فیلم «آنتیل داون» (Until Dawn) به کارگردانی دیوید اف. سندبرگ، به عنوان یک اقتباس از بازی ویدئویی محبوبی با همین نام، تلاش دارد تا دنیای ترسناک و پر از تعلیق آن بازی را به صفحه بزرگ سینما منتقل کند.
این فیلم، که در تاریخ ۲۵ آوریل ۲۰۲۵ به اکران درآمد، به رغم داشتن پتانسیلهای بالای داستانی و عاطفی، به شدت با چالشهایی روبروست که آن را به یک اثر ناقص و ناامیدکننده تبدیل میکند. با توجه به تاریخچه موفقیتهای بازی، انتظار میرفت که این اقتباس بتواند به خوبی روح و انرژی آن را منتقل کند، اما واقعیت چیز دیگری را نشان میدهد.
داستان «آنتیل داون» حول محور کلاور (با بازی الا روبین) و دوستانش میچرخد که به دنبال خواهر گمشدهاش، ملانی (مایا میچل)، به یک دره مرموز به نام گلاور ولی سفر میکنند. پس از ورود به این منطقه دورافتاده و غیرمعمول، آنها به سرعت متوجه میشوند که این مکان تهدیدات عجیبی را در پی دارد. با برخورد به یک قاتل نقابدار و موجودات فراطبیعی، به طرز وحشتناکی یکی پس از دیگری کشته میشوند، و دوباره به نقطه شروع برگشته و این چرخه مرگ و وحشت را دوباره تجربه میکنند. در این حین، کلاور و گروهش باید رازهای این دره را کشف کنند و راهی برای فرار از این چرخه تاریک پیدا کنند.
شخصیتها در «آنتیل داون» به شدت ضعیف و سطحی طراحی شدهاند. کلاور به عنوان شخصیت اصلی، درگیر احساسات و غم از دست دادن خواهرش است، اما سایر شخصیتها فاقد عمق و پیچیدگی لازم هستند. ماکس (مایکل چیمنو) و نینا (اودسا آزیون) به عنوان دوستان کلاور، نقشهای تکراری و کلیشهای دارند که هیچ جذابیتی برای تماشاگر ایجاد نمیکند. رفتارها و واکنشهای آنها در برابر خطرات، بیشتر به صورت سطحی و بدون توجه به شخصیتپردازی نمایش داده میشود.
از طرفی، وجود شخصیتهایی مانند دکتر آلن هیل (پیتر استورماره) که قبلاً در بازی دیده شدهاند، به نوعی حس نوستالژی را ایجاد میکند، اما عدم پرداختن به ابعاد عمیق شخصیتهای جدید، داستان را به شدت ناقص میکند. در واقع، تماشاگر احساس میکند که هیچیک از شخصیتها به خوبی درک نشدهاند و این مسئله به شدت بر روی تجربه کلی تأثیر منفی میگذارد.
فیلم «آنتیل داون» به عنوان یک اثر ترسناک و وحشتناک، به شدت تحت تأثیر ژانر «کابین در جنگل» و دیگر آثار مشابه است. تلاش برای ایجاد لحظات ترسناک و هیجانانگیز در این فیلم به وضوح دیده میشود، اما در عین حال، این تلاشها به دلیل عدم نوآوری و تکرار کلیشهها، به سادگی ناکام ماندهاند. جالب است که فیلم به جای تمرکز بر روی ایجاد ترس و تنش، بیشتر به شوخیها و صحنههای کمدی بیمزه متمایل شده است.
روایت داستان به شدت با الگوهای تکراری و پیشبینیپذیر همراه است. شخصیتها معمولاً در موقعیتهای مشابه قرار میگیرند و با وجود اینکه هر بار تهدیدات متفاوتی وجود دارد، اما این تهدیدات به اندازه کافی جذاب و ترسناک نیستند. در نهایت، این امر باعث میشود که فیلم نتواند به خوبی تنش و هیجان لازم را در تماشاگر ایجاد کند.
از نظر فنی، «آنتیل داون» دارای کیفیت تولید قابل قبولی است. تصویربرداری و طراحی صحنه به خوبی انجام شده و توانسته جو مرموز و ترسناک داستان را به تصویر بکشد. اما در زمینه تدوین و کارگردانی، فیلم به شدت ضعیف است. ریتم داستان به شدت ناپایدار است و در بسیاری از جاها، تماشاگر احساس میکند که فیلم در حال کشدار شدن است. این مسئله به ویژه در صحنههای ترسناک و لحظات کلیدی بیشتر به چشم میآید.
علاوه بر این، موسیقی متن نیز نتوانسته است به خوبی با جو داستان هماهنگ شود. در حالی که موسیقی میتواند به شدت به افزایش تنش و هیجان کمک کند، اما در این فیلم، موسیقی بیشتر به عنوان یک عنصر زائد به نظر میرسد و نمیتواند تأثیر لازم را بر روی تماشاگر بگذارد.
دیوید اف. سندبرگ، کارگردان «آنتیل داون»، به خوبی مهارتهای خود را در خلق صحنههای ترسناک نشان داده، اما عدم توانایی در ایجاد یک داستان منسجم و جذاب باعث میشود که تلاشهای او در این زمینه بینتیجه بماند. بازیگران اصلی، به ویژه الا روبین و پیتر استورماره، در نقشهای خود تلاش کردهاند، اما این تلاشها به دلیل ضعف در شخصیتپردازی و دیالوگها به ثمر نمیرسد.
بازیگران جوان فیلم به خوبی در نقشهای خود عمل کردهاند، اما در نهایت، عدم وجود شخصیتهای قوی و داستانی جذاب باعث میشود که تماشاگر نتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
«آنتیل داون» به بررسی موضوعاتی مانند غم، فقدان و تلاش برای فرار از گذشته میپردازد. اما به دلیل عدم عمق در شخصیتپردازی و داستان، این مضامین به چیزی سطحی و کلیشهای تبدیل میشوند. در واقع، تماشاگر احساس میکند که فیلم به جای ارائه یک پیام عمیق، تنها به تکرار الگوهای معمولی و پیشبینیپذیر بسنده کرده است.
در نهایت …
فیلم «آنتیل داون» با وجود داشتن پتانسیلهای جالب و تلاشهای قابل توجه، به دلیل ضعفهای اساسی در داستان، شخصیتپردازی و کارگردانی، نتوانسته است به یک اثر ماندگار تبدیل شود. این فیلم در نهایت به تکرار و یکنواختی دچار میشود و تماشاگر را از تجربه واقعی سینما دور میکند.