نقد و بررسی فیلم «نگهبانان قدیمی ۲» (The Old Guard 2)؛ دنبالهای سرگرمکننده اما فراموششدنی در دنیای اکشن نتفلیکس که نشان میدهد برخی فرنچایزها برای جاودانگی ساخته نشدهاند

«نگهبانان قدیمی» نخستین ساخته جینا پرینس-بایتوود، داستان گروهی از مزدوران جاودانه را روایت میکند که مهارتهای خود را به بالاترین پیشنهاددهنده میفروشند. این فیلم در اوج دوران پاندمی، مانند یک واحه در بیابانِ سینمای اکشن نتفلیکس ظاهر شد. اگرچه در پنج سال گذشته تأثیر ماندگاری بر ذهن مخاطبان نگذاشته، اما یکی از نکات داستانیاش هنوز در ذهنها باقی مانده است: سرنوشت تاریکی که زندگی ابدی را به سرنوشتی حتی بدتر از مرگ تبدیل میکند.
اگر فیلم یا رمان گرافیکی منبع را دیده باشید، میدانید درباره چه صحبت میکنم: «کوین» (با بازی وان ورونیکا نگو)، جنگجویی جاودانه است که در قرون وسطی، طی محاکمه جادوگران، درون یک «ماد آهنی» زندانی شده و به اعماق دریا انداخته میشود؛ جایی که محکوم است تا ابد غرق شود، نفس بکشد و دوباره غرق شود. سرنوشتی تلخ و بیرحم که هیچ جذابیتی ندارد!
با این حال، کوین در پایان فیلم اول به شکلی مرموز دوباره روی سطح آب ظاهر میشود و نگاهش نه نشانه رهایی از هزاران سال رنج، بلکه بیانگر نفرتی عمیق نسبت به دوستان جاودانهاش است که او را نیمهزاره در جهنم رها کردهاند. «نگهبانان قدیمی ۲» با همین نکته آغاز میشود و قرار است فرصتی برای انتقام به کوین بدهد؛ چرا که دوست دیرینهاش، «آندروماخه» (با بازی شارلیز ترون)، در جریان فیلم اول قدرت جاودانگی خود را از دست داده است.
صحنه برای رقابتی هیجانانگیز و عاطفی میان دو انسان چند هزار ساله آماده است؛ دو شخصیتی که باید با محدودیت زمانی جدیدشان کنار بیایند. اما متأسفانه هیچکدام از آنها نمیدانند این زمان چقدر کوتاه و زودگذر است. از سوی دیگر، کهنسالترین جاودانهها، شخصیت «دیسکورد» با بازی اوما تورمن، بازگشته تا زمین را از انسانها پاک کند. با این حال، «نگهبانان قدیمی ۲» به شکل آگاهانه و تا حدی ناامیدکننده، فیلمی شتابزده است که به شخصیتهایی که قرنها عمر کردهاند، فرصتی برای پرداخت عمیق و گفتگو درباره پیچیدگی رابطهشان نمیدهد.
فیلم تلاش میکند به پرسشهای اساسی و فلسفی بپردازد؛ مانند اینکه آسیب به کسی که برای همیشه زنده است چگونه است، عمق زخمهایی که زمان نمیتواند درمان کند، و ماهیت رابطه میان آندرو و کوین که شاید فراتر از تعاریف انسانی باشد. اما این بحثها فقط سطحی و از خلال اکشنهای پر سر و صدا مطرح میشوند. با این حال، فیلم در معدود لحظاتی که اکشن با بار معنایی شخصیتها گره میخورد، موفق عمل میکند و از این منظر جذابیتهایی دارد.
با این وجود، این دنباله بیش از هر چیز اسیر قواعد ژانر خود باقی میماند و فرصت خلق لحظات ماندگار را از دست میدهد. بدتر از همه، پایان فیلم است که یکی از بزرگترین کلیفهنگرهای نتفلیکس پس از «بازی مرکب ۲» را ارائه میدهد. این پایان، بدون وجود فیلم سوم، حس ناتمامی و تلخی عجیبی به جا میگذارد که نه تنها رضایتبخش نیست، بلکه پیام فیلمنامه گرگ روکا را به تلخترین شکل ممکن تأیید میکند: «زمان فقط به اندازهای ارزشمند است که شما به آن معنا بدهید.» در این معنا، تماشای ۱۰۴ دقیقه «نگهبانان قدیمی ۲» بیشتر شبیه هدر دادن وقت است تا تجربهای ارزشمند.
برای دوستداران فیلم اول، این دنباله فرصتی برای دیدار دوباره با شخصیتها، هرچند کوتاه، فراهم میکند. ویکتوریا ماهونی، کارگردان جایگزین که پس از «فریاد به سوی آسمان» (۲۰۱۱) اولین تجربه خود را در این فیلم به دست آورده، از تماشای لحظات هیجانانگیز تیم آندرو که بیپروا به سمت خطر میروند، لذت میبرد. افتتاحیه انفجاری فیلم، با حمله به عمارت یک قاچاقچی اسلحه در کرواسی، با شور و حرارت و اکشنی پرشتاب همراه است که حضور شخصیتهای جاودانه مانند نیکی (با بازی لوکا مارینلی) و جو (با بازی مروان کنزاری) در تعقیبوگریزهای سبک جیمز باندی را جذابتر میکند.
نایل فریمن (با بازی کیکی لین) که در فیلم اول تازه به تیم پیوسته بود، حالا از مرگ نمیترسد؛ چیزی که آندروی تازه فانی هنوز تجربه نکرده است. کیویتل اجیوفور نیز در نقش رابط سیا بازمیگردد و هرچند نقش محدودی دارد، اما حضورش به فیلم انرژی میدهد. بوکر (با بازی ماتیس شونارتز) که به خاطر خیانت به نگهبانان قدیمی تبعید شده بود، بازمیگردد تا کوین را در یافتن آندرو یاری کند.
سکانسهای بوکر و گروه از بهترین لحظات فیلم هستند؛ چون تعادلی میان اشتباهات یک فرد و همبستگی چند صد ساله ایجاد میکنند. شارلیز ترون، که یکی از ستارگان کمتر شناختهشده اما برجسته ژانر اکشن است، بخش زیادی از نقش خود را به کلاهگیس مشکیاش واگذار کرده، اما به خوبی نشان میدهد که آندرو از فانی شدن لذت میبرد؛ مستیها سختتر شدهاند اما لذتبخشتر. رابطه او با کوین و سایه مرگ، با نماهایی هوشمندانه و دروندوربینی، به زیبایی به تصویر کشیده شده است.
اما زمانی که فیلم به طور سطحی به چرایی و چگونگی زندگی ابدی میپردازد، تمرکز خود را از احساسات اصلی دور میکند و شخصیت دیسکورد هم چندان جذاب نیست که بتواند پیچیدگیهای داستان را توجیه کند. هنری گولدینگ نیز در نقش یک حسابدار فقط برای توضیح دادن پیشزمینه داستان حضور دارد و تهدید دیسکورد بیش از آنکه اجتنابناپذیر باشد، مصنوعی است.
اوما تورمن با نگاههای نافذش سعی میکند شخصیت خود را زنده کند، اما نقشههای پنهان و چند نگاه سرد برای شخصیتی که قرنها از انسانها کینه به دل دارد کافی نیست. هدف او پاکسازی زمین از انسانهاست یا بیشتر به درد و رنج خودش فکر میکند؟ فیلم به این پرسش پاسخ میدهد اما ما را منتظر فیلم بعدی میگذارد؛ البته اگر ساخته شود، تا بفهمیم سرانجام این رابطه پیچیده میان آندرو و کوین چیست.
انتظار برای این دنباله چندان لذتبخش نیست، زیرا نبرد پایانی که بیاتریکس کیدو برای نخستینبار مهارتهایش را نشان میدهد، صحنهای کمنور و پر از جلوههای ویژه است که نشاندهنده قربانی شدن شخصیتهای جاودانه برای تولید محتوای زودگذر است. این پایان ناامیدکننده، پس از تلاشی که فیلم در نیمه اولش برای پرداخت ایده اصلی انجام میدهد، رخ میدهد. اکشن فیلم گاهی ناهماهنگ است و فیلمبرداری بیشتر ضعف بدلکاری را میپوشاند، اما ماهونی از فرصت نمایش آسیبپذیری و قدرت بازیابی اعضا غافل نمیشود؛ پاهایی که دوباره رشد میکنند یا شکستن پنجره بدون نگرانی از آسیب.
در صحنهای که جو انگشت قطعشدهاش را دوباره به دستش میچسباند و علامت «آفرین» نشان میدهد، آرزو میکنید این فرنچایز هم بتواند خودش را احیا کند. متأسفانه، طرفداران «نگهبانان قدیمی» بیش از همه از نیمهکاره ماندن این دنباله ناراضی خواهند بود. چه هدف دیسکورد باشد و چه نتیجه اهداف پنهانش، او از رنج دادن دیگران لذت میبرد و به زودی به خواستهاش میرسد.
در نهایت، «نگهبانان قدیمی ۲» فیلمی است که در برخی لحظات سرگرمکننده و پرهیجان ظاهر میشود، اما از نظر داستانی ناکافی و ناتمام باقی میماند؛ اثری که با وجود بازی خوب و صحنههای اکشن چشمگیر، نتوانسته جایگاهی در میان دنبالههای موفق اکشن پیدا کند و بیشتر از آنکه جاودانه باشد، زودگذر و گذراست.
جمع بندی
امتیاز - ۶٫۵
۶٫۵
متوسط
فیلم «نگهبانان قدیمی ۲» به کارگردانی ویکتوریا ماهونی، دنبالهای از داستان گروهی از مزدوران جاودانه را روایت میکند که با چالشها و محدودیتهای جدیدی روبهرو میشوند. این دنباله با وجود برخی لحظات هیجانانگیز و بازیهای قوی، به طور کلی از نظر داستانی ناکافی و ناتمام به نظر میرسد. شخصیتهای اصلی، کوین و آندروماخه، در تلاش برای انتقام و مواجهه با سرنوشت جدید خود، فرصتهای عاطفی و فلسفی را از دست میدهند و فیلم به سطحینگری در پرداخت به موضوعات عمیق انسانی دچار میشود. در نهایت، پایان ناامیدکننده این دنباله حس ناتمامی را به جای میگذارد و نتوانسته جایگاهی در میان دنبالههای موفق اکشن پیدا کند.