نگاهی به فیلم Six Underground

[ad_1]


مایکل بی در بیش از حد بیش از حد خود… برای بهتر و بدتر!

 

فیلم Six Underground احتمالاً مایکل بیی ترین فیلم مایکل بی تا به امروز است، این موضوع هم چیز جالبیست و هم وحشتناک. فیلم یک اثر پُر سرو صدا، نفرت انگیز، مهیج، دقایقی کودکانه، بیش از حد انفجاری با شات های شگفت انگیز و حتی با داشتن احساس خوب در مورد آن، گاهی نیز نامفهوم است. به همین دلیل است که می گویم این باید مایکل بِیی ترین فیلم مایکل بِی باشد. این کارگردان نام آشنا، مواد شاخص تمام فیلم های خود را درون مخلوط کن جمع کرده، و سپس معجون آتشین خود را درون لیوان های شیکی ریخته و با سینی خوش رنگ و لعابی آن را به بیننده هدیه داده است. لذت بردن شما از Six Underground به یک سؤال ساده می رسد: آیا همه موارد فوق زمانی خوب خوشی برای شما خلق می کند یا خیر؟!

مایکل بِی تا کنون در حرفه خود با بودجه های سنگین زیاد کار کرده است و همه می دانیم او برای سالهای متمادی سازنده آثار اکشن بی مغزی چون پسران بد، صخره، آرماگدون و فرنچایز تبدیل شوندگان بوده است. در تمام این مدت، سبک او به وضوح تعریف شده است و شما برای “آنچه” او به عنوان سینما ارائه می دهد یا “پایه” هستید یا “فراری”. برای این که خودم را از این تعریف خارج کنم، باید بگویم من نه پایه ام نه فراری😜من تنها یک فیلم باز علاقه مند به آثار سینمایی قابل تحمل هستم. در حالی که من از عناصر احمقانه و گزاف سینمایی او همیشه راضی نیستم، اما به خاطر تلاش او برای آوردن یک سبک دیوانه کننده اکشن در سینما قدردانی می کنم. با این شرح من قاطعانه معتقدم که توصیفات من، راه را برای دیدن یا ندیدن فیلم توسط شما هموار می کند. به طور طبیعی برخی افراد کاملاً از این فیلم متنفرند، و برخی کاملاً آن را دوست دارند. (۲۰ دقیقه اول فیلم در حقیقت تعریف کاملی از “فیلم مایکل بِی چیست؟” است، بنابراین هنگام مواجهه با چنین چیزی آن را در حافظه سینمایی خود نگه دارید.)

داستان این است: آهای آدم های به ظاهر به تَه رسیده بیایید با هم جمع شویم و آدم بد های ناچیز کاریکاتوری فاسد را بکشیم، و جهان را به جای بهتری تبدیل کنیم، همین! چنین خط داستانی نازُکی را احتمالا در صد فیلم دیگر دیده اید، و این نیز همه تکرار همان تلاش ها هستند. گروهی از شخصیت های بسیار آموزش دیده، منحصر به فرد و تخصصی برای انجام یک مأموریت غیرممکن تشکیل می شوند، که قبلاً نیز بارها چنین گروه هایی تشکیل شده بودند😂، اما اوه پسرا سوال اینجاست آیا بایدی هم این وسط وجود دارد، خودتان فیلم را ببینید تا آگاه شوید. اگر می خواهید ماشین های شیک را در خیابان های فلورانس ایتالیا تعقیب کنید، و صحنه های اسلو موشن خاص بِی را همراه با اجساد بیرون زده از وسایل نقلیه و شوخی های بد آنچنانی را تجربه کنید، بدون شک همین الان دیدن فیلم را شروع کنید. فیلم دارای سکانس های اکشن دیوانه کننده، شلیک های بی وقفه، پارکور و جلوه های ویژه سنگین است. اگر می خواهید یک فینال انفجاری در یک قایق بادبانی توریستی، به همراه آهن ربای قاتل و سر هایی که از هم جدا می شوند را تجربه کنید؟! همین الان اینجا را امضا کنید.

در مورد بازیگران باید بگویم آنها شخصیت عجیبی توسط مایکل بِی دریافت نکرده اند، اما دیدن این تیم به رهبری رایان رینولدز به عنوان یک میلیاردر با نام “یک” واقعا از نکات جالب فیلم است. نکته مهم گروه این است که اعضای تیم برای انجام این کارهای مخفی باید “بمیرند”، تا آزادی کامل برای انجام کار داشته باشند. اما این نکته آنقدر هوشمندانه ارائه نمی شود که بیننده را احساسی کند. رینولدز با جذابیت و کاریزمای معمول خود کل پروژه را بالا می برد، حتی اگر نمی تواند جایی کمک شایانی کند اما احساس می کنم او واقعاً می تواند در یک نقش جدی با ذهنیات مایکل بِی بدرخشد، دقیقاً مانند جان کراسینسکی در ۱۳ ساعت در بنغازی. کاراکتر رایان رینولدز در این فیلم ترکیبی از شوخ طبعی جناب ددپول و مهارت های جک رایان است، و همین دلیلی دیگر بر سرگرم کنندگی این فیلم است.

بقیه بازیگران نه در حد رینولدز اما در اندازه خودشان خوب و فان هستند. آنها برای این نقش هایشان مجسمه طلایی برنده نمی شوند، پس همین دلیلی است تا آنها اندک حضورشان در فیلم را با انرژی سرگرم کنند به پایان برسانند. ملانیا لورن در نقش جاسوس و شماره دو گروه خیره کننده و خوب است، او همچنین یک رابطه خاص با هیتمن گروه یعنی مانوئل گارسیا رولفو دارد. بن هاردی چیزی بیشتر از یک حضور مکمل جالب ندارد، اما همین حضور او در سکانس های اکشن نشان از پتانسیل بالای این پسر برای نقش های اکشن دارد. آدریا ارجونا “پزشک” این گروه است، اما من احساس می کنم بی هدف ترین خدمه گروه است، اگرچه مطمئناً با این همه او نیز سرگرم کننده است.

فیلم Six Underground یکی دیگر از آن فیلم های نتفلیکسی است که فیلمساز با بودجه زیاد اجازه داشته خارج از هر گونه نتیجه، با در اختیار داشتن ستاره های تاپ، یک اثر دلخواه خود را تولید کند. در واقع این فیلم در حکم یک ظرف غذا است، که به بهترین وجه ممکن آماده شده است. به مایکل بِی اجازه داده شده است که آنچه را می خواهد انجام دهد. این فیلم در واقع مثال لاستیک پاره یک ماشین مسابقه است که هنوز هم در مسیر مسابقه می چرخد. در پایان باید بگویم این فیلم برای طرفداران مایکل بِی یک هدیه بزرگ است، و برای کسانی که از این فیلمساز فراری اند، اجتناب کردن از آن به اندازه کافی آسان است.

 


برگرفته از آریامووی
[ad_2]

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها