۴ دلیل که چرا باید بریجرتون را تماشا کنید

بریجرتون ( Bridgerton ) یکی از موفق ترین درذام های دوراه ای نتفلیکس در سال ۲۰۲۰ و حالا در سال ۲۰۲۲ هست ، اما آیا واقعا ارزش دیدن دارد؟

بیایید چهار دلیل برای تماشای سریال بریجرتون را بررسی کنیم.

۱٫ سریال یک تجدید قوای شگفت انگیز است

این کمی کلیشه ژورنالیستی است، در این زمانه عجیب و غریب و پر هرج و مرج، فرار از واقعیت کنونی ما به عنوان «نیاز» تلقی می شود. دوز فرار سبک سرانه یا هیجانی یا احساسی به شما این امکان را می دهد که مغز خود را خاموش کنید و جهنمی را که در بیرون با آن مواجه اید ، فراموش کنید. این که آیا این خوب است یا بد، جای بحث دارد، اما آرامش روانی حاصل از آن غیرقابل انکار است.

بریجرتون یکی از آن نمایش‌های متفاوت است. این درام دوره‌ای مجلل ، الهام‌بخش ضیافت های چای و لحاف و صحبت کردن با حالتی بسیار شیک است. امور احساسی، لباس‌های رنگارنگ، خانه‌ها و دکورهای مجلل و کاخ‌های اغواگرانه، شما را در آغوش می‌گیرند و به شما آرامش می‌دهند. ناگفته نماند شخصیت‌ها، همگی ویژگی‌های خاص خود را دارند و به طرز اعتیادآوری تماشایی هستند.

این یک درام جدی تلویزیونی نیست ، مطمئناً یک لذت گناه‌آلود است… اما آیا باید احساس گناه کنید؟ ۸۲ میلیون خانواده در سراسر جهان فصل اول را در چهار هفته پس از انتشار آن و در کریسمس سال ۲۰۲۰ تماشا کردند. در هر صورت، بسیاری از مخاطبان کاملاً از اختلاط در این جهان‌های خارق‌العاده لذت می‌برد – توجه کامل به اینکه چه کسی به چه کسی توهین می‌کند، چه کسی به چه کسی فکر می‌کند، و (مهمتر از آن ) کی با کی رابطه دارد …

۲٫ داستان آشنا است، اما با یک پیچش جنجالی

در ظاهر، بریجرتون مانند داستان های تخیلی جین آستن است که توسط آمریکایی ها نوشته شده است. شرکت «داستان‌سرایی» شاندالند، که سرپرستی آن، نویسنده و تهیه‌کننده رسوایی و آناتومی گری، شاندا رایمز است، این نمایش را تولید می‌کند. رایمز از خواسته های شبکه تلویزیونی خسته شده بود و یک چرخش نه رقمی به نتفلیکس انجام داد، بریجرتون اولین درام شاندالند بود که از این چرخش بهره برد. کریس ون دوسن، نویسنده/خالق، یک آمریکایی دیگر، این نمایش را بر اساس رمان های پرفروش جولیا کوین نویسنده آمریکایی اجرا می کند.

داستان در ریجنسی لندن اتفاق می‌افتد و خانواده‌هایی را دنبال می‌کند که قصد دارند دخترانشان با مردان خوب ازدواج کنند – ثروت و موقعیت بر عشق اولویت دارد. دختر بزرگ بریجرتون دافنه (فیبی داینور) به سن بلوغ رسیده است و باید خواستگاری پیدا کند. او تمام آداب سختگیرانه و پروتکل های مؤدبانه ای را که در مقابل ملکه شارلوت خشمگین (گلدا روشوول) نشان می دهد، می داند. اما او به سبک آقای دارسی ( در رمان جین آستین )، توسط دوک سایمون باست (رگی-ژان پیج) مغرور غیرقابل تحمل، از پا افتاده است. آنها ابتدا نسبت به هم حس نفرت دارند ، سپس شیفته هم می شوند.

این در ابتلا یک فرض کسالت آور اما پر نشاط و جذاب است ، مانند هزاران درام دوره ای دیگر. می‌توانید ایده‌های آمریکایی این جامعه بریتانیایی را مشاهده کنید، به‌ویژه با اجرای داینور، که به شدت شبیه به کایرا نایتلی در اوایل دوران حرفه‌ای خود است ، تقریبا نوعی تقلید است.

اما عوامل افراطی سریال با نشر رسوایی ای که توسط لیدی ویستلدان ناشناس (با صداپیشگی جولی اندروز) به راه انداخته ، جذاب تر می شود. نویسنده مرموز ، مجله ای منتشر می کند که تمام روابط پر سر و صدا را در «جامعه عالی در بریتانیا» و البته رازهای همه را افشا می کند.

۳٫ انعطاف در روابط

مشکل در تطبیق مداوم، یا ادای احترام آشکار به کلاسیک های قرن نوزدهم این است که این تجربه به طرز وحشتناکی قابل پیش بینی است. این ساختار قبلاً در آگاهی فرهنگی حک شده است و در ذهن بینندگان ترکیب شده است – حتی اگر آنها قبلاً چنین چیزی را ندیده باشند.

بریجرتون هرچند جالب اما صحنه‌های آمیزش آن اغلب مضحک هستند – به همان اندازه که خنده‌دار هستند – اما خیلی بی‌مورد نیستند (بسته به آستانه پذیرش شما). اگرچه قسمت اول با آنتونی (جاناتان بیلی)، برادر بزرگ بریجرتون و مرد خانه، شروع می شود که با یک خواننده اپرا مشغول است ، چند قسمت طول می کشد تا به قسمت های پر تب و تب تر برسید. اما حتی پس از آن، هیچ یک از این روابط در سطح چیزی مثل بازی تاج و تخت ، واضح نخواهد بود.

به نظر در نشان دادن بدن مردان نگرانی بیشتری وجود دارد، و حتی زمانی که نمایی کامل وجود دارد، کوتاه است. همه نماها به طرز خاصی وابسته به عشقی مبتنی بر شهوت باقی مانده است. البته در برخی صحنه ها ، حس عمیق و حسی عاشقانه نیز وجود دارد. با وجود اینکه تعداد کمی از آنها اصلاً در مورد رابطه و آمیزش ، چیزی می دانند، این وضعیت شرایط سخت عشق و شاید شهوت در آن زمان را واضح تر بیان می کند.

۴٫ توجه به بحث نژادی

بحث های زیادی در هر دو طرف طیف سیاسی در مورد گنجاندن رنگین پوستان در درام های دوره ای بریتانیا وجود داشته است. برخی فکر می کنند که از نظر تاریخی نادرست است، برخی دیگر معتقدند که عمدا گناهان گذشته نژادپرستانه را نادیده می گیرند. اما چیزی که حداقل قابل ستایش است این است که رنگین پوستان در نقش هایی بازی می کنند که در سال های گذشته به آن ها توجه نمی شد.

بریجرتون روند اخیر انتخاب بازیگران چند نژادی را در درام های دوره ای دنبال می کند. (آرماندو ایانوچی با اقتباس خود از دیوید کاپرفیلد، تحولی را در این راستا پدید آورد.) به این ترتیب، نژاد به ندرت در سریال مطرح می شود و شخصیت های سیاه پوست به موقعیت های شایانی دست می یابند. در این جامعه، هیچ چیزِ غیرعادی در مورد آن وجود ندارد.

یک صحنه وجود دارد که توضیحی در مورد تاریخچه دیگری ارائه می دهد. ملکه شارلوت به عنوان یک زنِ رنگین پوست نوشته شده است، بر اساس این تئوری که او، در واقع، نژادی مختلط بود. زمینه بر اساس این ایده پیش می رود که چون ، نژاد ، خانواده سلطنتی را آزار نمی دهد، نباید بقیه جامعه را هم آزار دهد. از برخی جهات، به نظر می رسد این یک راه طولانی و ناخوشایند برای راضی نگه داشتن همه باشد.

با این حال، دیدن این تنوع در یک ژانر تاریخی هنوز هم با طراوت است. نه تنها برای فرصت‌های بازیگری، بلکه برای مخاطبان غیر سفید پوست که به ندرت خود را در درام‌های دوره‌ای بازتاب داده‌اند، عالی است.

فصل اول و دوم بریجرتون از نتفلیکس منتشر شده است.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها