بررسی فیلم The Count Of Monte-Cristo (کنت مونت کریستو)

فیلم The Count Of Monte-Cristo (کنت مونت کریستو)؛ پس از سه تفنگدار، پاتِه با اقتباسی مجلل دیگر از یک اثر کلاسیک شمشیرزنی الکساندر دوما، به میدان می‌آید.

کارگردانان/فیلمنامه‌نویسان: متیو دلاپورت، الکساندر دلاپاتلی‌یر. فرانسه. ۲۰۲۴. ۱۷۸ دقیقه.

هر چیزی درباره‌ی این بازگوییِ قدرتمند و بسیار لذت‌بخش از اثر کلاسیکِ الکساندر دوما حماسی است؛ از صحنه‌های مجلل و موسیقی اُرکسترال گرفته تا اجراهای جسورانه و زمان طولانی نمایش. اما این رویکردِ حماسی، با نویسندگی و کارگردانیِ مشترک متیو دلاپورت و الکساندر دلاپاتلی‌یر که بر فیلمنامه‌های فیلم‌های اخیر سه تفنگدار، اقتباس شمشیرزنی مشابه دیگری از دوما، همکاری داشته‌اند، خیلی خوب به دست آمده است. این داستانی شیطنت‌آمیز و جذاب از سبکِ قدیمی درباره‌ی خیانت و دسیسه است که در مدت زمانِ تقریباً سه ساعت خود، با شمشیرزنی، لباس‌های باشکوه و نقاب‌های لاستیکی روی صورت، به سرعت می‌گذرد.

جدیدترین نسخه‌ از این داستان که بارها اقتباس شده، درباره‌ی ریسک‌پذیری در فیلمسازی یا آزادی‌های روایت‌گری نیست. این فیلم به روحِ اثر اصلی وفادار است، اگرچه کاملاً با داستان اصلی مطابقت ندارد؛ رویکردِ آن بر کیفیت به جای نوآوری تأکید دارد. در حالی که این فیلم فاقدِ برخی از هیجان‌هایِ جنسی، شیطنت‌ها و طراحی‌های بلندپروازانه‌ی مبارزه با شمشیر در فیلم‌های تحسین‌شده‌ی سه تفنگدار است، (چیزی که احتمالاً نزدیک‌ترین معیارِ مقایسه از نظرِ پتانسیلِ تجاریِ اثر هست)، اما یک فیلمِ ماجراجویی درجه یک است که باید در داخل و خارج از فرانسه با مخاطبانِ پذیرا روبرو شود. نمایشِ خارج از مسابقه‌ی کن، شروع باکیفیت خوبی برای اکران آن در فرانسه بود؛ حقوق پخش این فیلم در آمریکا در اختیار ساموئل گلدوین فیلمز قرار دارد. (باید گفت، کنت همچنین امسال در یک سریال تلویزیونی هشت قسمتی با بازی سم کلافلین در نقش ادموند و جرمی آیرونز در نقش هم‌بندش، آبه فاریا، حضور دیگری پیدا می‌کند.)

این فیلم از همان ابتدا سطحِ جدیدی را برای صحنه‌های اکشن تعیین می‌کند، آن‌هم با نجاتِ جسورانه‌ی یک زن جوان توسط ادموند دانتس (با بازی پیر نینی) از دریا. زنِ جوان به او می‌گوید که نامش آنژل است، اما بعد به او التماس می‌کند که وی را فراموش کند. اعمالِ ادموند او را با کاپیتانِ کشتی، دانگلار بی‌رحم و مغرور (با بازی پاتریک میل) درگیر می‌کند. ادموند در زیرِ عرشه زندانی می‌شود، اما زمانی که دانگلار از شجاعت بی‌باکانه‌ی ملوانِ جوان نزدِ صاحبِ کشتی شکایت می‌کند، صاحب کشتی، دانگلار را اخراج کرده و ادموند را به جای او به کاپیتانی ارتقا می‌دهد.

با موقعیت و درآمد جدیدش، ادموند بالاخره در موقعیتی قرار می‌گیرد که با عشقِ زندگی‌اش، مرسدس (با بازی آنائیس دموستیر) ازدواج کند. اما در پایِ محراب، ادموند را به زور می‌برند و به خیانت متهم می‌کنند. به لطفِ اعمالِ شوم سه مرد – کاپیتان سابقِ رنجیده، دانگلار، دوست صمیمی ادموند، فرنان (با بازی باستین بویون) که دلش برای مرسدس زیبا تنگ شده، و دادستانِ حیله‌گر، ژرار دو ویلفور (با بازی لوران لافیت) که دلایل خاص خودش را برای دخالت در پرونده دارد – ادموند بدون محاکمه در سیاه‌چالی در جزیره‌ی زندان مستحکم، یعنی «شاتو دیف» زندانی می‌شود.

چهارده سال طول می‌کشد تا ادموند در سلول سنگی و نم‌زده، به کمکِ دوستی با یک هم‌بندِ الهام‌بخش، آبه (با بازی پیرفرانچسکو فاوینو)، با ریشی به‌هم‌ریخته و با صرف یک ساعتِ کامل از زمان فیلم، موفق به فرار شود.

او برمی‌گردد و متوجه می‌شود که عشقش با به اصطلاح بهترین دوستش ازدواج کرده و پدرش از غم مرده است. او همچنین، به لطف آبه‌ی مؤدب، حالا بسیار ثروتمند است. آبه می‌پرسد: «آیا کار خیر می‌کنی؟» «یا قلبت را از نفرت پر می‌کنی؟»، آن‌هم در حالی که محلِ مخفیِ گنج‌های بی‌شمار را فاش می‌کند. ادموند انگیزه‌یِ سرد و محاسبه‌گرانه‌ی نفرت را انتخاب می‌کند، اگرچه ترجیح می‌دهد به جایِ انتقام، آن را عدالت بداند. ادموند با چهره‌ای جعلی و یک هویت جدید به عنوان کنت مونت کریستو، به علاوه‌ی دو همراِه فوق‌العاده زیبا و تلخ، آندره‌آ (با بازی ژولین دو سنت‌ژان) و هایدیِ جادوگر (با بازی آنا ماریا وارطومئی)، برای انتقام‌گیری به میدان می‌رود.

انتخاب لوکیشن‌ها در سراسر فیلم با فضای داستان همراه است، سلولِ غم‌انگیز ادموند تضادِ چشمگیری با خانه‌های بعدی او دارد؛ کنت در عمارتی عظیم و خودبزرگ‌بینانه با گنبدها، برج‌ها و دکوراسیون داخلی به طرزِ عجیب و غریبی مجلل زندگی می‌کند. او حتی یک ابتکارِ تیراندازی مخفی، پشت دیوارِ مصنوعی با پنل‌هایِ چوبی مکانیکی دارد، جزئیاتی که او را در چشمِ فرنان هم به عنوان یک مردِ جدی و هم به عنوان یک مردِ ثروتمندِ جدی نشان می‌دهد. طراحی صحنه باشکوه است؛ گفته می‌شود این گران‌ترین محصول سینمایی فرانسه در سال است و هر یورو تا آخرین سنت آن روی پرده نقش می‌بندد.

موسیقی متن ساخته‌ی جروم ربوتیه با تأثیرِ بصری خیره‌کننده‌ی فیلم مطابقت دارد – این موسیقیِ پر جنب و جوش، مهیج و اصیل است و حتی در لحظات تأمل‌برانگیزتر فیلم، انرژی آن را حفظ می‌کند.

هم هایدی و هم آندره‌آ رنجش‌هایِ خود را نسبت به یکی یا چند نفر از دشمنان ادموند پرورش می‌دهند، هر دو به شدت در سقوطِ مردانی که به آنها آسیب رسانده‌اند سرمایه‌گذاری کرده‌اند. اما حتی نقشه‌هایی مانند نقشه‌های ادموند که ده‌ها سال برای آن برنامه‌ریزی شده و با بودجه‌ی هنگفتی تأمین می‌شود، زمانی که احساسات بر آن‌ها غلبه کند، کاملاً بی‌خطا نخواهد بود. به هر حال، دل، دیوانگیِ خودش را می‌خواهد، حتی اگر در مورد هایدی، یعنی پسرِ مردی باشد که به پدرش خیانت کرد و او را کشت و سپس او را به بردگی فروخت. و عشقِ واقعی راهی دارد که گذشته را از یک چهره‌یِ جعلیِ لاستیکی را تشخیص دهد؛ مرسدس در قلبش می‌داند که کنت کسی نیست که ادعا می‌کند. اما هم او و هم ادموند به این نتیجه می‌رسند که پس از دهه‌ها رنج و رژیم نفرت پیچیده و وسواس‌گونه، او دیگر مردی نیست که مرسدس عاشقش شده بود.

کمپانی تولید: Pathe, Chapter 2

فروش بین‌المللی: Pathe Films

تهیه‌کننده: دیمیتری راسام

فیلمبرداری: نیکولا بولدوک

طراح صحنه: استفان تایلسون

تدوین: سليا لافيت‌دوپون

موسیقی: جروم ربوتیه

بازیگران اصلی: پیر نینی، آنائیس دموستیر، باستین بویون، لوران لافیت، پاتریک میل، آنا ماریا وارطومئی، وسیلی اشنایدر، ژولین دو سنت‌ژان، پیرفرانچسکو فاوینو

جمع بندی

اقتباسی از اثر شناخته شده و پر اقتباسِ الکساندر دوما؛ اثری حماسی که با وجود پر هزینه بودن ارزش هر سنتش را دارد ...
۸.۷
خوب
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها