Jurassic World (2015)
عاشقانه ای بین مدیر عملیات جهانی ژوراسیک Claire (بریس دالاس هوارد) و اوون گریدی (کریس پرت) متخصص کار با دینو ها یکی از آن روابط آزار دهنده و کاملا غیر قابل تحسین است که صرفا به این دلیل وجود دارد که در این نوع فیلم ها انتظار می رود وجود داشته باشد. این زوج هیچ جوره نه با هم جورند و نه شیمی بین آنها شمایل رومانتیک گونه ای دارد. اما چون این ها ستاره های جذاب و مشهور در یک فیلم بزرگ هالیوودی هستند، باید به طور غیرقابل توضیح در عشق فرو روند.
Spider-Man 3 (2006)
دو قسمت اول فیلم های مرد عنکبوتی سم ریمی، کار درستی را در راستای ایجاد عاشقانه میان پیتر پارکر (توبی مگوایر) و مری جین واتسون (کیرستن دانست) انجام دادند تا آنها را از هم جدا کنند. اما فیلم سوم داستان عشقی خود را به یک رابطه نچسب بدل کرد که بسیار سرد و ناسازگار به نظر می رسید. داستان به هم پاشیده پارکر و گوان استیسی و مری جین به غیر معمول ترین حالت ممکن در مرد عنکبوتی روایت شد که جذابیت قسمت های قبل را نداشت.
The Mummy (2017)
مانند جهان ژوراسیک، عاشقانه بین تام کروز و آنابل والیس در مومیایی به این دلیل وجود دارد که در آثار هالیوودی با این محتوا باید وجود داشته باشد. قهرمانی که در راه ماجراجویی همیشه باید با زنی همراه شود که فیلم صحنه حسی هم داشته باشد. هرچه تام کروز شور و حال جوانی را داشته باشد، دگر نمی توان به زور او را پسر خوشگل یک فیلم معرفی کرد که بار رمانتیک زورکی یک اثر را بکشد. درست است که همه چیز در مورد این فیلم وحشتناک بود، اما این زوج رومانتیک استثنائی بد بودند.
Valerian and the City of a Thousand Planets (2017)
حماسه فضایی لوک بسون هر چه در خلق تصاویر باورنکردنی و اکشن های هیجان انگیز و کمدی های عجیب و غریب خوب بود، اما در ایجاد یک داستان عشقی به شدت لنگ می زند. Dane Dehaan و Cara Delevingne به ظاهر باید تبدیل به یک زن و شوهر دوست داشتنی شوند، ولی شیمی بین آن ها بیشتر به کمدی سرد میل می کند تا یک رمانتیک گرم. در طول فیلم رابطه آن ها هر لحظه دچار تغییر می شود و مشخص نیست دقیقا آن ها چه ارتباطی با هم دارند. والریان به عنوان یک فیلم ماجراجویی فضایی تخیلی سرگرم کننده است، اما به عنوان یک داستان عشقی به طور کامل دچار مشکل است.
Beauty and the Beast (1991/2017)
داستان زیبای عاشقانه و کلاسیک میل یک غول یا جانور به یک دختر زیبا روی در فیلم دیو و دلبر خیلی ها را سرگرم کرده است. طرح فیلم های انیمیشنی ۱۹۹۱ و بازسازی زنده ی سال ۲۰۱۷ بر روی یک دختر جوان تمرکز می کند که توسط یک هیولای وحشتناک نگهداری می شود، که مشتاق است تا یک شریک را پیدا کند قبل از اینکه نفرین باستانی او را به عنوان یک جانور برای همیشه در خود نگاه دارد. او در نهایت به او عشق می ورزد و استدلال می شود که این نتیجه سندرم استکهلم است.(سندرم استکهلم پدیده ایست روانی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به گروگان گیر پیدا کرده و در مواقعی این حس وفاداری تا حدیست که از کسی که جان/مال/آزادیش را تهدید میکند، دفاع نموده و به صورت اختیاری و با علاقه خود را تسلیمش میکند. علت این عارضه روانی عموماً یک نوع مکانیزم دفاعی دانسته میشود.) در مجموع چنین نتیجه گیری برای این اثر سالهاست که بحث محافل روانشناسی دنیاست و هنوز هم دلیلی کامل برای آن پیدا نشده است.
Passengers (2017)
این فیلم دربارهٔ یک ستارهپیما به نام آوالون (اَوَلان) است که قرار است در طی یک سفر ۱۲۰ ساله، پنج هزار مسافر و ۲۵۸ خدمه سفینه را به سیارهای دوردست اما قابل سکونت به نام هوماستد۲ بفرستد. جهت جلوگیری از بالا رفتن سن سرنشینان و پیرشدن آنها، مسافران با فناوری خواب مصنوعی سفر میکنند که قرار است به صورت خودکار چهار ماه قبل از رسیدن به مقصد آنها را بیدار کند. این ستارهپیما دارای سامانه خودکار دفع شهابسنگ است گه به صورتی سپری مغناطیسی عمل میکند؛ ولی بر اثر برخورد یک شهابسنگ خیلی بزرگ، سفینه دوام نمیآورد و دچار نقص فنی میشود.
به همین دلیل یکی از مسافران به نام جیم پرستون (کریس پرت) که مهندس مکانیک است، زودتر از موعد مقرر بیدار میشود و همین دلیلی است برای شکل گیری یک عاشقانه غیر متعارف. داستان رومانتیک این فیلم نیز هیچ جوره قابل درک نیست و رابطه شخصیت های اصلی با توجه به موقعیت سخت آنها نیز هیچ جوره با هم چفت و بست نمی شود.