مصاحبه ویژه با کارگردان و بازیگران فیلم «Barda 2»

به بهانه اکران دومین فیلم «در بار» تحت عنوان «در بار ۲» (Barda 2) با محوریت خشونت‌های اجتماعی، به مصاحبه‌ای بسیار خواندنی کارگردان و بازیگران فیلم برخوردیم …

فیلم در بار (Barda) به کارگردانی سردار آکار ۱۷ سال پیش با اکرانش جنجال زیادی به پا کرد. اینکه کارگردان دوربینش را به سمت لحظات خشونت‌بار چرخانده و خشونت تا این حد به چشم می خورد، انتقاداتی را به همراه داشت. با این حال، این واقعیت که ما یک فیلم خوب را تماشا کردیم تغییر نداد. کارگردان سردار آکار ما را با اضطراب واقعیت‌های خشن جامعه نها گذاشت، اثری با الهام از یک رویداد واقعی در آنکارا.

یکی از منتقدین و نویسندگان ترکیه در این مورد می‌نویسد:

آن زمان من تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم. می توانستم تا صبح با دوستانم خوش بگذرانم و با خیال راحت به خانه برگردم. با این حال وقتی باردا را تماشا کردم به خودم نمی آمدم و یک هفته نمی توانستم بیرون بروم. سپس آرام آرام دوباره وارد زندگی امن خود شدم. در آن سال ها خشونت در اخبار و فیلم ها مطرح بود اما چنین اتفاقی به راحتی نمی توانست رخ دهد. ۱۷ سال گذشت. خشونت نمایان‌تر شد، حریص شد، وسعت گرفتت و همه چیز را با خون پوشاند… هیچ چیز برایش کافی نبود. زنان، کودکان و حیوانات … دیگر گوشش بدهکار نیست، سیری ناپذیر است. امروز، در ترکیه‌ای زندگی می‌کنم که می‌ترسم تنها بروم و به خانه برگردم… زیرا جایی نمانده که خشونت در آن کم باشد. درست در چنین دوره ای فیلم باردا به تهیه کنندگی اسکای فیلمز- امره اوسکای و یاکاموز اینترنشنال-بهادیر آتای با داستانی اورجون بنلی و شوکرو اوچپینار که فیلمنامه آن توسط جم اوزودورو و اوزان آعاچ نوشته شده تحت هدایت و کارگردانی هانده تورکل احیا شد. این بار بازیگران جوان، کارگردان زن و نگاه جامعه شناسی متفاوت در فیلم جای گرفتند… چون در فیلم اول شاهد تفاوت طبقاتی و نفرت پایین ترها نسبت به بالاتر بودیم. چیزی که ما روی پرده نقره‌ای تماشا کردیم خشم ناپیدای لایه‌های زیرین بود… این بار نفرتِ تازه ثروتمند شدگانِ ترکیه از طبقات پایین جامعه منعکس شد… گفتمانش بیشتر سیاسی است اما با خشونتی گیراتر… هرچقدر هم بهش با دیدی شجاعانه نگاه کنی، کار خیلی جسورانه‌ای برای امروز است… و متأسفانه واقعی‌ست، خیلی واقعی… فیلم بهتری از نسخه هفده سال پیش است، من بیرون رفتم و آن را تماشا کردم، و حالا چیزی که ما تماشا کردیم حقیقت روزمره است… پس از تماشا با عوامل آن گفتگو کردم …

تهیه کنندگان تصمیم گرفتند فیلم باردا را بازسازی کنند و با یک کارگردان زن کار کنند، وقتی به شما پیشنهاد دادند چه تصوری داشتی ؟

هانده تورکل در مصاحبه با این روزنامه‌نگار و منتقد گفت:

اولین بار که گفته شد «در بار» احیا می شود ایده غیرضروری به نظر می رسید، گفتم نیازی نیست. بعدها وقتی از تهیه کنندگان شنیدم که چرا ساخته می‌شود، قانع شدم. وقتی بعد از ۱۷ سال به تغییر سیستم جنایت و عدالت در ترکیه نگاه کردم، معتقد بودم که باید انجام شود. بنابراین، این پروژه من را نیز هیجان زده کرد. تا به امروز ما هرگز فیلم خشونت آمیز را از منظر یک زن نشنیدیم یا تماشا نکرده ایم. با این حال، ما به عنوان زنان؛ همیشه وقتی در خیابان راه می‌رویم، وقتی با مردی در آسانسور تنها می‌مانیم، وقتی با تاکسی به خانه برمی‌گردیم یا وقتی با راننده در مینی‌بوس تنها می‌مانیم، همیشه این ترس را با خود حمل می‌کنیم. ما هزاران سناریو در ذهن خود ایجاد می کنیم. ما به خوبی می دانیم که این تنش و ترس به چه معناست و هزاران سناریو در پشت ذهن خود داریم که می تواند برای ما اتفاق بیفتد. به همین دلیل است که تصور اینکه یک زن چنین روایتی را از جایی که می شناسد بگوید، مرا هیجان زده کرد… زیرا متأسفانه ما زن ها چیزهای عمیق تری نسبت به یک مرد می دانیم. و من می دانم‌که هرگز عامل چنین داستانی نخواهم بود، ما زنان قربانی این ماجرا هستیم. با هیجان وارد روند فیلم باردا شدم چون معتقد بودم تماشاگر با روایت یک زن مسیر درستی را طی خواهد کرد …

کالت بودن فیلم باردای ساخته شده توسط سردار آکار یک واقعیت غیرقابل انکار است؛ هنگام پذیرش این فیلم اصلاً نگران نبودید؟

هانده تورکل:

من معتقدم وقتی اثری را تهیه می کنید، نباید ترس، اضطراب و نگرانی وجود داشته باشد. اگر به ایده ای اعتقاد دارید و مجذوب آن ایده هستید، نباید نگران شکست خوردن یا به به شکل بد در خاطرها ماندن باشید. من کوچکترین ترسی نداشتم. با این حال افراد زیادی بودند که آمدند و با من صحبت کردند. گفتند کارگردانی مثل سردار آکار پیش روی شماست. سردار آکار برای من فیلمساز بزرگی است. این را از خودم پرسیدم؛ «بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟» سردار آکار به من ایمان داشت. من هم هرگز به خودم شک نکردم، بسیار مطمئن بودم که می توانم این کار را انجام دهم.

آیا در زمان آماده سازی فیلم نکاتی را با سردار آکار در میان گذاشتید؟

هانده تورکل:

هرگز اتفاق نیفتاد. مطمئن نیستم که می‌توانم وقتی کاری را خودم نوشتم، آماده کردم و فیلمبرداری می‌کنم چنینی فضایی به دیگری بدهم. در واقع بچه اش را گرفت و گذاشت توی دستم. ما از نظر ایده‌ها خیلی بحث کردیم، اما چیزی نبود که در نهایت روی آن توافق نداشته باشیم.

صحنه های بسیار جدی و توام خشونت را در فیلم تماشا می کنیم. شما به عنوان کارگردان، دوربین را دقیقاً در جایی که خشونت است قرار می دهید. آیا هرگز تردید نکردید که تا چه حد می توانم خشونت نشان دهم؟

هانده تورکل:

مثلا شما یک فیلم جنگی خیلی خوب می بینید، کثیف ترین شکل جنگ را به شما نشان می دهد و می گوید: «جنگ خیلی چیز کثیفی است» و شما می توانید وارد آن غبار حاصل جنگ شوید. من کثیف ترین شکل خشونت را به شما نشان می دهم تا بتوانم بگویم: «خشونت خیلی بد است.» من می گویم: «ما نباید از این موضوع فرار کنیم و در برابر آن بایدمقاومت کنیم، باید کاری در برابر آن انجام دهیم.» به همین دلیل تا جایی که می‌توانستم عمیق رفتم و تا جایی که می‌توانستم تأمل کردم.

این یک انتخاب عمدیست … صادقانه بگویم، ما بین خودمان درباره نشان دادن این همه خشونت از نگاه یک کارگردان زن بحث کردیم…

هانده تورکل:

بله، این یک انتخاب عمدی است. چون خیلی چیز ترسناکی است، اینطور نیست؟ همین چند روز پیش خبر زنانی را خواندیم که نوشیدنی پیشنهادی را نپذیرفتند و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. اگر آن بار مکانی نامرئی بود، آن زنان همان داستان ما را تجربه می کردند. این می توانست خشن تر از آن چیزی باشد که توضیح دادیم. من سعی کردم خشن ترین را از نظرم نشان دهم. زیرا هرچه داستان و آنچه نشان می دهیم خشن تر باشد، مجددا  تاکید می کنیم که واقعاً چقدر وحشتناک است.

این فیلم مردم را نیز در این مورد به فکر وا می دارد. اگر شخصیت نیهال علیه آزار و اذیت صحبت نمی کرد این اتفاق نمی افتاد؟ آیا زن مقصر است که سکوت نکرده است؟ در حالی که ما به همه اینها فکر می کنیم، فینال یک بومرنگ بی پایان به سمت ما پرتاب می کند …

هانده تورکل:

این نیز یک انتخاب کاملا آگاهانه بود. این همان جایی است که موضوع افشاگری از آنجا ناشی می شود. همیشه به ما می گویند اگر خودت را لو نمی دادی، اگر دامن کوتاه نمی پوشیدی… همیشه ما را به این فکر وا می‌دارند که باید به دنبال تقصیر در زنان باشیم.

ملیسا، شخصیتی که شما بازی می‌کنید نشان دهنده چیزی است که ما فمینیست نوین می‌نامیم. به عبارتی آنهایی که سکوت نمی کنند، سر تعظیم فرود نمی آورند و علیرغم همه چیز به دنبال حقوق خود هستند… مطمئناً شما به عنوان یک زن در معرض خشونت های زیادی قرار گرفته اید، اما آنچه نیهال از سر گذرانده نباید برای کسی اتفاق بیفتد. چگونه این شخصیت را گرفتید و به عنوان یک بازیگر شکل دادید؟

ملیسا بربر اوعلو:

من در مورد این پروژه بسیار هیجان زده بودم و خیلی دوست داشتم در آن باشم. این یک شانس بزرگ برای همه ماست که در چنین پروژه ای مشارکت داشته باشیم. شخصیت من خشم موجه و حس عصیان در خود دارد. در واقع همه خانم ها این حس را دارند و ما سکوت می کنیم. تنها چیزی که به ما داده شده این است که در اینستاگرام پست بگذاریم و بگوییم «نه به خشونت علیه زنان». به عنوان یک بازیگر، اینکه بتوانم چنین واقعیتی را به تصویر بکشم و صدایی باشم باعث شد احساس کنم دارم کارم را انجام می دهم. نکات زیادی در درونم وجود داشت که آنها را سرکوب می کردم و نمی توانستم صدایم را بلند کنم. اما من هم می ترسم اما سکوت می کنم. ما همه می ترسیم، اما برای اولین بار در این فیلم سکوت نکردم، سکوت نکردیم. و من احساس خوبی دارم که واقعاً این شانس را داشتم. در فیلم، نیهال سعی می کند از دوستانش مراقبت کند و سعی دارد آنها را نجات دهد. شاید مراقبت مفهومی باشد که در سال های اخیر از دست داده ایم… اگر از زنان، مردان، کودکان و حیوانات خود مراقبت کنیم، اوضاع تغییر خواهد کرد. من این را از شخصیت نیهال یاد گرفتم.

جم، شما نماینده طرف بد ماجرا هستید. خشونت و تجاوز در فیلم وجود دارد. و به عنوان یک بازیگر باید آن شخصیت را درک کنید و با آن همدلی کنید. چقدر این مرحله برای شما سخت بود؟

جم سوعوت:

اول، من فیلم باردا را پنج بار تماشا کردم. داستان نفرت انگیز بود اما بازی های بازیگران خیلی خوب بود. سخت ترین قسمت برای من توجیه این شخصیت بود. چون اگر نمی توانستم این کار را انجام دهم، نمی توانستم بازی کنم. همه مطالب را از شرایط اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی که در آن زندگی می کردم جمع آوری کردم. و متاسفانه هیچ مشکلی در خودم ندیدم. خشونت در اوج است! او دیگر متوجه زنان، مردان، نوزادان یا حیوانات نمی شود. از خصوصیات ظاهری او شروع کردم، دیدم شخصیتی که به تصویر می‌کشیدم عاشق پول است. شخصیتی که در محاصره خشونت بزرگ شد اما غرق در پول شد. درونش عقده دارد و سعی می کند با ارزش باشد… از ظلم هم لذت می برد. چون دوست دارد خشونت را تماشا کند. و تنها دغدغه اش پول است… سعی کردم در آن موقعیت باشم تا او را توجیه کنم. من یک دندان نقره ای درست کردم و دو هفته با آن دندان راه رفتم. من اخبار زیادی دیدم، به جاهایی رفتم که نباید وارد شد و با آن دسته از افراد برخورد کردم. با افراد جنایتکار آشنا شدم. برای اولین بار در زندگی ام با یک منحرف همدردی کردم. شرایط بسیار سختی بود. این یک نبرد برای من بود، زیرا باید در قالب یک کارکتر باشم که باور دارم اعمالش درست است… من ۳۰ روز سر صحنه را بخشی از زندگی‌ام حساب نمی کنم، چون من نبودم. در واقع جانور درونم را بیرون آوردم …

یالیم وقتی به تو نگاه می کنم دلم می خواهد تف کنم تو صورتت….

یالیم دانیشمان:

همه کسانی که تماشا می کنند به من همین دیدگاه را دارند. به تصویر کشیدن گورکم دشوار بود. خیلی بداهه می‌گفتیم. گاهی خیلی از متن دور می شدیم. چون مجبور بودیم، هیچ وقت از نقش خارج نمی شدیم. در آن فضای تاریک ماندن یک چالش بود. برای این نقش هم به سختی آماده شدم. من هم مثل گورکم در خارج از کشور درس می خواندم… هر بار که به مدرسه می رفتم، تغییرات این کشور توجهم را جلب می کرد و باعث ناراحتی ام می شد. گورکم یکی از شخصیت‌هایی بود که می‌توانستم چیزی را که در موردش ناراحت بودم با او نشان دهم و به عنوان یک فرصت به آن نگاه کردم. سعی کردم چیزهایی را که آزارم می داد به چشم مردم بیاورم. جدای از آن، متد اکتینگ را خواندم. به هر حال نیازی نبود مشاهده‌گر باشم. حتی زمانی که در ترافیک هستید، افرادی که از داخل یک وسیله نقلیه بسیار مجلل به سمت خودروها مشتشان یا **** را نشان می‌دهند، با شخصیت‌هایی که تماشا می‌کنید تفاوتی ندارند! متاسفانه این افراد مجازات نمی شوند. به همین دلیل خق بیشتری در خود می‌بینند. برای هر بازیگری در این کشور مطالب کافی برای مشاهده وجود دارد… گورکم کسی است که به اشتباه بزرگ شده، در وفور بزرگ شده اما در غیاب عشق رها شده است… در نهایت او خودش قربانی همان ساختار می‌شود ….

برکان شال:

بچه ها یک بار از من پرسیدند: «چطوریم، نمی دونم شاید چون من از آنها بزرگتر و باتجربه بودم؟!». همچنین سال ها به عنوان بارتندر کار کردم. تنها چیزی که به بچه ها گفتم این بود. «اگر پنج نفر مثل شما وارد بار من می شدند، من صحبت نمی کردم، شلیک می کردم.» شما نمی توانید با این تیپ ها صحبت کنید. و من نمی توانستم مجموعه را ترک کنم. صحنه من داشت تمام می شد و من در گوشه ای به تماشای بچه ها نشسته بودم. در حال رفتن گفتم: «خدا به همتون صبر بده دوستتون دارم.» گفتم: «در صورتی که به چیزی نیاز داشتین، با من تماس بگیرین.» برای اولین بار در زندگی ام از اینکه نقشم کوتاه بود خوشحال بودم.

جمله ای که وقتی به مصاحبه می رویم و از شنیدن آن متنفریم شدیم این است: «در حین فیلمبرداری خیلی خوش گذشت». من این جمله را در این مصاحبه نمی شنوم، درست است؟

هانده تورکل:

همیشه همینطوره؛ جملاتی از این دست همیشه وجود داشت. «هانده، میشه کولر رو روشن کنی؟»، «هانده می تونی دست بچه ها رو باز کنی؟» «هانده، می‌توانیم حرکت کنیم؟» و پاسخ من همیشه یکسان بود: «نه.»

ملیسا بربر اوعلو:

ما در چنان وضعیت عاطفی سنگینی هستیم که کار با استاد هانده بسیار سودمند بود. اگر آنجا بودیم و می خندیدیم و خوش می گذراندیم، حفظ چنین شرایطی سخت می‌شد. پس از توقف ضبط، همه سعی کردند همان نگرش را حفظ کنند.

هانده تورکل:

برای اولین بار در زندگی ام دیدم که بعد از گفتن «کات» در یک مجموعه، کارکنان صدا یا حتی قدمی برنداشتند.

با تماشای این فیلم، قتل های زنانی که در سال های اخیر انجام شده اند به ذهن متبادر می شود و نمی توان تعجب کرد که چرا این همه خشونت را می‌پذیریم …

هانده تورکل:

وقتی خبر اولین خلاصه داستان این فیلم منتشر شد، افرادی بودند که مدام می گفتند چه نیازی است، ما زنده ایم. این مثل این است که بگوییم هرگز فیلم جنگی نساز. ما این را تجربه می کنیم و در سراسر جهان با آن مواجه هستیم.

برکان شال:

گویی خاک مرده بر سر ترکیه پاشیده شده… صحنه همچون آتشگاه است… زنان، حیوانات، کودکان و نوزادان در خیابان‌ها جانشان را از دست می‌دهند، اما عجیب است که هیچ‌کس حرفی نمی‌زند. یک شهرِ کامل، قاتل کودکی به اندازه یک دست را پنهان کرده است. اوضاع مملکت خیلی جالبه دوستان… با خودم میگویم که دیگه این شدنی نیست … قبلا اینجوری نبود …

جم سوعوت:

من فکر می کنم چنین تغییری پس از همه گیری شکا گرفت. این بیماری همه گیر مردم را در موقعیت منفعت شخصی، منفعت فردی و عدم صداقت قرار داد. نمی توانستیم برویم دست بزرگترهایمان را ببوسیم. ما نمی توانیم بچه ها را دوست داشته باشیم. آزار و اذیتپیش از آن هم در خط مقدم بود. حالا شما نمی توانید بچه همسایه یا بچه ای را که در خیابان می بینید دوست داشته باشید. می ترسیم پدر و مادرها دچار سوء تفاهم شوند. افراد شرور این ترس را به مردم القا کردند. امیدوارم مخاطبان ببینند و از واقعیت درس بگیرند… قطعا کسانی هستند که می‌گویند فیلم اول فیلمبرداری شده، چه نیازی به دومی بود؟. این یک فرصت فوق العاده عالی برای نمایش بازیگری بود. اما این یک داستان واقعی هم است و آنها باید آن را تماشا کنند. این چیزها در دنیا و در ترکیه وجود دارد.

مهمترین ویژگی که این فیلم را از فیلم اول متمایز می کند، جسورتر نشان دادن ثروتمندان جدید ترکیه و اراده سیاسی آنهاست… آیا این نسخه‌ای از دن کیشوت در جایی است که همه ساکت هستند؟

هانده تورکل:

من در واقع با ساخت این فیلم این کار را انجام دادم. من می خواهم آن را با صدای بلند بگویم. ۱۷ سال پیش فیلم درباره تفاوت های اجتماعی بود. افرادی که وارد بار می شدند با عقده حقارت وارد می شدند. آن زمان کسانی که در دانشگاه درس نمی خواندند تحقیر می شدند. حالا مهم نیست ما در دانشگاه درس خوانده ایم یا نه، از خانواده های خوب هستیم یا نه. همه یکی شدیم و هوش بالاتری از ما وجود دارد. آنها همه جور اقتدار دارند… یک بدی کاملاً متفاوت است که ما از آن خبر نداریم، عادت نداریم و نمی توانیم آن را بفهمیم. ذهن ما می گوید این نمی تواند درست باشد. فکر می کنم همه ما در شوک هستیم. به عنوان مثال، اگر کوک کشان واقعی نبودند و من آن را به عنوان یک فیلم فیلمبرداری می کردم، شما به من می گفتید: «این نمی تواند واقعی باشد.» شما می گویید: «نمی توانی آن را آنقدر بد جلوه بدهی». اما اینها واقعی هستند و در حال حاضر در حال وقوع هستند. سکوت ما روزی به پایان می رسد. من معتقدم روشنگری وجود خواهد داشت. مردم عالی هستند، همه چیز… خوبی همیشه پیروز است. شیطان هرگز پیروز نشده و هرگز پیروز نخواهد شد. این تفسیر ممکن است به نظر شما بسیار کودکانه باشد، اما من معتقدم که این اتفاق خواهد افتاد. بچه های خوب پیروز خواهند شد. برخلاف تصور خیلی ها، کاری که می توانستم بکنم این بود که این فیلم را در برابر این شیطان‌صفتان بسازم و این کار را هم کردم.

تماشای شما در صحنه تجاوز برای ما سخت بود. بنابراین، در هنگام بازی چه احساسی نسبت به آن درماندگی داشتید؟

ملیس بربر اوعلو:

خیلی کسالت آور بود. من خودم را کاملاً تسلیم واقعیت آن لحظه کردم. من می توانم آن را ببینم، اما نمی دانم دقیقاً چه احساسی جریان دارد. پس از تجربه چنین چیزی، باید بیشتر در مورد آنها صحبت کنید. هیچکس اینجا کاری برای این موضوع نمی‌کند، با ساخت این فیلم سعی داریم کاری انجام دهیم. ما باید شجاع باشیم، همه با هم نمونه ای از شجاعت را نشان دادیم. امیدوارم همه روزهای خوبی برای زندگی در این کشور داشته باشند.

هانده تورکل:

یکی از چیزهایی که سعی کردیم در فیلم نشان دهیم این بود که خشونت علیه زنان تنها مشکل زنان نیست. به همین دلیل است که در فیلم شاهد خشونت علیه مردان نیز هستیم! این نه تنها در مورد زنان، بلکه در مورد مردان نیز اعمال شد. زیرا این یک مسئله انسانی است.

جم سوعوت:

کسانی که مرتکب خشونت می شوند افرادی هستند که قبلاً در معرض خشونت خانگی قرار گرفته اند …

گاهی اوقات بد بد است. بیایید آن را انقدر از نظر روانشناسی نگاه  نکنیم …

هانده تورکل:

برای من اینطور بود. برای مثال شخصیتی که جم بازی می کند از هر نظر سرگرم کننده است، از خیلی چیزها بی خبر است، هرگز ندیده و متوجه نشده و آنقدر نازپرورده بزرگ شده که توانایی تشخیص خوب و بد را ندارد. به همین دلیل است که او در طول فیلم فقط دارد سرگرم می شود.

جم سوعوت:

این بچه از خشونت دوستانش لذت می برد و خودش این کار را نمی کرد. چون آدم ترسویی بود و این همه خشونت را در عمرش تجربه نکرده بود. همچنین یک حادثه ای رخ داد، درست در زمان فیلمبرداری آزمایشی… یکی از آشنایان ما در باری که کار می کرد به دلیل پخش نکردن آهنگ درخواستی کشته شد. این به من سوخت عالی‌ای داد. رفتن بر سر مزار آن برادر فایده ای ندارد. تا شر را اصلاح نکنیم، هیچ اتفاقی نمی افتد. من در واقع کمی پرچم او را در دست گرفتم و بلند کردم … ما در وضعیت بدی قرار داریم که اکنون در همه جا از تیک تاک گرفته تا شبکه های اجتماعی آنقدر از خشونت حمایت می شود که یک فرد با توجه به میزان جرم و جنایتی که مرتکب می شود مورد احترام قرار می گیرد. در حال حاضر افرادی که از زندان بیرون می آیند بیشتر از پزشکان محترم هستند. این مرا آزار می‌دهد …

برکان شال:

در این کشور نمی توان دزد را دزد، قاتل را قاتل و کلاهبردار را کلاهبردار نامید. اگر اینها را بگویید بیرون از دایره می مانند، شما وارد جمع می شوید و به شما می خندند. این مقاومتِ منفعل است. ساختن فیلم نیز یک مبارزه است. شما نمی توانید در این کشور زندگی کنید و برای اوگاندا اثر سینمایی بسازید. کشوری که در آن زندگی می کنید بر ارزش ها، معیارها، دیدگاه و زندگی شما تأثیر می گذارد. شما نمی توانید طوری رفتار کنید که اینها وجود ندارند و بگویید «من فیلمم رو ساختم». این حرفه ماست! ما زمینه دیگری برای نشان دادن خود نداریم. آنچه را که باید بگوییم از طریق سینما می گوییم.

بنابراین، آیا آن فینال حماسی نوعی فراخوان و ارتباط با مخاطب بود؟

هانده تورکل:

فینال ما واقع بینانه نیست، اما آنچه می خواهیم بگوییم بسیار واضح است. چیزهایی هست که من در آن گیر کرده ام. پرونده یک نفر در حال رسیدگی است و ما آن را ناعادلانه می دانیم … تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که به سالن رسیدگی پرونده برویم. این داره سر و صدا می کنه اما اگر همه ساکت بمانند، می گویند «۳-۵ نفر دارند حرف می زنند». در واقع، آن فینال به این معنی بود که «اگر اکثریت شروع به صحبت کنند، صدای ما شنیده می شود.» آنها به دلیل احساس کلی فیلم صدایشان را به گونه ای دیگر بلند کردند، اما منظور ما واقعاً این بود که صدایمان را بلند کنیم. ما نیازی به انجام این کار با اقدامات بزرگ نداریم. ما می توانیم در سالن محاکمه بایستیم. ما می توانیم در آنجا حضورمان را نشان دهیم.

جم سوعوت:

ما می توانیم خوبی های زندگی خود را نیز افزایش دهیم. همانطور که چیزهای بد جذبمان می شود، می توانیم کارهای خوب را نیز بیشتر در معرض دید قرار دهیم. چون در حال حاضر وقتی متواضعانه و خالصانه زندگی کنی این دنیا برایت زندان می شود. ما این فیلم را برای دشمنی با این افراد بد ساخته ایم.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته‌ها