اعتراف می کنیم که ما از آن دسته بینندگانی هستیم که تا جای ممکن اشتباهات را در یک فیلم یا سریال دورهمی نادیده میگیریم. اما مواقعی وجود دارد که نابهنگامیهای یک سریال آنقدر برای طرح داستان حیاتی هستند که حتی برای بخشندهترین بینندگان هم سخت است که از آن شانه خالی کنند.
این سریال کلمبیایی جدید در نتفلیکس یکی از فاحش ترین خطاهای زمانی ممکن را مرتکب می شود که خیلی وقت است آن را تجربه نکرده بودیم، و نمی توانیم از فکر کردن به آن دست برداریم.
آغاز سریال Eva Lasting صحنههایی از المپیک مونترال و عکسها و ویدیوهای دیگری نشان میدهد که در سال ۱۹۷۶ اتفاق میافتد. اما داستان ؛ بوگوتا، سال ۱۹۷۶٫ راوی ما نسخه بزرگ شده کامیلو گرانادوس (امانوئل رسترپو) است، یک نوجوان بی دست و پا که در میان گروهی از نوجوانان بی دست و پا دیگر به مدرسه دولتی خوزه ماریا روت می روند. آنها روز خود را با مجلات بزرگسالانه در حمام می گذرانند و معلم اسپانیایی خود را دید میزنند. اما با آمدن ایوا سامپر (فرانسیسکا استوز) همه چیز تغییر می کند.
ایوا اولین دختری است که به این مدرسه پسرانه وارد میشود، در قالب تلاشی که شهر برای ایجاد مدارس دولتی مشترک انجام داد. و چون تحولی تازه است همه پسرهای کلاسِ او به شدت خیره وی میشوند. او زیباست و به نظر می رسد دیدگاهی دارد که قبلاً هرگز ندیده اند.
در کمال تعجب، ایوا به کامیلو نزدیک میشود. بیشتر اعضای گروه شیفته او هستند، به ویژه دانش او در مورد فیلم، ادبیات و البته بوسه. آنها همچنین وقتی پیشنهاد می کند که مدرسه یک کلاس حرفه ای بافندگی ایجاد کند، او را دنبال می کنند زیرا به نظرشان ساده است. او ممکن است یک فمینیست باشد، اما محدودیت های تحصیلی خود را می داند.
البته همه فکر نمی کنند که ایوا آنقدرها هم که نشان میدهد عالی است. مارتین (سرجیو پالائو) فکر می کند که او نوعی راز مخوف دارد. علاوه بر این، مارتین مدام به گروه میگوید، که هیچ چیز خوبی در ورود دختران به مدرسه و بهویژه گروه دوستانش، حاصل نمیشود.
اما کامیلو عاشق شده. او در کلاس بافندگی شرکت می کند و مانند جان تراولتا در تب شب یکشنبه شروع به رقصیدن می کند (ما بعداً در بررسی به این موضوع خواهیم پرداخت). مادرش از مسیری که کامیلو به آن می رود خوشش می آید، اما پدرش آنقدر نگران است که پسرش را به یک فاحشه خانه می برد تا او را آرام کند. کامیلو با استناد به عشقش به ایوا امتناع می کند.
با این حال، کامیلو ناگهان یک قدم اشتباه برمیدارد و رفتار خشونت آمیز نشان میدهد. ایوا به جای اینکه تحت تاثیر قرار بگیرد، خشونت را تقبیح می کند.
چه نمایش هایی را به شما یادآوری خواهد کرد؟ مجموعهای با محوریت فمینیسم دهه ۷۰ مانند Minx (مینکس) یا Mrs. America (خانم آمریکا) (به نظر میرسد اخیراً به هر دو این نمایشها زیاد اشاره میکنیم) را با فیلمی مانند (۵۰۰) Days of Summer (۵۰۰ روزِ سامر)، با داستانهای دختران رویاییو کمی عجیب ترکیب کنید، و حالا شما سریال Eva Lasting را دارید.
برداشت ما: ما واقعاً سعی کردیم به Eva Lasting روی خوشی نشان دهیم و نشان هم دادیم. استیوز در نقش ایوا جذاب است، و صحنه هایی که او اساساً گروه دوستانی را که انتخاب کرده دستخوش تغییر میکند برای تماشا سرگرم کننده است، به خصوص صحنه ای که پسرها را در سالن به صف می کشد و همه آنها را می بوسد تا ببیند کدام یک درک درستی از این مسئله دارند و مناسب وی هستند. آنها انجام می دهند. رسترپو در نقش کامیلو که به شکلی مضحک دست و پاچلفتی و خجالتی است ناخواسته خوب عمل میکند و با استیوز همخوانی خوبی دارد.
اما چند عامل ما رو مردد می کند. اولاً، چرا ایوا، که به نظر میرسد فردی آشنا با مدارس و حتی فراتر از فضای مدارس متخلف و شخصبتی پویا است، خود را به این گروه از بچه های نه چندان دلچسب متصل میکند؟ به نظر می رسد که او این کار را به عنوان یک آزمون انجام می دهد. خصوصا نمی دانیم که او در کامیلو چه می بیند، کسی که به سختی می تواند با وی صحبت کند، چه رسد به اینکه مانند یک شخص پیچیده با او رفتار کند. شاید او را به عنوان یک پروژه می بیند. به نظر میرسد که ممکن است احساساتش متقابل باشد یا نباشد، به همین دلیل است که کل جو «دختر رویایی مانیک پیکسی» که در بالا به آن اشاره کردیم بسیار قوی است. این مفهومی آنقدر خسته کننده است که حتی مردی که این عبارت را ابداع کرده است، ناتان رابین، از آن فاصله گرفت.
و سال ۱۹۷۶ … این عامل دیگری است که واقعاً ما را آزار می دهد. به نظر می رسد داگو گارسیا، نویسنده، فکر می کند که تنها بینندگانی سیریش متوجه نابهنجاری هایی می شوند که او در قسمت اول نوشته، اما آنها به قدری آشکار هستند که ما را مستقیماً از آنچه در صفحه نمایش می گذرد دور می کند.
بزرگترین آن لحظهی مهمی است که ایوا به آنها پیشنهاد میکند که بهجای فیلم معمولی مملو از برهنگی که دهها بار دیدهاند، با او «تب شب یکشنبه» را تماشا کنند. یک مشکل: این سریال در سال ۱۹۷۶ اتفاق میافتد، و تب شب یکشنبه در دسامبر ۱۹۷۷ در ایالات متحده اکران شد و احتمالا تا ۱۹۷۸ در کلمبیا پخش نشده باشد. هر کسی میتواند این اطلاعات را در گوگل جستجو کند. یا زمانی که ایوا به پسرها می آموزد که با آهنگ «Ring My Bell» – ترانه ای که تا سال ۱۹۷۹ منتشر نشده بود – برقصند.
ما اما از آنجایی که این بخش مهمی از داستان قسمت اول است، و گارسیا تصمیم گرفت همه چیز را حول فیلمی متمرکز کند که حتی وقایعش در یک خلاء زمانی دو ساله جاریست ، دلخور و متعجیبم.
لحظه کلیدی داستان: زمانی که مارتین ایوا را به فاحشه بودن متهم می کند، در حالی که پسرها در حمام مدرسه هستند، ایوا از یکی از دکه ها بیرون می آید و همه چیز را شنیده است. کامیلو بلندتر میگوید: «آیا این پایان نابههنگام داستان عاشقانه ما با او بود؟»
ستاره خاموش: خولیان کراتی نقش گوستاوو پابون حساس را بازی می کند که اغلب ساکت است اما قطعاً دیدگاهی دارد که اکثر اعضای گروه به آن احترام می گذارند.
دیالوگ متفاوت و داغ: بنا به دلایلی، ایوا اصرار دارد که معلمان او را با نام کوچک صدا کنند. وقتی از معلم بافتنی حرف می زند، معلم می گوید: «خانم. سامپر، کمی احترام قائل باش» و ایوا جواب داد: «اسم من ایوا است. و احترام را باید به دست آورد.»
توصیه ما: از عیوب آن بگذرید. بخش هایی از Eva Lasting وجود دارد که لذت بخش هستند، از اجراها گرفته تا مدها و ست های جذاب دهه ۷۰٫ اما نابهنگامیهای نوشته شده در قسمت اول آنقدر بزرگ هستند که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد، اما داستان دختری پویا که زندگی یک جوان نه چندان دلچسب را تغییر میدهد، آنچان مهم نیست که در کدام دهه اتفاق میافتد، جذاب است.