و همدردی نکنیم. سازندگان حتی می توانستد به این سمت بروند که شاید سوپرمن می توانست ترسناک ترین موجود زمین باشد، ولی لحن فیلمنامه فیلم خیلی کوچک تر از این حرف هاست. متاسفانه یک پیام و تفسیر سیاسی در فیلم قابل دریافت است که برای جامعه کنونی بسیار نگران گننده است، Brightburn بر روی زوج “آمریکایی” متمرکز است که یک مهاجر را به فرزندی می گیرند و طبیعت این مهاجر در نتیجه ضد آمریکایی می شود و برای کل جامعه اش یک خطر بزرگ محسوب می شود.

در نتیجه باید گفت فیلم یک جاه طلبی بلندپروازانه بوده است که میخواسته سوپرمن را هیولایی جلوه دهد، ولی در این سطح توانایی اجرا نداشته است. کارگردان دیوید یاروفسکی سعی کرده خطی بین فرهنگ عامه ابرقهرمانی و اسلشر وصل کند ولی باور کنید این مهم رخ نداده است. دنیای زیادی برای کشف و کار کردن موضوع Brightburn وجود دارد که به نطرم کماکان جای ادامه دادن و کار کردن برایش وجود دارد.

برگرفته از آریامووی
[ad_2]

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها