همان اوایل فیلم The Dead Don’t Die «مردهها نمیمیرند»، افسر پلیس رونالد پیترسون (با بازی آدام درایور (Adam Driver)) به طور مختصر میگوید: اوضاع قرار نیست خوب تموم بشه. یک ساعت و ۴۵ دقیقه بعد از آن، او آنقدر این جمله را تکرار کرده و طالعبین دقیقی بوده که رئیس مهربانش، فرمانده کلیف رابرتسون (با بازی بیل مری (Bill Murray)) وقتی رانی آخرین بار این جمله را میگوید به شدت عصبانی میشود. این لحظهی کمیابی در فیلم آخرالزمانی جیم جارموش (Jim Jarmusch) است که توجه مخاطب را به خودش جلب میکند. این شاید نکتهی خوبی نباشد، با توجه به اینکه موضوع اصلی فیلم حضور زامبیها روی زمین است. اما این فیلمساز صاحب سبک نشان میدهد بیشتر قصد دارد استعارهای برای وضعیت کنونی سیاست آمریکا بسازد تا اینکه زامبیها را فقط برای سرگرمی وارد داستانش کرده باشد.
در حالی که خطوط داستانی مختلفی با حضور چهرههای آشنا در این فیلم وجود دارند، اما داستان اصلی از زمانی شروع میشود که بشر قطبهای شمال و جنوب زمین را دستکاری میکند. این عمل غیرمسئولانه باعث شده محور زمین تغییر پیدا کند و پیامدهای این اتفاق حتی در شهر کوچک سنترویل هم احساس میشوند. ناگهان ساعت رانی و کلیف از کار میافتد، رادیو درست کار نمیکند و خورشید خیلی بیشتر از زمانی که باید بتابد همچنان در حال تابیدن است. همچنین هرمیت باب (با بازی تام ویتس (Tom Waits)) عجیب اما همهچیزدان معتقد است تغییر محور زمین باعث شده ماه درست کار نکند. به همین دلیل، حیوانات بدون هیچ دلیلی از دست صاحبانشان فرار میکنند و مردهها دوباره زنده شدهاند.
رانی و کلیف پس از کشته شدن دو خدمتکار رستوران و زنده شدن مجدد آنها به قضیهی حضور زامبیها پی میبرند. این دو با کشتارها خیلی با آرامش برخورد میکنند، در حالی که همکارشان افسر زلدا واتسون (با بازی کلویی سونی (Chloë Sevigny)) از چیزهای وحشتناکی که شاهد آنهاست به شدت آشفته شده است. او میخواهد بیانیهی دولت که در سراسر رسانهها پخش شده را باور کند، اینکه دستکاری قطبها برای اقتصاد مفید بوده و هیچ مشکلی به وجود نخواهد آورد. رسانهها برای محافظت از دولتها و شرکتها دروغ میگویند؟ مگر چنین چیزی داریم اصلا؟!!
در همین حین که تعداد زامبیهایی که این شهر را تهدید میکنند بیشتر میشود، بعضی شخصیتها با رویکردهای مختلفی با این تهدید مقابله میکنند. بابی خجالتی و گوشهگیر (با بازی کیلب لندری جونز (Caleb Landry Jones)) با صاحب مغازه ابزارفروشی یعنی هنک (با بازی دنی گلاور (Danny Glover)) برای زنده ماندن از دست ارتش مردگان در مرکز شهر همکاری میکند. فارمر میلر حامی ترامپ (با بازی استیو بوشمی (Steve Buscemi)) عاشق کلاه «آمریکای سفید» خودش است و همیشه در حال تهمت زدن اشتباه به دیگران و ابراز مسائل نژادپرستانه نسبت به تمام افراد دوروبر خودش است. همچنین زلدا (با بازی تیلدا سوئینتن (Tilda Swinton)) پزشک قانونی جدید شهر که استاد کار با شمشیر سامورایی است و در عین حال لهجهی ایرلندی و دیگر قابلیتهای عجیب و غریب را داراست. ماشین مسابقهای خاصی پر از هیپیهایی از جلمه زوئی (با بازی سلنا گومز (Selena Gomez))، جک (با بازی آستین باتلر (Austin Butler)) و زک (با بازی لوکا سبت (Luka Sabbat)) را هم به داستان اضافه کنید، که در واقع یک خط داستانی دربارهی سه بچه است که از محل نگهداری جوانان فرار کردهاند و برای مدت زمان فیلم یک بخش اضافی به حساب میآید.
جارموش با استفاده کردن از یک ژانر برای انتقال داستان مورد نظرش به مخاطب بیگانه نیست. او تفسیر خاص خودش از غرب وحشی را با فیلم Dead Man «مرد مرده» داشت و در فیلم Only Lovers Left Alive «تنها عاشقان زنده ماندند» وارد ژانر خونآشامی شد. او این بار هدف فیلم جدیدش را خیلی زود آشکار میکند و وقتی شخصیتهایش به جرج رومرو (George Romero) اشاره میکنند خیلی نکتهی بامزهای است چون این ادای احترام به این فیلمساز کلاسیک از ابتدای فیلم کاملا مشهود بوده است. این همان زمینهی اجتماعی سیاسی است که رومرو در سال ۱۹۶۸ با فیلم Night of the Living Dead «شب مردگان زنده» پوشش داده بود و اتفاقا این کار را خیلی بهتر و دقیقتر از جارموش که به ظرافت مشهور است انجام داده بود.
جارموش سالهاست فیلمها را به سبک خاص خودش میسازد. شخصیتهای داستان اولویت بیشتری نسبت به داستان فیلم دارند. هیچ عجلهای در هیچ کاری نیست. وقایع و صحنهها با ریتم کند و حساب شدهای رخ میدهند. و مهمتر از همه، شوخیها همیشه تلخ و تاریک و ناخوشایند هستند. اما جارموش در The Dead Don’t Die محدودیتهای این سبک را در ژانری آزمایش میکند که اغلب به سرعت و ضرورت بیشتری نیاز دارد. البته درست است که قانون خاصی برای یک فیلم زامبیمحور وجود ندارد. جارموش میتواند به هر شکلی که دوست دارد یک فیلم در این ژانر بسازد. در بخش پایانی فیلم فرصت نمایش جنونی بیحد و حصر وجود دارد که او با توجه به شرایط خاص فیلم میتوانست از آن بهره ببرد. اما روش کاری جارموش هرگز این نبوده و او همیشه اجازه میدهد وقایع با ریتم کند و آرام خود رخ بدهند، آن هم با این امید که وحشتهای زندگی واقعی بیشتر از ترسهای داخل فیلم مورد توجه مخاطب قرار بگیرند.
نقل از آریامووی
[ad_2]