خلاصه ای از آخرین قسسمت فصل ۱۵ سریال آناتومی گِری !!!

[ad_1]

هشدار: محتویات این نوشته شامل اسپویل های زیادی از آخرین قسمت فصل ۱۵ سریال

آناتومی گِری است. اگر ترجیح میدید، اول سریال رو ببینید، بعدا این متن رو بخونید، همین

الان از این صفحه برید بیرون!

توی کل سیاتل به اندازه کافی آرام بخش موجود نیست تا بتونه کمکمون کنه قسمت آخر فصل

۱۵ این سریال رو بدون تپش قلب پشت سر بگذاریم.

قسمت آخر فصل ۱۵، با اسم Jump Into the Fog، یکدونه نه بلکه دو تا اضهار عشقی داره،

سه تا آتش سوزی، یک جدایی احتمالی، یک جبران قطعی، یک شخصیت جدید که کارش رو

شروع میکنه و یک شخصیت پیر که …. فقط …. اوم، توی غبار محو میشه! کی به کیه؟

ادامه رو بخون تا بفهمی!

‘?CAN WE SAVE A LIFE FIRST AND TALK AFTER’

میتونیم اول یک زندگی رو نجات بدیم وبعدا حرف بزنیم؟

وقتیکه مردیت، راز ضعیف کردن جو را در اتاق هایپر باریک ( اتاق اکسیژن درمانی ) به الکس گفت

و بهش گفت همسرت آماده دریافت کمک بود برداشتن جاییکه ” خون گرفتن ” را قطع میکند،و بعدش

” باعث یک اغتشاش ذهنی میشه “، شروع شد!

کمک بیشتر یا یکی از آنها میتونست تامینشون کنه، درست به اندازه ای که ممکن بود، بخوان!

توی بزرگراه اون که داشت فرانسیس بهت زده رو از بین لاشه ماشینی که توش گیر کرده بود

در میاورد تا با ماشین آتش نشانی به بیمارستان Grey Sloan، برسونه.

آملیا و تدی که در حال زایمان بود فهمیدن، میتونن توی اون دنیا با هم دوستای خوبی باشن!

Amelia، پیشنهاد کرد: ” چرا تصمیمی نمیگیرید تو این دنیا با هم دوست باشید؟”

مطمئنا اون هنوز یکمی اون رو دوست داره، البته سریع و بدون فکر هم عاشق شد و احتمالا

کسی دیگه رو دوست داره، البته تو این موقع هم بچه تدی به دنیا اومد! ( خبر خوب برای لینک،

مثل اینکه …. )

‘YOU DATED MY OB AND YOU DIDN’T THINK TO MENTION IT?’

تو متخصص زایمان من رو دیدی و فکر نکردی که باید بگی؟

توی بیمارستان Grey Sloan، بیلی و کارتین به لوئیس و گابی خبر میدن که سرطان اون دختر کوچک

توی مرحله دوم هستش و بنیاد خیریه کاترین همه هزینه های درمانی آینده اش رو هم تامین میکنه.

( جی، وقتی مِر از بیمه کلاهبراری میکرد،  این راه حل تو کجا بود؟ )

خبر یک مریض دیگه، دست کری یکدفعه تکون خورد ( هورا ! ) خون فرانسیس هم باعث بهبود

گاس شد، علاقه گاس به لگو کاملا نشون میده که حالش داره بهتر میشه ( باز هم هورا ! )

بعد از اینکه تدی با افشای تصادفی آملیا ( یعنی رابطه کوتاه اوِن با کارینا کنار اومد ) این مامان ( تدی )

از اینکه موقع زایمان فرزندش، اون کنارش بود خوشحال بود. بخصوص وقتیکه حواس تدی رو از درد

زایمانی که داشت پرت میکرد. خود اون اعتراف کرد: ” دوست دارم ز روزی که دیدمت دوست دارم ! ”

حتی اگه تدی بهش اجازه میداد اوِن دوست داشت بقیه زندگیش را با اون بگذرونه و بهش ثابت کنه که

لیاقت عشقش رو داره! حتی اینقدر با هم اتفاق نظر دارن که با هم اسم آلیسون کوچولو رو اعلام کردن!

همه اون چیزی که میتونیم بهش فکر کنیم، تام بیچارمون هستش! که تو هر لحظه با دستای ارزشمندش

برای بچه تدی یک گهواره ساخت!

‘YOU’RE TURNING INTO SOMEONE NOBODY WANTS TO WORK WITH’

تبدیل به کسی شدی که هیچکس دلش نمیخواد باهاش کار کنه!

در همین حال، بعد از لینک بخاطر نگرش های بی ارزش روز افزونش سرزنش میشد، نیکو به لوی

اعتراف کرد که اون رو از دست داده و هر دوی اینها نه تنها این قسمت رو در آغوش هم و جلوی

My Girl، تموم نکردن بلکه Schmitt، هم دوست پسرش رو به مادرش معرفی کرد، دقیقا همانطور که باید!

( #schmico برای همیشه ! )

خوشبختانه Mama Schitt، با آرامش این مسئله رو افشا کرد، حتی برای این پسر ناامید و دلسردش هم

یک سوپ مرغ درست کرد.

به بیمارستان Grey Sloan، برگردیم، مردیت، الکس و ریچارد دارن تلاش میکنن تا ادعا کنن، مسئولیت

کلاهبرداری از بیمه که دلوکا به آن متعهد بوده و دروغ گفته، با وی است.

در حقیقت ” تنها کسی که اون نبود “، خود Karev، گفت: ” اندرو دلوکا بود! ”

هیچ حق انتخاب دیگه ای نزاشت، ( مطمئنا فشار خونش هم سریع میره بالا ! )

Bailey، هر سه تاشون رو فورا آتیش میزنه!!!!

‘I NEED TIME’

من زمان میخوام!

قبل از اینکه خودش رو تحویل پلیس بده! مِر با دوست پسر محکوم به زندانش یک ملاقات کرد و بهش

گفت: ” اگه قراره با هم باشیم، باید برای مراقبت از خودتم که شده شم و استعاداتد رو پرورش بدی!

و همچین حرکت های احمقانه و در عین حال شجاعانه ای رو انجام ندی، همانقدر که ژستت احمقانه بود

درست همانقدر هم من رو میترسوند. دوستت هم دارم ! ”

خب برای دومین ترس پایان روز هم، به نظر میرسه آملیا ممکنه، لینک رو حذف کنه! یکدفعه آملیا گفت:

” تو قطعا بودی ! ” گرچه مطمئن نبود اون اونجا بوده یا نه! خب اگر هم نمیخواد به مدت طولانی به یکی

وفادار باشه، میتونه بفهمه بدون اوِن کیه! حتی خودش هم گفت، من پذیرای احتمالات هستم!

حتی قبل از اینکه برای درمان بیماری افسردگی اش به بیمارستان Grey Sloan، مراجعه کنه

جو به الکس اطمینان داد که تدی عاشقشه و از اینکه باهاش آن طوری رفتار کرده خیلی خیلی

متاسفه.

البته به نظر میرسه این فقط یک بخش کوچکی از مکالمه بزرگتر این دو تا با هم بود

که تازه دیر هم شده بود!

‘MAYBE I MISSED OUT ON SUMMER CAMP, BUT YOU MISSED OUT ON A SUMMER JOB’

شاید من فقط کمپ تابستونی رو ازدسداده باشم، اما تو شغل تابستونی رو از دست دادی!

در نهایت هم وقتی همه این اتفاقا در حال افتادن بود، مگی و جکسون برای گردش بیرن رفتن

و با هم حرف زدن چیزی که یک چند وقتی بود بهش احتیاج داشتن! _ حتی گفت وقتی که آقای مونو پولی

که خودش امتیازی داره بهش پیشنهاد داده، اول چیزهای دوست داشتنی و دوست نداشتنی خودش

رو بشناسه و اجازه بده تا اون رو ( مگی ) با چیزهایی که فکر میکنه از دست داده آشنا کنه، چجوری باهاش

عین یک رئیس رفتار کرده.

در نهایت هم آقای مونوپولی بخاطر این رفتار مگی فکر کرده که اون بهش احترام نمیزاره، البته

مگی هم یک همچین حسی رو داشت ( مثله خیلی از ماها !!! ) وقتیکه آقای مونوپولی دوستش داشت

وقتی توی مه گیر کردن و نتونستن به شهر برگردن، جکسون از ماشین رفت بیرون تا اطراف رو ببینه ….

همون بود.

هیچ وقت برنگشت، مگی هم توی اون تاریکی تنها موند و برای پیدا کردن احتمالا دوست پسر سابقش

داد میزد!

[ad_2]
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها