جانر توپچو آخرین بار در سریال «صدایم را بشنو» خوش درخشید و اتفاقا «سمیه آیدوغان» نیز در همان سریال «صدایم را بشنو» شهرت یافت و چندی پیش در «پرنسس بی‌تاج» نیز بازی کرد و پیش از سریال استوایی فیلمبرداری یک اثر سینمایی را به اتمام رسانده بود.

اولین قسمت سریال «استوایی» ( Dönence ) سه شنبه، ۴ جولای ( ۱۳ تیر ساعت ۲۰ به وقت محلی ) از کانال دی ترکیه پخش شد ؛ مخاطبان با توجه به تیزرها و تریلرهای منتشر شده به سریال امتیاز ۷٫۵ از ۱۰ دادند. یکی از اهداف سریال آگاهی رسانی در مورد سندروم «آسپرگر» می‌باشد.

سمیه آیدوغان (گجه)

بزرگترین آرزوی گجه (۱۹ ساله) این است که آهنگ هایی را که با معشوقش میرو (امیر) ساخته است به گوش همه برساند. با این حال، او باید رویاهای خود را بخاطر خواهرش به تعویق بیندازد، همانطور که در تمام زندگی خود این کار را انجام داده است. به درخواست خانواده‌اش برای فراهم کردن محیطی آرام‌تر و آرام‌تر برای گلجه، ناگهان متوجه می‌شود که به ازمیر/فوچا نقل مکان خواهند کرد. چه چیزی در انتظار گجه در فوچا است؟

جانر توپچو (اوزگور)

اوزگور (۲۳ ساله) جوانی مرموز است. او با وجود اینکه قصد داشت ناخدا (راهبر و فرمانده در کشتی یا قایق) شود، تمام رویاهای خود را برای برادرش روزگار رها کرده است. اوزگور که تمام زندگی خود را وقف برادرش کرد، درهای خود را به روی عشق بست. آیا اوزگور با ورود گجه به فوچا متوجه می‌شود که نباید زندگی را از دست بدهد و می‌تواند در دلش حرفی برای گفتن داشته باشد؟

اولکو هیلال چیفتچی (گلجه)

گلجه (۱۷ ساله) فردی با نیازهای ویژه است. او به دلیل موقعیت خاص خود از موقعیت های زیادی مانند سر و صدا، صدای بلند، محیط های آشفته، اصرار بر لمس شدن، تغییر نظم فعلی و عادت‌هایش، آشفته می شود. با وجود همه این نکات منفی، او دارای هوشی برتر، توانایی زیادی در طراحی و حافظه فوق العاده قوی است. برای گلجه که در برقراری ارتباط با مردم مشکل دارد، آیا رفتن به فوچا خوب است؟

دیدم اینسلل (وردا)

وردا (۴۵ ساله) مادر گجه و گلجه است. او حرفه آکادمیک خود را به خاطر نیازهای گلجه رها کرد و خود را وقف او کرد. بزرگترین آرزوی او این است که دخترش گلجه آنقدر قوی شود که بدون آنها روی پاهای خود بایستد. وردا که برای دخترش به فوچا نقل مکان کرد، منتظر آزمون‌هایی است که هرگز محاسبه نکرده بود. آیا وردا می تواند بر این آزمون‌ها غلبه کند؟

امره کینای (جم)

جِم (۴۷ ساله) همسر وردا و پدر این دو دختر است. جدا از اینکه یک معمار با استعداد است، به نظر می رسد که او به دنیا آمده تا مرد خانواده باشد. با این حال، هنگامی که راز بزرگ جم، که او حتی از خانواده‌اش هم پنهان کرده بود، به فوچا منتقل می‌شود، او دچار چالش می‌شود. آیا زندگی خانواده ای که سال هاست با پیوند عشق بر همه سختی ها غلبه کرده است به خاطر راز جم زیر و رو می شود؟