دنیس دیدرو (۱۷۱۳-۱۷۸۴) ؛ فیلسوفی فراتر از زمانه خود …

دنیس دیدرو (Denis Diderot) از طبقهای فروتن بود – پدرش چاقوساز بود – و در رفتارها و لباس خود همیشه شباهتی کامل به طبقه خود داشت.
به عنوان مثال، او به دلیل ظاهر شدن در ظیافتها بدون کلاه گیس شهرت داشت. در زمانه او مرسوم بود مردان کلاهگیس میگذاشتند نوعی شیوه رسمی در لباس پوشیدن.
در جوانی، دیدرو توانایی خود در کارهای مختلف را امتحان کرد – قانون، کلیسا – اما تصمیم گرفت نویسنده شود. پدرش سپس او را طرد کرد و به او اجازه داد تا زندگی واقعی یک نویسنده را تجربه کند – یعنی زندگی فقرانه. این، الگوی بخش بزرگی از زندگی او را تعیین کرد: او همیشه یک مرد قلم بود، تا حدی که مجبور شد کتابخانه خود را برای تأمین جهیزیه دخترش بفروشد. (کاترین دوم روسیه آن را خرید، به او گفت که آن را در پاریس نگه دارد و حتی به او حقوق به عنوان کتابدار داد.)
با این حال، دیدرو هرگز اجازه نداد شروع فروتنانهاش در زندگی، جاهطلبی او را کُند کند و او یکی از چهرههای برجسته روشن فکری فرانسه شد. او نقش مهمی در ترویج ایدههای رادیکال سکولاریسم عقلانی و مادیگرایی داشت که عمدتاً از طریق یک اثر کوچک که وی آن را ویرایش و تا حدی بازنویسی کرد به نام دایرة المعارف. این اثر شامل حدود بیست و هفت جلد بود و تقریباً به همان اندازه در مقیاس سال طول کشید تا به سرانجام رسد. او از آن متنفر شد. رمان او «ژاک قضا و قدری و اربابش» (سال ۱۷۹۶) همچنین استعداد او را برای انجام کمدی فلسفی نشان داد. و برای مدتی ژان-ژاک روسو را در میان دوستان خود جای داد، هرچند دوستی آنها دوام نیاورد.
متعهد به آزادی در همه حوزههای زندگی، دیدرو معتقد بود که ما باید آزاد باشیم تا برای خود فکر کنیم، نه محدود به دگمای کلیسا و نه قوانین دولت، و برای خود مسیرهای خوشبختی خود را انتخاب کنیم. او مطمئناً مسیر خود را انتخاب کرد، حتی اگر همیشه منجر به خوشبختی نمیشد.