نقد فیلم The King’s Speech

[ad_1]

لُکنت، نقطه‌ی ضعف یا قدرت؟ دلیلی بر تلاشِ بیشتر برای اثبات کردن خود یا دلیلی بر گوشه‌گیر شدن و انزوا؟ ترمیم یا تخریب؟ ترس از صحبت جلوی اجتماع یا جهش به وسط خیل عظیمی از انسان‌ها؛ انسان‌هایی که نیاز به صحبت دارند و تمام دقت‌شان به لَبان شخصِ سخنور می‌باشد. «سخنرانی پادشاه» اثریست که دغدغه‌ی اصلی‌اش، بررسی و جواب به سوالات‌مان می‌باشد و ما را با یک پرسوناژ واقعی (برگرفته از تاریخ) مواجه می‌کند که در این بحبوحه، دست و پا می‌زند و گاها در پی فرار یا مقابله و ایستادگی است. «سخنرانی پادشاه» یا «The King’s Speech» فیلمی درام-روانشناسی از دوره‌ای از تاریخ است؛ دوره‌ای که فاصله‌ی زیادی با حمله‌ی آلمان نازی و جنگ جهانی دوم ندارد. این اثر نگاه ریزبینانه‌ای به اتفاقات درون خاندان سلطنتی می‌اندازد و با درایت به بیان آنها می‌پردازد و در نهایت نیز موفق به دریافت چهار جایزه‌ی اسکار (در مراسم هشتاد و سومین) به ترتیب: برنده‌ی جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم‌نامه‌ی اورجینال و بهترین بازیگر نقش اول مرد می‌شود و مورد استقبال منتقدین و مردم نیز قرار می‌گیرد. آیا «سخنرانی پادشاه» لایق چنین ارزش و اعتباری است؟ در کنار لیاقت، آیا این اثر توانسته مخاطب خاص خود (انسان‌هایی دارای لکنت و درمانگرانی که در طول زندگی‌شان با چندین و چند مورد از مشکلات گفتاری برخورد داشتند) را راضی نگه دارد و مرهمی بر زخم آنان باشد و اعتماد به نفسی مضاعف ایجاد کند؟ با نقد فیلم «سخنرانی پادشاه»، ساخته‌ی تام هوپر بریتانیایی، همراه با من باشید تا نگاه دقیق‌تری به این اثر داشته باشیم.

لُکنت، نقطه‌ی ضعف یا قدرت؟ دلیلی بر تلاشِ بیشتر برای اثبات کردن خود یا دلیلی بر گوشه‌گیر شدن و انزوا؟ ترس از صحبت جلوی اجتماع یا جهش به وسط خیل عظیمی از انسان‌ها؛ انسان‌هایی که نیاز به صحبت دارند و تمام دقت‌شان به لَبان شخصِ سخنور می‌باشد. «سخنرانی پادشاه» اثریست که دغدغه‌ی اصلی‌اش، بررسی و جواب به سوالات‌مان می‌باشد و ما را با یک پرسوناژ واقعی (برگرفته از تاریخ) مواجه می‌کند که در این بحبوحه، دست و پا می‌زند و گاها در پی فرار یا مقابله و ایستادگی است.

قبل از ورودمان به ساحت فیلم و شروع کردن به بررسی نکات ریز و درشتش، باید از ساختار بیرونی فیلم‌نامه صحبت کنیم؛ فیلم کاملا بدون مقدمه و بسیار عجول به وسط سناریوی اصلی فیلم‌نامه‌اش جهش می‌زند؛ به بیان دیگر، آنقدر این مفهوم (لکنت) بولد (Bold) و پُر رنگ است که حتی کوچکترین تلاشی برای مقدمه‌چینی و آماده‌سازی پایه و بنا برای پلات اصلی داستان صورت نمی‌گیرد. از این عمل نه می‌توانم دفاع کنم و نه آن را محکوم ؛ خودتان را در جایگاه انسانی با مشکل لکنت در نظر بگیرید که قصد دیدن اثر را دارد؛ فیلم را شروع به دیدن می‌کند و در چند دقیقه‌ی ابتدایی اثر، با چه چیزی مواجه می‌شود؟ سخنرانی مردی با مشکل لکنت زبان در بین چندین و چند هزار نفر انسان. این صحنه به شما چه حسی منتقل می‌کند؟ خب قطعا نمی‌توانید از حس و حال خوب و دل‌انگیز حرفی بزنید و صرفا جز شکنجه و به نوعی حس و حال مشمئز کننده، ثمره‌ی بیشتری ندارد. بار دیگر به ابتدای این پاراگراف بپردازم و جملات خودم را تکرار کنم؛ “از این عمل نه می‌توانم دفاع کنم و نه آن را محکوم” حالا سوال اینجاست، این حربه از کارگردان و نویسنده‌ی فیلم، ضعیف شمرده می‌شود و جزو نقاط ضعف فیلم به حساب می‌آید؟ جواب این سوال را به شیوه‌ای بهتر بسط می‌دهم.

؛ فیلم کاملا بدون مقدمه و بسیار عجول به وسط سناریوی اصلی فیلم‌نامه‌اش جهش می‌زند؛ به بیان دیگر، آنقدر این مفهوم (لکنت) بولد (Bold) و پُر رنگ است که حتی کوچکترین تلاشی برای مقدمه‌چینی و آماده‌سازی پایه و بنا برای پلات اصلی داستان صورت نمی‌گیرد. از این عمل نه می‌توانم دفاع کنم و نه آن را محکوم.

در پاراگراف قبل سوالی مطرح کردم و اکنون نوبت به جوابش رسیده است؛ «سخنرانی پادشاه» انتخابی می‌کند در بین «بد» و «بدتر»؛ یعنی چه؟ لغاتی چون بد و بدتر، به شرایطی برمی‌گردد که «سخنرانی پادشاه» در آن قدم گذاشته است؛ بدین صورت که با انتخاب حالت «بد» (نمایشی طوفانی از مشکلات لکنت زبان و فشارهای وارده بر شخص سخنورِ دارای این عارضه در همان ابتدای فیلم)، خود را از وضعیت «بدتر» فاصله می‌دهد و یک بازی دو سر باخت و فشار تحمیل شده به مخاطب خاص خود را استارت می‌زند (چاره‌ای هم ندارد. حالت «بدتر» هم می‌توانم به نمایش عدم موفقیت شخصیت مورد تمرکز فیلم‌نامه در انتهای داستان به حساب آورم که سراسر ناامیدی و شکست را به مخاطب خاص خود تحمیل می‌کند). پس «سخنرانی پادشاه» با پرولوگی «بد» کار خود را استارت می‌زند و ممکن است موجب دلخوری و یادآوری صحنه‌هایی سخت برای تعدادی از بینندگان باشد. البته تاثیر بسیار زیاد دوربین و نوع فیلم‌برداری واید با فوکوس مرکزی عجیب و غریبش بر میکروفون (بزرگنمایی بیش از حد بر روی میکروفون و نمایش تعداد عظیمی از انسان‌ها در پشت آن) و چراغ هشدار قرمزرنگ و هنرنمایی بسیار استرس‌زا و بی‌نظیر کالین فرث در بد و بدتر کردن اوضاع، غیرقابل بیان است.

«سخنرانی پادشاه» انتخابی می‌کند در بین «بد» و «بدتر»؛ یعنی چه؟ لغاتی چون بد و بدتر، به شرایطی برمی‌گردد که «سخنرانی پادشاه» در آن قدم گذاشته است؛ بدین صورت که با انتخاب حالت «بد» (نمایشی طوفانی از مشکلات لکنت زبان و فشارهای وارده بر شخص سخنورِ دارای این عارضه در همان ابتدای فیلم)، خود را از وضعیت «بدتر» فاصله می‌دهد و یک بازی دو سر باخت و فشار تحمیل شده به مخاطب خاص خود را استارت می‌زند.

نکته: اگر موفق به دیدن کامل فیلم نشده‌اید، از خواندن ادامه‌ی متن صرف نظر کنید (اسپویل).

از بد بودن اجباری «سخنرانی پادشاه» گفتم و این «بدی» را تا حدی مطابق با نظر بیننده قلمداد کردم و مخاطب با توجه به تفکرات خود، فیلم را بد یا خوب می‌پندارد. در کنار این عامل، عامل دیگری که در «The King’s Speech» من را به فکر وا می‌دارد، رفتار مک‌گافین‌گونه با عارضه‌ی لکنت است (مک گافین چیست؟ اصطلاح مک گافین (MacGuffin) به موضوع یا مفهومی اشاره می کند که در طول داستان همه شخصیت‌ها در جست و جوی آن هستند، اما در نهایت هیچ اهمیتی ندارد. در واقع مک گافین بهانه‌ای است برای اینکه شخصیت‌ها ابعاد مختلف خود را نشان دهند و در قالب یک درام کلی، روابط و داستان‌هایی را با یکدیگر شکل دهند)؛ بله، حسی که نوع رفتارِ فیلم به من القا می‌کند، جدی نگرفتن لکنت است. بار دیگر از اول فیلم، در حد یک جمله، بررسی اجمالی داشته باشیم: «اثر با شروعِ به اصطلاح «بد»، یادآوری ناراحت کننده‌ای را برای مخاطبان خاص خود به ارمغان می‌آورد و در ادامه‌ی آن شروع طوفانی، با جدی نگرفتن لکنت زبان و به حاشیه راندن آن، کم لطفی می‌کند و طریقه‌ی درستی را در پیش نمی‌گیرد». جملاتِ قبل دقیقا همان چیزی می‌باشد که از دیدن دو ساعت فیلم، به من القا شده است. این وسط سوالی پیش می‌آید؛ مگر فیلم تا انتهای خط داستانی‌اش، متمرکز بر لکنت زبان جرج ششم یا برتی (با نقش‌آفرینی بسیار خوب کالین فرث) نبوده؟ خیر.

در کنار این عامل، عامل دیگری که در «The King’s Speech» من را به فکر وا می‌دارد، رفتار مک‌گافین‌گونه با عارضه‌ی لکنت است؛ بله، حسی که نوع رفتارِ فیلم به من القا می‌کند، جدی نگرفتن لکنت است. بار دیگر از اول فیلم، در حد یک جمله، بررسی اجمالی داشته باشیم: «اثر با شروعِ به اصطلاح «بد»، یادآوری ناراحت کننده‌ای را برای مخاطبان خاص خود به ارمغان می‌آورد و در ادامه‌ی آن شروع طوفانی، با جدی نگرفتن لکنت زبان و به حاشیه راندن آن، کم لطفی می‌کند و طریقه‌ی درستی را در پیش نمی‌گیرد».

در جریان فیلم‌نامه، در حین مبارزه با مشکل لکنت و برطرف کردن آن، به موارد گوناگونی برخورد می‌کنیم که پرداختن به آنها بسیار حائز اهمیت است. اولینِ آنها، ورود لیونل لاگ (این کاراکتر نیز با نقش‌آفرینی بسیار خوب جفری راش همراه است) به عنوان پزشک درمانگر و معالج گفتاردرمانی آلبرت (برتی) می‌باشد. شیمی به راه افتاده میان این دو کاراکتر (برتی و لیونل)، علاوه بر افزودن جذابیت بیشتر به اثر، خط فرعی درست و حسابی‌ای را به فیلم‌نامه اضافه می‌کند. لیونل انسانیست که کاملا در تضاد با برتی قرار دارد. او یک فرد آزاد و رها است؛ انسانی که مستقل از هرگونه تشریفات سلطنتیِ نوشته یا نانوشته می‌باشد و محدودیت در راستای زندگی‌اش را نمی‌فهمد. زوج بازیگر جفری راش و کالین فرث و در هم‌آمیختگی کاراکترهای آنان، جذابیت وجود داستان فرعی رفاقت میان برتی و لیونل را چند برابر می‌کند ولی در همین لحظه باید بایستیم و چشمان خود را بار دیگر باز کنیم؛ گرچه این داستان فرعی می‌تواند کمک بسیاری به شناختن کاراکتر برتی (جرج ششم) و نوع ارتباط او با دیگران و غیره کند ولی نباید از جای خود فراتر رود و نکته‌ی جالب در مورد تطابق داستانی (تطابق شروع طوفانی فیلم با آن لکنت عذاب‌آور و پایان موفقیت‌انگیز فیلم و غلبه بر لکنت) و هماهنگی میان رابطه‌ی رفاقتی برتی و لیونل و مشکل لکنت زبان برتی، بسیار با جزییات و هدفمند صورت گرفته است و به نوعی پیش می‌رود که در صورت عدم وجود رفاقت میان دو پرسوناژ درمانجو و درمانگر، درمان چنین مشکلی امکان‌پذیر نبود و از این لحاظ ایرادی بر تام هوپر کارگردان نمی‌باشد.

لیونل انسانیست که کاملا در تضاد با برتی قرار دارد. او یک فرد آزاد و رها است؛ انسانی که مستقل از هرگونه تشریفات سلطنتی، نوشته و نانوشته می‌باشد و محدودیت در راستای زندگی‌اش را نمی‌فهمد. زوج بازیگر جفری راش و کالین فرث و در هم‌آمیختگی کاراکترهای آنان، جذابیت وجود داستان فرعی رفاقت میان برتی و لیونل را چند برابر می‌کند.

قبل از رسیدن به مشکل نهایی فیلم‌نامه که در اواخر آن رخ می‌دهد و به نظر بنده، آزار‌دهنده و دارای مشکل است، باید به فیلم‌برداری بسیار با ظرافت فیلم اشاره کنم که به عنوان یک عامل کاتالیزگر در تسریع حس و حال‌های گوناگون فیلم سر از پا نمی‌شناسد و دیوانه‌وار به سراغ سوژه‌هایی مرتبط با سکانس‌های فیلم می‌رود. قطعا نمی‌توان به تمامی سکانس‌ها پرداخت و آنها را آنالیز کرد ولی برای مثال به چند مورد بسیار پُر‌رنگ اشاره می‌کنم. سکانسی از فیلم را به یاد بیاورید که برای اولین بار در کاخ سلطنتی، جرج ششم (برتی) قرار است در مقابل هیئت دولت و کابینه‌ی خود سخنرانی کند؛ نقطه‌ی مشترک تمامی نماها در واید بودن لنز دوربین است؛ در ابتدا تمامی نماها حالتی آی لول (eye level) دارند و فقط در پی نمایش ابهت و عظمت کاخ پادشاهی می‌باشند؛ جرج ششم (پادشاه) در یک سو و هیئت دولت که تعدادشان نیز کم نمی‌باشد در سوی دیگر؛ نوبت به سخنرانی می‌رسد و نما از آی لول به سطح لو انگل (Low Angle) تقلیل می‌یابد و در این نمای لو انگل، میزی با طول بسیار زیاد (که شباهت کثیری به میزِ تابلوی شامِ آخر لئوناردو داوینچی دارد) و انسان‌هایی با قامت بلند (با توجه به نمای لو انگل که میزان ارتفاع سوژه‌ها را افزایش می‌دهد) در پشت آن (میز) ایستاده‌اند و همگی منتظر سخنرانی پادشاه، جرج ششم، هستند. با توجه به استفاده از نمای نامبرده، ابهت و شکوه محیط (هیبت کاخ سلطنتی) و انسان‌هایی که در آنجا ایستاده‌اند، بر جرج ششم غلبه می‌کند و تام هوپر (کارگردان) از این روش برای القا کردن حس استرس و اضطراب بهره می‌برد. البته از فوکوس‌های بی‌شمار دوربین بر میکروفنِ مخصوص رادیو و صحبت در بین مردمان انگلستان نیز نمی‌توان به سادگی رد شد و بزرگنمایی‌ها و فضاسازی‌های کارگردان برای نمایش بحران را ندید گرفت.

قبل از رسیدن به مشکل نهایی فیلم‌نامه که در اواخر آن رخ می‌دهد و به نظر بنده، آزار‌دهنده و دارای مشکل است، باید به فیلم‌برداری بسیار با ظرافت فیلم اشاره کنم که به عنوان یک عامل کاتالیزگر در تسریع حس و حال‌های گوناگون فیلم سر از پا نمی‌شناسد و دیوانه‌وار به سراغ سوژه‌هایی مرتبط با سکانس‌های فیلم می‌رود.

و اما مشکل اصلی فیلم‌نامه و اساساً فیلم؛ تخریب بیش از حد ولی ترمیم کمتر از حد لازم. کارگردانی تام هوپر اگر چه در اکثرِ موارد سطح قابل قبول خود را حفظ می‌کند ولی در پردازش به عارضه‌ی لکنت زبان، کاملا کوتاهی کرده و ضعف اصلی فیلم را در مهمترین خط داستانی فیلم‌نامه، نمایان می‌کند. «تخریب بیش از حد ولی ترمیم کمتر از حد لازم» این جمله کاملا به برتی یا پادشاه داستان ما برمی‌گردد و در ابتدای فیلم، در سخت‌ترین شرایطِ ممکن در حال سخنرانی است و در همان سخنرانی، با مشکل لکنت و گرفتگی زبانش، نمی‌تواند به خوبی نطق کند؛ در زندگی شخصی‌اش تماما در حال تلاش است که این مشکل، برطرف گردد و تقریبا هر دکتر و درمانگری را تست می‌کند ولی نتیجه‌ی مثبت در پی ندارد؛ از سوی برادرش ادوارد (با نقش‌آفرینی گای پیرس) توهین‌های مرتبط با بیماری‌اش می‌شنود و نمی‌تواند با آنها مقابله کند (در واقعیت نیز جرج ششم بسیار تحت تاثیر برادر بزرگش ادوارد بود)؛ حتی کارگردان نیز با زیاد کردن پیازداغ مشکل لکنت برتی و با نمایش درماندگی و خار شدن‌های او و بازی با دریچه دوربین و روایت داستان از زاویه‌ی دوربین، سعی در بالا بردن حساسیت این بیماری و فشارهای وارده بر خود شخص دارد. خب پس از تمامِ ناکامی‌های گفته شده، انتهای داستان چه می‌شود؟ انتهای داستان و پایان‌بندی آن بدین صورت است که جرج ششم با کمک لیونل لاگ، در تمام سال‌های سلطنتش، تا حدودی بر لکنت خود غلبه کرده که بدون کمک‌های مستمر لیونل، این امر تحقق پیدا نمی‌کرد. خب با کمی تفکر در مورد پایان‌بندی فیلم (که مطابقِ تاریخ است و بر اساس واقعیت ساخته شده است)، آیا قابلیت ترمیم تمام ناکامی‌های گذشته را دارد؟ آن تخریب‌های با پیازداغ بالای تام هوپر، با این پایان‌بندی نسبتاً ناامیدکننده* (*چرا نسبتاً ناامیدکننده؟ چون در پایانِ داستان نیز، برتی برای همه‌ی سخنرانی‌هایش، نیاز به بودن لیونل و روحیه دادن او دارد، این به معنای وابستگی همیشگی به انسانی دیگر است) ترمیم شدند؟ قطعا خیر. من کاری به داستان واقعی فیلم و روایت مو به مو از حقیقت ندارم؛ فقط با دادن‌های امیدهای واهی که از سوی کارگردان تدارک داده شده، مشکل دارم و نه چیز دیگر؛ این یعنی عدم صداقت کارگردان با مخاطبش که برای من آزاردهنده است.

و اما مشکل اصلی فیلم‌نامه و اساساً فیلم؛ تخریب بیش از حد ولی ترمیم کمتر از حد لازم. کارگردانی تام هوپر اگر چه در اکثرِ موارد سطح قابل قبول خود را حفظ می‌کند ولی در پردازش به عارضه‌ی لکنت زبان، کاملا کوتاهی کرده و ضعف اصلی فیلم را در مهمترین خط داستانی فیلم‌نامه، نمایان می‌کند.

با توجه به پاراگراف قبل، تخریب‌های بی‌شمار کارگردان، مشکل‌های زیادی ایجاد کرده است و به بدنه‌ی شخصیت‌پردازی کاراکترهایش اصابت کرده است و ترمیمی هم در دستور کارگردان وجود ندارد. کارگردان فقط با نمایش وابستگی برتی به لیونل (برای سخنرانی‌ها) و تلاش او برای رفع لکنت زبانش، به مسیر ترمیم‌هایش خاتمه می‌دهد. وجود بازیگران باسابقه‌ای چون هلنا بونهام کارتر (در نقش الیزابت و همسر برتی) در شبیه‌‌سازی اوضاع سخت برای برتی و چگونگی مبارزه‌ی او با مشکلاتش، تاثیر به سزایی دارد. «سخنرانی پادشاه» ساخته‌ی تام هوپر، لیاقت دیده شدن را دارد ولی شایستگی برای ماندگار شدن را خیر. این اثر از تیم بازیگران بسیار قدرتمندی بهره می‌برد و از منظر فرمالیستی در حد و اندازه‌ی پلات اصلی داستانش، ظاهر می‌گردد. فیلم در ساختار درونی‌اش طی امیدهای بی‌ثمر کارگردان دچار لغزش می‌شود و در نهایت اثری دوقطبی را ارائه می‌دهد. البته اگر ترمیم‌های فیلم به اندازه‌ی تخریب‌هایش جرئت و قدرت داشتند، مسئله به شکل دیگری طی می‌شد ولی به این صورت رخ نمی‌دهد و سراسر فیلم با درصد بیشتری از ناامیدی و ناکامی فام می‌گیرد.

نقل شده از گیمفا

[ad_2]
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها