اوزگه اوزاجار بازیگر نقش گورکم (در سریال شربت زغال اخته) با تمام شکوهش مقابل دوربین قرار گرفت و به سوالات گزارشگر، صمیمانه پاسخ داد…
اوزگه اوزاجار که در تمام نقش هایش حق مطلب را ادا میکند و به همین دلیل شهرت خوبی برای خود دست و پا کرده است، و امروز با تمام شکوه و عظمت پیش روی خبرنگار است تا به سوالاتوی پاسخ دهد پاسخ دهد. (این مصاحبه از زبان مصاحبه گر و اوزاجار است و اول شخص در ادامه مطلب اشاره به جیدا گونسور دارد)
مصاحبهگر : جیدا گونسور
عکس: باتورآلپ ییلماز
استایلینگ: مینا تانای و بورجو چام
مو: اردم گول
آرایش: هدایت کُرکماز
عکس: امره تاشتِکین
ما دست در دست وبا همکاری یکدیگر مراحل آماده سازی را برای پوشش تابستانی کامل می کنیم و با هیجان در حال حرکت به محل هستیم… کل تیم نیز در حال بررسی و تامین کم و کاستی ها است، تنها آرزوی ما این است که همه چیز عالی باشد. در روزی که می توان آن را گرم ترین روز استانبول توصیف کرد، به سرعت به مارینا رسیدیم. همه بی صبرانه منتظر آمدن بازیگری هستند که در تمام فصل با شوق و ذوق تماشا کرده اند. پس از مدتی، اوزگه اوزاجار جلوی در ظاهر می شود. با اینکه تازه از هواپیما پیاده شده بود و کمی خسته و از گرما کلافه بود، با چهره ای خندان به همه تیم سلام کرد. من آنقدر با شخصیت گورکم که در شربت زغال اخته بازی کرده بود آشنا هستم که احساس میکنم همین که او آمد، برخی از پاسخ سوالها در ذهنم تداعی شد. او دوست دارد منظم و طبق قوانین کار کند. از آنجایی که او قبلا با اکثر اعضای تیم کار کرده، آرام و صمیمی است، اما در عین حال دقیق. او با ظاهر و نگرش مطمئن خود به شما این احساس را می دهد که دقیقا می داند از زندگی چه می خواهد و چه نمی خواهد.
او به خاطر تجربیاتی که از همه پروژههایش بهدست آورده و از همه کسانی که با آنها بازی کرده، بسیار سپاسگزار است. او یکی از کسانی است که در مورد انتخاب هایش می گوید “خوشحالم” و از لفظ “ای کاش بازی نمیکردم” استفاده نمی کند. ما با اوزگه اوزاجار در مورد زندگی، برنامه ها و حرفه اش صحبت می کنیم، همراه با نسیم خنکی که از دریا می آید و گرمای آفتاب استانبول را کاهش می دهد. همچنین صفحات این نشریه و تصاویر مرتبط را میتوانید از پیج نشریه، این لینک مشاهده نمایید.
مایلیم اوزگه اوزاجار را از نزدیک بشناسیم… می توانید از دوران کودکی خود بگویید، در چه خانواده ای بزرگ شده اید؟ وقتی به آن روزها برمیگردید، چه خاطراتی را به یاد میآورید، چه ارزشهایی رادر بر میگیرد و چگونه شما را همان چیزی که الان هستید نشان دهد؟
من بچه ای بودم که همیشه درباره کتاب های خانه، گل هایی که در خیابان می دید و چیزهای اطرافش کنجکاو بودم. من بسیار خوشحالم که هنوز هم هیجان و لذت کودکانه زندگی را که در آن زمان داشتم حفظ کرده ام. من همیشه دانش آموزی سخت کوش بودم. دوست داشتم یاد بگیرم و چیزهایی که یاد گرفتم را با دیگران به اشتراک بگذارم. وقتی به یادداشتهای دوران کودکیام نگاه میکنم، بسیار خوشحال میشوم که میبینم همیشه در مورد حرفههای مرتبط با ارتباطات و هنر مینوشتم، در مورد آن رشتهها رویا میدیدم و همیشه آنچه را که میخواستم در اعماق وجودم احساس میکردم. خدا را شکر، اکنون می توانم کاری را که دوست دارم انجام دهم.
در واقع ما همکار به حساب می آییم، حتی همکلاسی… آیا انتخاب شما برای تحصیل در رشته روزنامه نگاری بود؟ آیا در این زمینه کار کرده اید؟
بله! من از دانشگاه مرمره، دانشکده ارتباطات، در رشته ی روزنامه نگاری فارغ التحصیل شدم. ضمن آماده شدن برای امتحانات دانشگاه، در آزمون زبان خارجی هم شرکت کردم. علاقه من به زبان های خارجی از آن سن نشات می گیرد. از آنجایی که در تدریس زبان فرانسه مهارت داشتم، هم به تدریس و هم به روزنامه نگاری مشغول بودم. در حین ارسال لیست اولویت هایم برای تایید، با دقت در مورد این دو رشته فکر کردم و مطمئن شدم که قلبم به دانشکده ارتباطات نزدیکتر است و می خواهم آموزش های خود را در این زمینه کسب کنم. قبلاً در این زمینه کار کرده ام، عمدتاً در برنامه های خبری و مستند کار میکردم.
بازیگری رویای شما بود؟ این حرفه در چه مقطعی وارد زندگی شما شد؟
علاقه من به سینما که با تماشای فیلم سرگیجه هیچکاک در باشگاه سینمای دبیرستانمان بیشتر شد، مرا به سمت درام سوق داد که از سال اول دانشگاه به عنوان یک سرگرمی شروع کردم و آنجا بود که به این نقطه عطف در زندگی حرفه ای ام پی بردم و با افزایش هیجان و علاقه هرساله این حرفه را پیگیرانه تر دنبال کردم. در سال ۲۰۲۵، من ۱۰ سالگی این حرفه خود را به پایان خواهم رساند.
ما بازیگران بسیار ارزشمند و بزرگی داریم. آیا نام یا نام هایی وجود داشت که الهام بخش شما باشد یا الگوی شما بوده باشند؟
برادر عزیزم هالوک (بیلگینر) که هرگز در هیچ مصاحبهای نامش را از قلم نمیاندازم، همیشه الگوی من بوده. او بزرگترین الهام بخش من است؛ کسی که همیشه به من انگیزه می دهد تا از کار و تولید خود با قدرت محافظت کنم و با پاهایم محکم روی زمین در مسیری که به آن اعتقاد دارم قدم بردارم.
اولین نقشی که بازی کردید چه بود؟ آیا تاثیری داشت که دیدگاه شما را نسبت به بازیگری تغییر دهد؟
اولین کار حرفه ای من «دروغگوهای کوچک شیرین» به کارگردانی جم کارجی بود. ما تیمی بودیم که الان افراد بسیار موفقی شدیم و به دستآوردهای مهمی رسیدیم و از طرفی تیمی از بازیکنان جوانی بودیم که در آن زمان همه در ابتدای راه بودند. در مراحل آماده سازی مقدماتی داستانمان، به عنوان جوان، صحنه هایمان را با معلممان بهار کریم اوعلو تمرین کردیم. آن فرآیند کارگاهی، تجربه صحنهها با هم، به دست آوردن دیدگاههای جدید، و یادگیری، پرسیدن سؤالات درست از صحنه و شخصیت، روشی را به من نشان داد که در طول زندگی حرفهایم در تهیه هر سناریو از آن استفاده کردهام. من بسیار سپاسگزارم.
من اطمینان زیادی دارم که آنچه در نتیجه انتخاب هایم رخ داد بهترین نتیجه ممکن بود و همه آن ها را با رضایت کامل زندگی کردم. با بزرگتر شدن، بزرگترین آرزوی من این است که انتخاب هایم همیشه از آن خودم باشد.
بسیاری از مردم شما را با نقش تان در فیلم بلبل بورسا می شناسند. چگونه راه شما با آتا دمیرر تلاقی کرد؟ می توان تصور کرد که محیط بسیار لذت بخشی بود…
آرزو نشه، که در بلبل بورسا نقش او را بازی کردم، برای من با ارزش ترین نقطه عطف زندگی حرفه ای من است. این یک تجربه فراموش نشدنی است که بتوانم برای سینمایمان با اسطوره ای مثل آتا که از هر انگشتش یک هنر میبارد همکاری کنم و از تجربیاتش چیزهای زیادی یاد گرفتم و احساس می کنم خیلی خوش شانس هستم که با هم بازی کردیم. در حالی که مذاکرات برای آرزو نشه در جریان بود، ابتدا با استاد هاکان (الگول) کارگردانمان ملاقاتی داشتیم، زیرا نام من در همان زمان از سوی بسیاری از افراد با پیشنهاد تیم سازنده و بازیگران و جم (گلین اوعلو) مورد توجه قرار گرفت. در جلسه بعدی با آتا ملاقات کردیم و داستان ما شروع شد.
و البته حالا میرویم سراغ سریال شربت زغال اخته… ما هر قسمت این سریال را با نفسی حبس شده تماشا کردیم، خصوصا وقتیکه شخصیت گورکم در فیلمنامه گنجانده شد.
گورکم با داستان منحصر به فرد، درگیری ها و نقاط افراطی خود قطعاً هیجان زیادی را در من برانگیخت. داستان او از مجبور شدن به زندگی دوگانه، عشق مشروط او در خانواده، تمایل او به حضور در زندگی تجاری، آگاهی او از قدرتِ درون خود، اضطراب او برای محافظت از خود، او را به طور فزاینده ای عصبانی می کند، حتی ازدواجش، او زنی است که همه چیز را به بهترین شکل زندگی کرده و با تجملات بزرگ شده. صحنه ای که او خودش را کتک می زند تا این تصور را ایجاد کند که توسط نیلای مورد حمله قرار گرفته؛ می توانم بگویم باعث شد که ناخودآگاه بگویم:دیگر تا این حد هم نمیشود!
شخصیت گورکم یک زن حرفه ای و قدرتمندی است که وقتی روابط خانوادگی او را نادیده می گیریم روی پای خود ایستاده است. نظر شما در مورد دور ماندن زنان در ترکیه از دنیای تجارت و بازگشت کارمندان به خانه پس از بچه دار شدن چیست؟
گورکم در کشمکشی مضاعف با برادرش قرار میگیرد تا در تجارت خانوادگی حرفی برای گفتن داشته باشد. اما می توانم بگویم که اعتقاد او به خودش عاملی بود که او را زنده نگه داشت و در طول این روند به او قدرت داد. در ترکیه، من قویاً معتقدم که امروزه ما به عنوان زنان از یکدیگر حمایت می کنیم تا با افزایش آگاهی اجتماعی در زندگی تجاری تحت شرایط بهتر و برابری زندگی کنیم.
در بسیاری از نقاط جهان، مبارزاتی برای زنان در حال انجام است تا دستمزدها و شرایط کاری عادلانه داشته باشند. وظیفه ما این است که متحد شویم تا نسل های آینده در این بی عدالتی های جنسیتی که اکنون در حال بحث و جست و جوی راه حل آن هستیم متولد نشوند. میتوانم بگویم که میتوانیم آگاهیها را افزایش دهیم و در حوزههای تجاری خود برای نظم اقتصادی عادلانه اقداماتی انجام دهیم.
خوب در مورد حضورتان در کن؛ این اولین تجربه شما در کن نبود. شما سال گذشته هم در این جشنواره فیلم حضور داشتید. قدم زدن روی فرش قرمز با بازیگران مشهور دنیا و تجربه آن فضا چگونه بود؟
بله، با دعوتنامه ای که از یک برند ایتالیایی دریافت کردم، کن را برای دومین بار تجربه کردم. جشنوارههای بینالمللی مانند کن، ونیز و برلیناله، رویدادهای بسیار ارزشمند و پرهزینهای هستند. این واقعیت که تهیهکنندگان، کارگردانان، بازیگران، فیلمنامهنویسان، تیمهای فنی، کارگران هنری، تبلیغکنندگان و غیره از سرتاسر جهان گرد هم میآیند، با هم ملاقات میکنند و برای تولید داستانهای جدید به تبادل نظر میپردازند، مرا در مورد آینده حرفهام هیجانزده میکند. در ترکیه، در آدانا، آلتین کوزا، من قطعاً دارای اعتبار طلایی نارنجی در آنتالیا هستم. از جشنواره های ساحل جنوبی کشورخودمان شروع کنیم. من جشنوارههای بینالمللی فیلم را حوزهای از تجربه حرفهای میدانم که دید من را نسبت به خودم گسترش میدهد، اهداف قویتری تعیین میکند و به من انگیزه میدهد. ملاقات با اما استون و ویلیام دافو در آسانسور یک شب، زمانی که به هتلم در کن برگشتم، در مورد چیزهای جزیی صحبت کردم، و اینکه بتوانم شخصاً هیجانی را که در تولید آنها در من برانگیخته به اشتراک بگذارم، تنها یکی از خاطرات فوق العاده ای است که در آن داشتم. برای همین کنجکاو هستم که هربار می روم چطور می تواند تجربه بهتری شود.
عدم تسلط به زبان خارجی بزرگترین مانع برای یک بازیگر برای رفتن به خارج از کشور است. در حالی که اکثر بازیگران این مشکل را تجربه می کنند، شما می توانید هم انگلیسی و هم فرانسوی را به خوبی صحبت کنید. این یک مزیت بزرگ برای بازیگری جوانی مثل شما است. آیا برنامه ای برای ادامه دادن بازیگری خود در خارج از کشور دارید؟ دوست دارید با چه کسانی همبازی شوید؟
علاوه بر کارم در ترکیه، برای شخصیت هایی که باید به زبان های مختلف به تصویر بکشم، تست بازیگری هم می دهم. توانایی صحبت کردن به زبان انگلیسی قطعا فرصتی عالی برای یافتن جایگاهی در سینمای جهان است. علاقه من به یادگیری زبان از دوران کودکی به من امکان داد تا زبان های مختلف را به سرعت و با سهولت لهجه یاد بگیرم. زبان فرانسه را هم در دانشگاه یاد گرفتم. در مورد سوال دیگر شما، بندیکت کامبربچ و اندرو اسکات دو نامی هستند که آرزوی بازی در مقابلشان را دارم. هر دوی آنها بازیگرانی هستند که از تماشای اجراهایشان لذت می برم، هر احساسی را صرف نظر از کمدی یا درام منعکس می کنند و آن را به طور کامل به بیننده منتقل می کنند. هنگام تماشای اجرای فرانکنشتاینِ بندیکت کامبربچ در تئاتر ملی در دوره همه گیری کرونا، کاملاً مسحور شدم!
با وجود اینکه بازیگری از بیرون همیشه با لحظات شادی منعکس می شود، شدت روزهای تعیین شده و خستگی ساعات طولانی کار نیز یک واقعیت غیرقابل انکار است. نظر شما در مورد مدت زمان پخش سریال های تلویزیونی به خصوص در ترکیه چیست؟
به طور قطع می توانم بگویم که طولانی شدن سریال امروز و عجله برای تولید پخش برای همه همکارانم که نویسندگی، بازیگری و تصویربرداری دارند، بسیار سخت است. علاوه بر این سختی ها، از آنجایی که من واقعاً می خواهم کیفیت تولیدات ما افزایش یابد، قطعاً معتقدم که باید مدت زمان سریال کوتاه شود. فکر میکنم کوتاهتر کردن مدت زمان، کیفیت هنری داستانهای ما را افزایش میدهد، بهخصوص که درامهای ما مخاطبانی از سراسر جهان پیدا میکنند، پس از آمریکا رتبه دوم را در فروش محتوا داریم و در این صورت میتوان آثار بسیار باکیفیتی تولید کرد.
می دانیم که شما دهمین سال فعالیت خود را در این حرفه به پایان رساندید. وقتی به گذشته نگاه می کنید، چه چیزی اثری از خود برجای گذاشت؟ آیا لحظاتی وجود دارد که می گویید “کاش این کار را نمی کردم یا آن تصمیم را نمی گرفتم؟”
من الان ۲۹ ساله هستم. من هر انتخاب و هر غیرانتخابی را طوری انجام دادم که فکر میکردم در شرایط آن روز بهترین خواهد بود، یعنی با آگاهی و هوشیاری کامل در آن روز. اگرچه ممکن است همیشه نتایجی نباشد که من آرزو داشتم و امیدوار بودم، اما اطمینان زیادی دارم که آنچه اتفاق میافتد همیشه بهترین چیزی است که میتواند اتفاق بیفتد و آن را تجربه میکنم. با بزرگتر شدنم، بزرگترین آرزوی من این است که انتخاب هایم همیشه از آنِ خودم باشد. وقتی مسئولیت انتخابهایم را به عهده میگیرم، میتوانم در هر نتیجهای، خوب یا بد، آرامش و پذیرش پیدا کنم.
به نظر دور میاید، اما سالها به سرعت می گذرند. برای ده سال آینده چه اهدافی دارید؟ کجا می خواهید خودتان را ببینید؟
من فکر میکنم اهداف مشخص، افراد را از انعطافپذیری باز میدارد. به عنوان کسی که در زمینه هنر فعالیت می کند،به نظر من بهتراست که با اشتیاق متمرکز بر تولید با کیفیت نه موفقیت هدفمند، انگیزه موفقیت را در خود ایجاد کنیم. ده سال بعد، بنظرم هنوز آنقدر سالم و پرنشاط و تجربه ام که بتوانم بهترین کارها را انجام دهم و تولید کنم. من میخواهم خودم را بهعنوان زنی بسیار شاد، دوستداشتنی و محبوب ببینم که خودش را تعلیم داده تا نقشهای متفاوتتری را ایفا کند و پسزمینهای فکری به دست آورده که میتواند او را به یک شهروند جهانی تبدیل کند.
قطعا شما هم رویاهایی دارید. آیا چیزی وجود دارد که شما را به این فکر وا دارد که “اگر به آن هم دست پیدا کنم بسیار خوشحال خواهم شد؟”
تجربه جشنواره در سالن Lumiere در کن باعث شد من در مورد کارم بسیار هیجان زده شوم. نمایش فیلمم در آنجا و رقابت در جشنواره تجربه ای است که آرزو می کردم به عنوان یک بازیگر داشته باشم.
سریال شربت زغال اخته فصل آینده ادامه خواهد داشت. فینال جوری تمام شد که با کنجکاوی منتظریم، در این مورد چیزی هست که بخواهید با ما به اشتراک بذارید؟…
می توانم بگویم که کل تیم در هنگام فیلمبرداری فینال، ما را بسیار هیجان زده کردند. بسیار خوشحالم که انتظارات مخاطبانمان را برآورده کردیم و همین هیجان را به اشتراک گذاشتیم. امیدوارم این هیجان در تمام فصل جدید ادامه داشته باشد.
گاهی اوقات نمی توان در زندگی همیشه انرژی را بالا و مثبت نگه داشت. در اینصورت چکار میکنید؟ آیا روش هایی برای رهایی از آن احساس ناراحتی دارید؟
البته لحظاتی هم هست که احساس ضعف یا خستگی می کنم یا راهم را گم می کنم. در این لحظات به جای فرار از خودم، دوست دارم با خودم مقابله کنم و غرق آن احساس شوم. متوجه می شوم که چنین لحظات بحرانی حتی با بالا رفتن سن، مرا به خودم نزدیک می کند. می توانم بگویم که نزدیک شدن به خود با شفقت به خود، دعا کردن و قدرت گرفتن از دوستان و خانواده ام، چاره هایی است که برای من مفید بوده و به من آرامش می دهد.
پس از همهگیری کرونا، اکثر ما شعار «در لحظه زندگی کن» را پذیرفتیم. آیا شما هم این احساس را داشتید؟ آیا به لحظه اهمیت می دهید یا با برنامه ریزی برای آینده زندگی می کنید، حتی اگر دور به نظر برسد؟
از آنجایی که من شخصی هستم که دوست دارم مسئولیت پدیر باشم، معتقدم که همه چیز را در تعادل ببینم. من از صمیم قلب معتقدم که وقتی کارم را در آن «لحظه» به درستی انجام میدهم، وقتی با دوستانم با نگاه کردن به چشمهایشان و از روی قلب صحبت میکنم، وقتی عشقم را تمام و کمال زندگی میکنم، تجربههایی را که الان میگویم برای من آن لحظه است. به طور خودکار مرا به جایی که باید باشم می برد. بنابراین، رویای آینده را مبنای لذت زندگی قرار می دهم، در عین حال فراموش نمیکنم که فردایی وجود نخواهد داشت، برای هر نفسی که می کشم سپاسگزارم و تعادلم را حفظ می کنم.
اکثریت به جای عمق نگری به دنبال سطحی نگری هستند. روابط امروز را چگونه تفسیر می کنید؟
من فکر می کنم بزرگترین کمبود در این مرحله خودآگاهی است. در طول سال ها، مهم نیست که چگونه پیشرفت های تکنولوژیکی رخ داده است، خودآگاهی توسعه یافته است. فردی که در مورد وجود خود کنجکاو است، از نیازها و محدودیت های خود آگاه است و توانایی فردی بودن را به دست آورده است، نه تنها هر تجربه ای را پیرامون روابط انسانی با آگاهی زندگی می کند و توانایی برقراری پیوندهای سالم را به دست می آورد. بنابراین، به جای انتقاد از فناوری و کنار گذاشتن مسیر، و پرداختن به این سوال که چگونه می توانیم از خود در این تحولات محافظت کنیم، به نظر من راه حلی سازنده تر و واقع بینانه برای آینده ما است.
پیشرفت سریع تکنولوژی، اشتراک گذاری فوری در شبکه های اجتماعی، زیر سوال بردن درک واقعیت با هوش مصنوعی که این روزها بسیار محبوب شده و… خلاصه همه چیز خیلی سریع پیش می رود و از اخلاص و راستی پرهیز می شود. هیچ کس نمی تواند صبر کند یا با مشکلی در زندگی دیگران روبرو شود یا زندگی را با آرامش پیش ببرد. در کوچکترین بحران، می توانید تسلیم شوید و بگویید: “بله، دیگر تمام شد!” یا ترجیح دهید راهتان را ادامه دهید. در مقایسه با گذشته، بین زن و مرد تفاوتی وجود ندارد.
آیا چهارچوب و قوانینی برای رابطه ایده آل خود دارید؟
دوست دارم شخصی را که با او همسفر هستم همراهی کنم تا بتواند خود را در واقعی ترین شکل و صمیمانه ترین شکل دوست داشته باشد. اگر واقعاً او خودش را در ساده ترین شکلش دوست داشته باشد، غریزه عشقش را با همان رحمت و شفقت نسبت به من و اطرافیانش سهیم میشود. عادی بودن زندگی او و زبانی که استفاده خواهد کرد همان حالت عشق خواهد بود. اگر ارتباطی که با یکدیگر برقرار می کنیم و به اشتراک می گذاریم به یکدیگر قدرت دهد تا بیشتر از خود مراقبت کنیم و نور عشق خود را در همه شلوغی های زندگی و جهان بگسترانیم، پس عشق بسیار زیباست.
بعد از یک دوره طولانی و شلوغ چه برنامه ای برای تابستان دارید؟
همانطور که گفتید فصل بسیار شلوغی داشتیم. ساعات کار و سرعت بالای کار ما قطعاً نیاز به نفس کشیدن در پایان فصل را ایجاد می کند. من چند برنامه تعطیلات دارم که مرا هیجان زده می کند و پروژه هایی که بی صبرانه منتظر شروع آنها هستم. تابستانی می شود که هم استراحت می کنم و هم با آرامش در حال کارکردن هستم!
آیا دوست دارید از خودتان مراقبت کنید؟ رابطه شما با گریم خارج از مجموعه چگونه است؟ آیا روال یا دستور العملی دارید که برای مراقبت از پوست خود ضروری می دانید؟
من اهمیت زیادی می دهم و مراقبت از جسم و روح خود را در اولویت قرار می دهم. بزرگترین انگیزه من قطعا پیر شدن سالم است. برای مراقبت از پوستم، یک برنامه روزانه دارم که در آن از مرطوب کننده ها و کرم های شب از برندهایی مانند Kiehls، Clinique، Origin’s، Estée Lauder استفاده می کنم. به غیر از آن، گلاب ضروری است. رفتن به حمام و گذراندن یک روز کامل در آبگرم از جمله چیزهای ضروری من برای تجدید قوا است.
حقیقت یا جرات؟
حقیقت
کجا بیشتر احساس خوشبختی می کنید؟
هرجا که با خانواده و دوستانم هستم.
کاری که “هرگز” انجام نخواهید داد؟
تهمت زدن.
آهنگ مورد علاقه؟
پاکو د لوسیا-آنتره دوس آگواس.
چه چیزی را نمی بخشید؟
سوء استفاده از اعتماد، حسن نیت و بی عدالتی.
اگر خودتان را در ۳ کلمه توصیف کنید چه میگویید؟
سخت کوش، شاد، وفادار.
آیا چیزی وجود دارد که او بگویید نمی تواند تسلیم شود؟
موسیقی.
سه چیزی که همیشه در کیف خود دارید چیست؟
کتاب، هدفون ، تسبیح مروارید ، هدیه ای از طرف مادرم.
کدام ویژگی تان را بیشتر دوست دارد؟
هیجان و کنجکاوی زیادم در مورد زندگی.
درست بودن یا شاد بودن؟
درست شاد بودن.
چه چیزی را در استانبول بیشتر دوست دارد؟
بی اوغلو.
از خوردن چه چیزی خسته نمیشوید؟
برگ انگور پر شده با روغن زیتون مادربزرگم!
بیشتر با چه کسی تماس می گیرید؟
دوست عزیزم، اوزلم.
از شماره جولای-اوت ۲۰۲۴