قسمت ۲۰ سریال Kızıl Goncalar غنچه های سرخ، مجموعهای که ستارگان محبوبی چون اوزگه نامال و اوزجان دنیز را گردهم میآورد …
پس از پخش قسمت نوزدهم غنچههای سرخ (Kızıl Goncalar)، بسیاری از طرفداران بیصبرانه در انتظار قسمت بیستم هستند.
خرداد ماه، زمان پایان فصل تلویزیونی در ترکیه و بسیاری از کشورهاست. در این ماه یا سریالها فینال فصلی میشوند یا فینال نهایی.
اما خوشبختانه برخلاف بیشتر تولیداتِ فصل قبل، غنچههای سرخ تمدید شده و قسمت نوزدهم پایان فصل اول سریال بود. از حالا تا شهریور ماه فصل تابستانی آغاز میشود و هیچ قسمت جدیدی از غنچه های سرخ پخش نخواهد شد. بازیگران دستکم برای دو ماه از ستِ فیلمبرداری فاصله میگیرند و مرداد ماه برای فیلمبرداری فصل دوم گردهم خواهند آمد.
هرچند تاریخ شروع فصل دوم سریال تا لحظه تهیه این گزارش تعیین شنده، اما احتمالا اواخر شهریور یا اوایل مهر ماه شاهد پخش قسمت بیستم خواهیم بود. پس حتما مارو دنیال کنید و زنگوله اطلاع رسانی را نیز فعال نمایید تا از اخرین به روزرسانی ها مطلع شوید.
آنچه در قسمت نوزدهم گذشت :
بازگشت پدر جونید، وحید، همه را شگفت زده کرد و جونید نیز که به دنبال کرسی در جماعات بود، از این برخورد متزلزل شد. از سوی دیگر، میرا آنچه را که شنیده برای لونت و بسته فاش نمیکند، او سعی میکند شواهد قطعی پیدا کند تا از گفتههای نعیم مطمئن شود.
از سوی دیگر لونت به وحید مشکوک شد که سال ها بعد با حالتی اسفبار در مقابل پسرش ظاهر شد و شبیه کسی بود که از همه چیز دست کشیده بود. یعدی که آماده ترک جماعت برای پیوستن به جمعی بزرگتر است، در کنار برادرش می ایستد در حالی که وحید در کنار جونید ایستاده و حتی در سخت ترین لحظات از پسرش حمایت می کند.
اگرچه تلاش های مریم، بیرگول و زینب برای آموزش دختران با تصاحب این پست به واقعیت نزدیک می شود، اما این قصد جونید باعث خشم نه تنها در میان فانی ها، بلکه در میان دیگر گروهها نیز می شود. در حالی که نعیم همه چیز خود را از دست داده و تبعید شده، اخباری از نادیره دریافت می کند که او را به زندگی باز می گرداند. با این حال، همه چیز آنطور که انتظار می رود پیش نخواهد رفت.
همانطور که مریم و زینب به اهداف خود می رسند، میرا به حقیقت نهایی نزدیک می شود. با این حال، مریم به بزرگترین راز زندگیاش بسیار نزدیک است. با این حال، این تنها رازی نخواهد بود که فاش خواهد شد. با اینکه جونید بالاخره حقیقت را در مورد مادرش، خودش و پدرش میفهمد، اما دیگر برای همه چیز خیلی دیر است…