نگاهی نزدیک به شخصیت کارکترهای سبد کثیف

سونگول – آیچا بینگول

سونگول دخترش ایلکه گول و پسرش ایلکان را به تنهایی بزرگ کرد و سال ها در خانه دیگران کار می کرد. او با کنان که مدت هاست با او کار می کند و پسرش احمد پیوند عمیقی دارد. سونگول همیشه قبل از خودش به دیگران فکر می کند. او حتی در حالی که به دیگران کمک می کند مشکلات خود را فراموش می کند. به همین دلیل او خواهر معنوی و حتی مادر تمام زنانی شد که در محله او زندگی یا در منطقه مسکونی کار می کردند. با ارزش ترین چیز برای او در این زندگی فرزندانش هستند. تمام تلاش و مبارزه او با زندگی برای آنهاست. او همیشه سخت کار می کرد و هیچ کس را ناامید نمی کرد. فقط به همین دلیل، او حتی عمیق ترین و کثیف ترین جملات را مانند خاکی که از صبح تا عصر پاک می کرد، می بلعید (راز دار بود). نور چشم او، ایلکه گول هست، ورود به دانشگاه دخترش برای سونگول مانند یک نفس عمیق و پاداش تمام تلاش های اوست. دخترش افتخار اوست. با وجود اینکه ایلکه گول هر از گاهی دلش را می‌شکند، نمی‌تواند روز را با ناراحتی از دستِ دخترش به پایان برساند.

مدینه – جانسو توسون

مدینه فردی آرام است و به سنت های خود پایبند است. او از زادگاهش به استانبول آمد تا به تنهایی کار کند تا خواهرش را آموزش دهد. او در خانه مورات و آیلین کار می کند و از دخترشان نیل نگهداری می کند. او مادرش را در جوانی از دست داد و هم خودش و هم خواهر کوچکترش را بزرگ کرد. به همین دلیل با خواهرش پیوند خاصی دارد. او باید سخت کار کند و درآمد کسب کند تا بهترین زندگی ممکن را به او ارائه دهد. از آنجایی که او پاک و خوش نیت است، هر چه به او گفته می شود تحمل می کند و سکوت می کند. اما شرایطی وجود دارد که حتی مدینه نیز نمی تواند ساکت بماند. مدینه در این شرایط با ایمان و صداقت خود تناقض خواهد داشت، اما نمی تواند چشم خود را بر نابودی خانواده ای ببندد.

خیریه – جرن مورای

خیریه یک زن بی‌کله است. اگرچه او خوش قلب است، اما به دلیل ناتوانی در بسته نگه داشتن دهان، دائماً دردسر ایجاد می کند. او عاشق شایعات است. به همین دلیل است که او کار همه را می داند و نمی تواند دست از فضولی در کار دیگران بردارد. این وضعیت عواقب نامطلوبی دارد و گهگاه دوستان او را به دردسر می اندازد. حیریه که جز دوستانش، هیچ کس دیگری در زندگی خود ندارد، تمام تلاش خود را می کند تا آنها را از این شرایط سختی که ناخواسته آنها را درگیر می کند نجات دهد. او همیشه بالاتر از دوستانش به نظر می رسد و رویای یک زندگی راحت را در سر می پروراند که در آن هرگز مجبور نباشد دوباره کار کند.

قهرمان – سرکای توتونجو

قهرمان، خبرنگار موفق، وقتی بوی یک خبر خوب به مشامش می رسد، همه چیز را فراموش می کند. پس از مرگ مریم، او برای کشف راز، به عنوان راننده برای کارفرمای سابق مریم، کنان، استخدام می شود. او برای جمع آوری اطلاعات در مورد مریم به ایلکه گول نزدیک می شود. سرسختی ایلکه گول و محافظت از عزیزانش توجه قهرمان را به خود جلب می کند. او داستان واقعی زنان قربانی بی عدالتی را دنبال می کند، مانند مریم. دلیل این علاقه خاص برگرفته از گذشته قهرمان است.

مورات – خلیل ابراهیم جیهان

مورات مرد شایسته ای است که به کار و خانواده خود اهمیت می دهد. حتی با وجود اینکه به دلیل شغلش نمی تواند زمان زیادی را در خانه بگذراند، همیشه مطمئن می‌شود که وقتی را با دخترش نیل بگذراند. او نسبت به همسرش آیلین همان توجه را نشان نمی دهد. مدینه ، که فکر می‌کرد مورات مردی منصف است و به کسی آزاری نمی‌رساند، اما پس از مدتی به خاطر دروغی که مورات گفته، احساس بدی نسبت به او پیدا می کند. مورات مدینه را به عنوان یک کارمند دست کم نمی گیرد و همیشه با او خوب رفتار می کند.

آیلین – ملیسا دونگل

آیلین زنی جوان و زیباست که به عنوان اینفلوئنسر کار می کند. برای او مهمترین چیز در زندگی ظاهرش است. او سعی می کند توجهی را که از همسرش دریافت نمی کند در رسانه های اجتماعی یا کانال های دیگر پیدا کند. زندگی او حول محور حساب های شبکه های اجتماعی می چرخد. از آنجایی که او غریزه مادری زیادی ندارد، فقط زمانی از نیل مراقبت می کند که در رسانه های اجتماعی به کارش بیاید یا زمانی که لازم باشد از آن به عنوان اهرمی علیه مورات استفاده کند. او برخلاف مورات، مدینه را همیشه تحقیر می کند و با او به عنوان انسان درجه دوم رفتار می کند.