سلنا گومز در مورد زندگی اجتماعی خود صحبت می کند. این خواننده ۳۰ ساله در مصاحبه ای با ونتیفر که اکنون منتشر شده است، بی پرده صحبت کرد …
در طول گفتگو، او در مورد جدایی خود، تنها برنامه رسانه اجتماعی که هنوز در تلفن خود دارد، تصاحب توییتر توسط ایلان ماسک و موارد دیگر صحبت کرد.
او اینستاگرامش را به دستیارش واگذار کرد…
من هرگز فرصتی برای رفتن به یک دبیرستان واقعی پیدا نکردم. دنیا برای طولانیترین زمان دبیرستان من بود و من شروع در حال غرق شدن در اطلاعاتی بودم که نمیخواستم. من دوران سختی را در جدایی پشت سر گذاشتم و نمیخواستم هیچ یک از [بازخوردها] را ببینم – نه لزوماً در مورد رابطه، بلکه نظرات من در مقابل [کس دیگری]. هزاران نظر واقعاً خوب وجود دارد، اما ذهن من مستقیماً به سمت یک نظر بد می رود. مردم می توانند من را زشت یا احمق خطاب کنند … اما این افراد به جزئیات می پردازند. آنها پاراگراف هایی می نویسند که بسیار خاص و مضحک هستند. مدام گریه می کردم من دائماً اضطراب داشتم … دیگر نمی توانستم این کار را انجام دهم. این برای من اتلاف وقت بود.
تنها اپلیکیشنی که در گوشی خود دارد…
تنها چیزی که در تلفنم دارم TikTok (تیک تاک) است زیرا به نظرم فضای خصمانه آن کمی کمتر است. چیزهای شگفت انگیزی در مورد رسانه های اجتماعی وجود دارد – برقراری ارتباط با طرفداران، دیدن اینکه چقدر خوشحال و هیجان زده هستند و داستان های آنها. اما معمولاً [برای من اکنون] فیلتر میشود. من یک سیستم ایجاد کردم. هر کاری که انجام می دهم برای دستیارم می فرستم که آنها را پست می کند. در مورد نظرات، تیم من چند چیز را جمع آوری می کند که دلگرم کننده است … من عاشق ساختن ویدیوهای خنده دار هستم. من دستور العمل ها و ایده های آرایش و ایده های مو را بررسی می کنم …
در مورد تصاحب توییتر توسط ایلان ماسک…
خطرناکه. فکر نمیکنم لازم باشد چیزی بگویم، زیرا او همان [بازخوردی] را دریافت میکند که من احساس میکنم. من به او اهمیت نمیدهم، بلکه به [جهت] توییتر اهمیت میدهم… مطمئناً این برنامه مورد علاقه من نیست. نمیدانم این [درباره احساس] جالب بودن مالکیت داشتن چیزی هست یا نه. من فقط آن را غیرمسئولانه و ناامن می دانم.
توصیه او برای یک فرد تازه مشهور شده…
تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که اگر سؤالی داشتید، دوست دارم در کنار شما باشم. اما این صنعت یک هیولا است. این که وقتی در سنین جوانی به شما قدرت و پول زیادی داده می شود و تماشای اینکه چه اتفاقی می افتد واقعاً ترسناک است. به نظر من خیلی ترسناکه هر چه بزرگتر شوید، من توصیه می کنم که فروتن تر باشید. به قلب خود رجوع کنید، سعی کنید بهترین باشید و مراقب باشید که به چه کسی اعتماد کنید… خواهر من نه ساله است و خدا را شکر نمی خواهد در این صنعت باشد. در واقع، او اکنون اینگونه است. اگر دو سال دیگر به من بگوید که می خواهد چه؟ حتی نمی توانم تصورش کنم …
پس از مستند زندگیاش…
الان احساس نمی کنم دارم به مردم دروغ می گویم. اینطور نیست که من قبلا دروغ می گفتم… از اینکه مردم چه فکری می کنند یا اینکه مرا به کار نگیرند می ترسیدم. حالا من اینطور فکر نمی کنم. من درک می کنم که اگر چیزی برای من احساس خوبی ندارد، باید عقب نشینی کنم و ارزیابی کنم. آیا این دوستی چیزی به من می دهد؟ آیا این پروژه واقعاً خوب است؟
در مورد موسیقی جدید…
اگر مسیر خودم را داشتم، احتمالاً تمام عمرم تصنیف می نوشتم، اما می خواهم موسیقی بسازم که مردم را شاد کند. موسیقیای که در حال حاضر انجام میدهم درباره چیزهای واقعی است که تجربهاش می کنم. این واقعا قدرتمند، قوی، بسیار پاپ گونه است. موضوع به طور کلی آزادی است – رهایی از روابط، رهایی از تیرگیها.
در مورد تعاملات طرفداران بعد از مستند…
ترسیده بودم. اما بعد از اینکه مستند منتشر شد، متوجه شدم که مردم به سمت من می آیند، و آنها نمی گفتند «اوه، من یک عکس از تو می خواهم.» بیشتر شبیه این بود «هی، من آن قسمتی که این را گفتی تحسین می کنم.» سپس من یک مکالمه پنج دقیقه ای با یک نفر در مورد سیر سرگذشتم انجام دادم. این اتفاق بیشتر میافتاد، و من کمکم احساس خوبی کردم، زیرا من فقط برای مردم یک ابزار نبودم – مثلاً «تو خیلی بامزه هستی». «بیایید عکس بگیریم.» بلکه بیشتر از این بود. این گفتگو درباره سلامت روان یا شجاعت یا ناامیدی یا از دست دادن بود. و من به استقبالش رفتم زیرا این چیزی است که در پایان روز می خواهم. من ترجیح میدهم به خاطر قلبم(احساساتمو خودم) به یادم بیاورند تا هر چیز دیگری.