۱۰ فیلم دیگر که طرفداران CRAWL باید تماشا کنند!

[ad_1]

چرا اصلا ما فیلم تماشا می کنیم؟ از آنجایی که سینما به ما فرصت فرار از زندگی عادی را در یک قاب جادویی می دهد، و به ما اجازه می دهد مدتی از فضای فانتزی آن لذت ببریم. و البته این طور نیست که ما همیشه تماشای افسانه ها خوشبختی و سعادت را دوست داشته باشیم، بلکه قسمت های تاریک و نگران کننده زندگی نیز باعث به وجود آمدن قسمتهای خفته مغز ما نیز می شود. این کنجکاوی انسانها برای ترساندن خود و قرار گرفتن در فضای تاریک درونی آنها است، که منجر به محبوبیت فیلم های ترسناک،فاجعه ای و هیولایی شده است. آنچه اساسا این فیلمها انجام می دهند این است که برای بیننده شرایطی را شکل می دهند تا او ابتدا به اجتناب ناپذیری مرگ ایمان بیاورد و سپس به نوعی ترس ما را از چنین موقعیت هایی برطرف کند، که در زندگی واقعی قابل تحقق نیست. فیلم های هیولایی مانند “کینگ کونگ” ، “گودزیلا” و دیگران با چنین روشی کار می کنند. جنبه جذاب دیگر این فیلم ها آن است که چنین آثاری با تصاویری عالی و از منظر فنی شگفت انگیزی تولید می شوند. “خزیدن” Crawl به کارگردانی الکساندر آژا نیز چنین فیلمی است که در آن هنگامی که یک طوفان و سیل عظیم به ایالت فلوریدا سرازیر می شود، آب های طغیان آور تعدادی از تمساح های غول پیکر را به ارمغان می آورند و یک پدر و دختر را در فضای خزانه ای زیر خانه شان دچار رنج و فشار می کنند. این شکارچیان ترسناک منتظر فرصتی برای شکار هستند و در مقابل شخصیت های انسانی نیز برای زنده ماندن امید و شکار نشدن با همه چیز مبارزه می کنند. بر خلاف بسیاری دیگر از فیلم های هیولای یا فاجعه ای، “Crawl” موفق می شود یک فیلم جالب با فیلمبرداری عالی و به شدت فنی باشد و توجه ما را از همان آغاز تا پایان به خود جلب می کند. بیننده وقتی همراه با شخصیت های فیلم در یک فضای خزنده به دام می افتد، احساس برخورد شخصیت ها با کلاستروفوبیا یا تنگناهراسی را کاملا درک خواهد کرد. استفاده درست از صدا، کار دقیق دوربین و کارگردانی هوشمند بر جذابیت فیلم افزوده است. اگر از تماشای “خزیدن” لذت بردید ، در اینجا فیلم های مشابه دیگری را معرفی می کنیم که می توانید آنها را نیز بررسی کنید.

Rogue

همه ما از شیر های انسان خوار شنیده ایم که روستائیان آفریقایی را عذاب می دهند. مسئله اصلی در مورد چنین انسان خوارانی این است که وقتی متوجه شوند شکار انسانها چقدر آسان است ، آنها تمایل به ادامه این کار و متوقف کردن شکار حیوانات دیگر دارند. فیلم استرالیایی “Rogue” در سال ۲۰۰۷ ما را به سرزمینی خطرناک با یک تمساح بزرگ ۲۵ فوتی می برد که شکار انسان برایش لذت بخش است. داستان این فیلم پیرامون گروهی گردشگر است که برای تعطیلات پا به یک جزیره مخوف می گذارند و در معرض حمله تمساحی عظیم قرار می گیرند. وقتی این گروه راهی برای فرار ندارند مجبور به تقابل با این جانور می شوند. این جزیره یک فضای محدود است که در آن انسان، که معمولا شکارچی است به شکار تبدیل می شود. این تغییر و تحول نقش مطمئناً جالب است و چشم اندازی بی نظیر از فیلم های هیولایی به ما ارائه می دهد. “Rogue” جز معدود فیلمهای هیولایی است که در گیشه خوب کار نکرد اما موفق شد با تمام وجود منتقدان را تحت تأثیر قرار دهد.

The Mist

بر اساس رمان استیفن کینگ با همین نام ، ‘مه Mist یک فیلم هیولای پر از رمز و راز است که شما را در تمام مدت نمایش به صندلی خود می چسباند. داستان در اطراف مردی به نام دیوید درایتون و پسرش بیلی است که برای خرید برخی از لوازم به سوپر مارکت محلی شهر خود می روند. به زودی ، کل شهر در یک مه غلیظ پوشیده می شود، و مردم با ادعای اینکه موجودی خاص در آنجا وجود دارد ، مخفی می شوند و متوجه می شوند هرکسی را که در نزدیکی آن مه باشد ، به شکلی کشته می شود. افراد داخل سوپر مارکت در ابتدا شکاک هستند اما خیلی زود واقعیت را درک می کنند، اما با گذشت زمان وسواس آنها شعله ور می شود. این فیلم وحشت ایجاد شده توسط کلاستروفوبیا را به شکلی درخشان قبل از ورود هیولاها به تصویر می کشد و سپس با ورود هیولاها سلاخی مردم را نیز پوشش می دهد. این حس ناشناخته ای است که به طرز خارق العاده ای از طریق غباری متراکم از شهر به تصویر کشیده می شود و آن را به یک منظره سورئال تبدیل می کند که ترس های شما شکل می دهد، و شما را به مرگ خود سوق میدهد. “مه” تحسین مثبت منتقدان را برای لحن تیره خود و تنش عالی تا پایان فیلم بدست آورد.

Lake Placid

اگر قرار است یک فیلم هیولایی ما را بترساند ، آن موقع فیلم کمدی هیولای چیست؟ اختلاط دو ژانر به شدت متفاوت ، چشم اندازی بی نظیر از چنین داستانی به ما ارائه می دهد ، جایی که پوچ بودن اوضاع نیز در پیشرفت روایت نقش دارد. داستان “Lake Placid” کاملاً شبیه داستان “Rogue” است. این فیلم همچنین در مورد تمساح بزرگی است که برخی از افراد را در یک مکان مخصوص تعطیللات به وحشت می اندازد. احساس لذت بردن شخصیت های فیلم به طور ناگهانی به احساس وحشت شدید تبدیل می شود و این واقعیتی است که گروه ناقص داخل فیلم عملکردی ناقص را از خود نشان می دهند و این فقط بر تنش داستان می افزاید. رویکرد چند لایه در داستان گویی به سرگرمی این فیلم می افزاید. اما “Lake Placid” با انتشار اولیه ، نتوانست محبوبیت زیادی را در بین منتقدین به دست آورد، ولی کماکان این فیلم از آثار سرگرم کننده این ژانر محسوب می شود.

The Towering Inferno 

هیولاها در تمام اشکال و اندازه ها وجود دارند. بعضی اوقات آنها موجودات زنده ای هستند و در بعضی مواقع آنها نیروهایی کاملاً طبیعی هستند که به جوهره وجود ما رسیده اند؛ یکی از چنین هیولاهایی آتش است، که هم می تواند ایجاد کند و هم از بین ببرد. در فیلم سال ۱۹۷۴ با نام The towering Inferno ، کارگردان جان گیلرمین از حضور پرشور پل نیومن و استیو مک کوئین استفاده می کند تا داستانی هیجان انگیز از بلندترین آسمان خراش یک شهر را در آتش روایت کند. این فیلم داستانی است در مورد ثروتمندترین افراد شهر. آنها در یک ساختمان که از آن بقیه شهر بسیار کوچک به نظر می رسد حضور دارند. اما همین برج است که به محل حبس آنها تبدیل می شود. از نظر سمبل ، آنها نمی توانند از زندان دستگاه خود فرار کنند. این فیلم با استقبالخوب تماشاگران روبرو شد و بالاترین فیلم گیشه سال ۱۹۷۴ شد. همچنین این فیلم در مجموع توانست پنج جایزه اسکار را به دست آورد.

Godzilla

در اینجا ما با اولین تولید هالیوود از این فرنچایز محبوب سر و کار داریم. لازم به ذکر است که پیش از شروع این فیلمِ Roland Emmerich ، پنج فیلم ژاپنی از گودزیلا ساخته شده است. داستان فیلم در حوالی مارمولک هیولایی و عظیمی قرار دارد که در اثر تابش های اتمی و هسته ای ساخته شده است. شهر نیویورک تحت تهدید این موجود بزرگ است، و همین باعث بروز صدمه و حوادث فاجعه ای در شهر می شود که باید هرچه سریع جلوی آن را گرفت. فیلم ‘Godzilla‘ نه توانست تحسین منتقدان زیادی را بدست آورد ، و نه به عنوان یک فیلم موفق در گیشه بدل شد، اما با گذشت زمان ، موفق شد گروهی از طرفداران خاص را بدست آورد. گودزیلا در آمریکا دو فیلم دیگر نیز دارد که آخرین آنها یعنی گودزیلا پادشاه هیولا در همین امسال نمایش داده شد. مضمون «گودزیلا» مانند بسیاری از فیلم های هیولایی است که بر چگونگی تبدیل شدن زندگی شکننده انسان در مقابل یک هیولا تمرکز دارد. در اینجا ، هیولای در حال فعالیت، موجودی جهش یافته در اثر رادیواکتیو است که نتیجه استفاده بیش از حد از فناوری است. این فیلم نزدیکی زیادی به پارک ژوراسیک استیون اسپیلبرگ نیز دارد.

Deep Blue Sea

“دریای آبی عمیق” یک فیلم هیولایی_علمی تخیلی به کارگردانی رنی هارلین است. در اینجا ، هیولا کوسه های غول پیکری هستند که نه تنها قدرتمند هستند بلکه از مغزهای بزرگتر از کوسه های معمولی نیز برخوردار هستند. داستان فیلم این گونه است که گروهی به دلیل نیاز به یافتن درمان بیماری آلزایمر در آزمایشگاه تحقیقاتی در حال آزمایش کردن هستند. آنچه آنها متوجه نیستند اینست که کوسه ها در نتیجه این آزمایشات به شدت خشونت بار می شوند و خود حمله به گروه تحقیقات را انجام می دهند. باز هم ، این نمونه ای از وضعیتی است که پیشرفت تکنولوژی به نوبه خود ، انسان را در معرض خطر قرار می دهد. تکامل هر موجودی را به گونه ای ساخته است که می تواند طبیعت را حفظ کند. اما اگر این شیوه طبیعت که طی میلیون ها سال ساخته شده است با دستکاری غیر طبیعی آن اشتباه گرفته شود ، پیامدهای آن نمی تواند خیلی دوستانه باشد. این فیلم نیز در ژانر خودش نمونه شاخصی است.

Anaconda

اگر کسی Crawl را دوست داشته و هنوز کلاسیک نمادین آناکوندا را ندیده، واقعا منتظر چه چیزی است؟ آناکوندا در واقع یک اثر شگفت آورِ موفق بود ، و اگر یک جنیفر لوپز و ایس کیوب جوان کافی نیستند که کسی را به دیدن این فیلم مجاب کنند ، همیشه یک مار قاتل غول پیکر وجود دارد، که می تواند هر کسی را جذب خودش کند. بعضی از فیلم ها دوست دارند که از فاکتور کارد و پنیر خارج شوند و خود را خیلی جدی بگیرند ، اما آناکوندا برعکس می رود و کاملاً این کارش جواب داده است. در سالهایی که از انتشار آن می گذرد ، آناکوندا کمی به یک کلاسیک کالت تبدیل شده است و هر کسی که خزیدن را دوست داشت ، تضمین می کنم که این فیلم را نیز دوست داشته باشد.

Snakes On A Plane

شباهت زیادی بین فیلم خزیدن و تمساح هایش و مکان محدود فیلم مارها در هواپیما وجود دارد. همیشه زمان سرگرم کننده ای است که مشاهده می کنید افرادی در دام می افتند و در یک فضای کوچک با حیوانات خطرناک به سر می برند و Snakes On A Plane از نظر موضوع کاملا پیرو همین مسیر است. همچنین این فیلم از شکوه ستاره ای چون ساموئل ال جکسون بهره برده است. حداقل سام و سایر مسافران این هواپیمای بخصوص ناخوشایند ، چند خط دفاعی بیشتر از هیلی و پدرش دارند ، اما فضای اضافی و افراد اضافی که Snakes On A Plane را پوشش داده است ، بیش از Crawl داستان این فیلم را پیچیده تر و جذاب تر کرده است.

The Descent

شش زن برای تماشای اعماق غاری دیدنی وارد آن می‌شوند، ولی خیلی زود معلوم می‌شود که وارد دالان‌هایی شده‌اند که پای بشری به آن نرسیده‌است. آن‌ها از سوراخی به قعر غار سقوط می‌کنند و خیلی زود متوجه می‌شوند به‌جای یک غار توریستی و بی‌خطر، در فضایی بیگانه قرار گرفته‌اند که برخلاف تصورشان میهمان‌نواز نیست، و در فضای تاریک و وهم‌آلود درون غار، دوستی خود را در آزمون تازه‌ای می‌یابند. روابط قدیمیِ دوستی به دشمنی، و اعتماد به بدگمانی تبدیل می‌شود؛ تا اینکه شش زنِ قهرمان این فیلم، سرانجام با جانوران زیرزمینی به شکل موش‌های بزرگ انسان‌نما روبرو می‌شوند. فیلم The Descent به طور قطع از محیط خود و افراد برای تولید وحشت استفاده می کند و وقتی فرار و بقا تنها هدف نهایی است ، داستانی بسیار هیجان انگیز را رقم می زند. Crawl و The Descent مطمئناً در مضامین با هم مشترک هستند.

Cujo

به طور مقایسه ای ، عنصر اصلی در Cujo در مقایسه با توفان ها و سونامی های فیلم خزیدن کم رنگ است. اما چیز بسیار واقعی و قابل قبولی در مورد گرفتار شدن در یک ماشین داغ در زیر آفتاب فروزان در این فیلم وجود دارد، که شباهتی را با خزیدن شکل می دهد. برت” پسر جوانی است که تنها همدم اش سگی به نام “کاجو” است که بطور اتفاقی توسط یک خفاش هار گاز گرفته می شود و این حادثه ای است که داستان فیلم را تحت تاثیر خود قرار می دهد. سگ وحشی چون دامی است برای افراد جا مانده در ماشین، اگر آنها ماشین را ترک کنند ، خوب ، آنها خطر مرگ را دارند. اما ماندن در پناهگاه خود یعنی ماشین نیز به معنی مرگ به شکل گرمازدگی و کمبود آب بدن است. این یک وضعیت بدون برنده است که باعث ایجاد یک اثر هیجان انگیز ترسناک می شود. لازم به ذکر است فیلم برگرفته از رمان استفن کینگ است.

[ad_2]
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها