« جنایات آینده » Crimes of the Future نشانگر بازگشت دیوید کراننبرگ به ژانر وحشت است ، اما اگر به فیلم هایی که او در بیست سال گذشته ساخته است دقت کنید، در می یابید که او واقعاً هرگز این ژانر را رها نکرده است.
فیلمهایی مانند تاریخ خشونت و وعدههای شرقی، روی کاغذ، میتوانند بیشتر شبیه فیلمهای هیجانانگیز باشند، اما فقط به این دلیل که این فیلمها درباره هیبریدها یا هیولاهای جهش یافته نیستند، به این معنی نیست که نمیتوانند وحشتناک باشند.
در هر دوی این فیلمها، ویگو مورتنسن، که تحت هدایت کراننبرگ به بازیگری همهکاره و تجربی تبدیل شده است، ایفای نقش می کند و به نظر میرسد که آنها به خوبی یکدیگر را تکمیل میکنند. اما فیلمهای کراننبرگ همیشه چیزی بیش از ترس محض است که در بسیاری از آثار او وجود دارد. فیلمهای او غرق در تمثیل و معنا هستند و حتی بازسازی او از فیلم کلاسیک «مگس» پر از وزن نمادین و موضوعی است.
کراننبرگ حتی یک فیلم کانادایی به نام جنایات آینده را در سال ۱۹۷۰ ساخت، اما این فیلم جدید شباهت چندانی با آن نسخه قدیمی ندارد. فیلمنامه این اثر در سال ۲۰۰۳ نوشته شد، اما کراننبرگ به دلیل عدم علاقه آن را کنار گذاشت.
با این حال، با وجود رویدادهای اخیر، کراننبرگ دوباره فیلمنامه را انتخاب کرد و آن را اصلاح کرد، و جنایات آینده فیلمی است که احتمالاً در دنیای پیش از همهگیری و تغییرات آب و هوایی امکانپذیر نخواهد بود. در حالی که فیلم به نظر « موضوعی » میرسد، اما فضایی را برای کاوش و تفسیر نیز فراهم میکند، و نتیجه نهایی ، یکی از بهترین فیلمهای این فیلمساز است.
با این حال، فیلم های دیوید کراننبرگ برای همه مناسب نیستند. ماهیت گرافیکی آثار و جلوههای آن ، بینندگان عادی را بر تمی تابد ؛ کراننبرگ از نزدیک شدن به موضوعاتی که اکنون مخاطبان آن را تابو میدانند ترسی ندارد. او علاقه ای به آرامش دادن به کسی ندارد.
به نظر می رسد که او واقعاً علاقه مند است، اما در عین حال از شرایط انسانی، با تمام شکوه اش، دور می شود. حتی پسرش، براندون کراننبرگ، تاکنون در فیلمهایش بخش های مشابهی را پوشش داده است. به نظر می رسد سیب دور از درخت خودش نمی افتد!
زمان نامشخصی در آینده است و جهان پر است از زنگ زدگی و پوسیدگی. ما به ندرت نور روز را می بینیم، و به نظر می رسد تعداد کمی از انسان های باقی مانده در حال تکامل (و یا تغییر، بسته به دیدگاه فرد) هستند. سیناپسهای ما جای خود را عوض کردهاند، درد به لذت تبدیل شده است، و جراحیهای انتخابی رایج هستند، یا به قول یکی از شخصیتها، «جراحیها جنس جدید هستند».
در این دنیا سائول تنسر (ویگو مورتنسن) و کاپریس (لئا سیدوکس)، در نقش مقابل ظاهر می شوند. تنسر روزهای خود را یا روی یک تخت بیومکانیکی دراز می کشد یا سعی می کند با کمک یک صندلی اسکلتی غذای ارگانیک بخورد. همچنین به نظر میرسد که تنسر روزانه اندامهای جدیدی را رشد میدهد، که کاپریس با استفاده از میز کالبد شکافی از بدنش جدا میکند و آنها را در معرض دید جهانیان قرار میدهد.
این امر تنسر و کاپریس را مورد توجه سازمان ثبت اندام ملی به سرپرستی ویپت (دام مککلار) و دستیارش تیملین (کریستن استوارت) قرار میدهد، که قصد دارند در مورد تنسر تحقیق کنند و بفهمند که چرا این اتفاق میافتد، و اینکه آیا تنسر واقعاً در حال تکامل است. یکی از ماموران دولتی، کوپ (ولکت بونگو)،جهشهای تنسر را فرصتی می بیند تا وارد گروهی از رادیکالها به رهبری لانگ دوتریس ( اسکات اسپیدمن ) که میخواهند وضعیت موجود را بر هم بزنند، شود.
کوپ فکر می کند که رادیکال ها دیگر کاملاً انسانی نیستند، و می خواهد آنها را از بین ببرد، اما آنها به کمک نیاز دارند. تنسر با این نظریه موافق نیست. دقیقا چه اتفاقی برای بشریت می افتد؟ در طرف مقابل چگونه خواهیم بود؟ در دنیای زباله، بیماری و ویرانی، آیا ما خود را با دنیای ویران وفق میدهیم یا در حال سرعت بخشیدن به نابودی خود هستیم؟
بدیهی است که همه گیری و تغییرات آب و هوایی بر ذهن دیوید کراننبرگ سنگینی می کند. اگرچه فیلم هرگز به طور خاص به این چیزها اشاره نمی کند، ما می توانیم در این دنیای آینده رشدی حاصل از آنچه اکنون می کاریم که با گذر زمان جوانه زده است، تشخیص دهیم. جنایات آینده همچنین می تواند تمثیلی برای مصرف ما از هنر باشد و اینکه چگونه در سال های اخیر تغییر کرده است، یا اینکه کراننبرگ به عنوان یک فیلمساز چگونه در طول حرفه خود تغییر کرده است. اگر بخواهید هر چیزی برای درک بهتر مخاطب از داستان ارائه می شود ، ولی کراننبرگ هرگز دست خود را بیش از حد بازی نمی کند.
هر تصویر تکان دهنده، زمینه ای برای خود دارد، و حتی اگر مخاطب از نحوه کار این جهان مطمئن نباشد، می تواند تشخیص دهد که چگونه به وجود آمده است. جنایات آینده بخشی نوآر، بخشی کمدی پوچ، بخشی تفسیری در مورد وضعیت هنر امروز است، اما بیشتر تفسیری است در مورد تخریب طبیعت، مسئولیت ما در قبال آن، و اینکه چگونه انسانیت به آرامی در سراسر جهان ناپدید می شود.
در جنایات آینده غم و اندوهی وجود دارد که هضم آن دشوار است – کروننبرگ گوشزد می کند که ممکن است برای دنیا خیلی دیر باشد، اما بستگی به این دارد که چقدر مایل به تغییر باشیم یا چقدر می توانیم این موضوع را بپذیریم. ما میتوانیم برای نجات این دنیا بجنگیم، یا خود را به دنیای زوال بسپاریم.
کراننبرگ میداند که ما زوال را انتخاب خواهیم کرد، که بیتفاوتی ما پیشفرض ماست، اما او همچنان امیدوار است که چیزی از ما در طرف مقابل باقی بماند. مانند The Fly ( مگس )، بدون توجه به نتیجه، ما متحول خواهیم شد.
جنایات آینده ( Crimes of the Future ) ، فیلم جدید انسانگرایانه دیوید کراننبرگ است، اما اینکه آیا این یک دیدگاه بدبینانه از آنچه در پیش داریم است یا نه یا اینکه کراننبرگ امیدی به آینده دارد، دشوار است. شاید دیدگاه او مهم نیست، بلکه دیدگاه ما مهم است. شگفت انگیز است که شاهد بازگشت یک استاد سینما به عرصه سینما باشیم، اما صادقانه بگویم که او واقعاً هرگز سینما را ترک نکرده بود.
ممکن است طرفداران آثار «قوی» او از یافتن فیلمی متفکرانهتر و مأیوستر متعجب شوند، اما کراننبرگ همیشه فیلمسازی بوده که معتقد است برای از بین بردن بیتفاوتی، باید از راه های مختلف سیستم را شوکه کرد. او هرگز بدون هدف شوک نمی دهد و جنایات آینده ( Crimes of the Future ) پر از هدف است، اگر بتوانیم ساکت باشیم و توجه کنیم. تریلر این فیلم پرستاره را از این لینک تماشا کنید.