نقد و بررسی فیلم «دنیای ژوراسیک: تولدی دوباره» (Jurassic World: Rebirth): تکرار ملالآور یک میراث فراموشنشدنی

مجموعه «ژوراسیک» که زمانی نویدبخش داستانهایی هیجانانگیز درباره بازگشت دایناسورها به دنیای انسانها بود، امروز به موجودی بدل شده که نهتنها زنده نگه داشتنش بیهوده است بلکه از بین بردنش نیز تقریباً غیرممکن به نظر میرسد؛ دقیقاً مانند دایناسوری مهندسیشده به نام «دیستورتیوس رکس» در فیلم جدید «دنیای ژوراسیک: تولدی دوباره» ساخته گرت ادواردز. این فیلم که به نوعی بازگشتی به ریشههای مجموعه پس از سالها تلاشهای ناکام و پرهزینه است، نمونهای از سینمایی است که سرمایهداران به جای خلق اثری نوآورانه، صرفاً میکوشند میراثی کهنه و پولساز را حفظ کنند.
فیلم با اقتباسی از فیلمنامه دیوید کوپ، در ۳۲ سال پس از بازگشت دایناسورها و تقریباً یک دهه پس از کاهش توجه عمومی نسبت به آنها رخ میدهد؛ زمانی که پارکها و موزهها به تدریج خلوت و ناکارآمد شدهاند و در نیویورک، حتی وقتی یک دایناسور گیاهخوار بزرگ از باغ وحش فرار میکند، مردم فقط با بوق زدن واکنش نشان میدهند. در این وضعیت نابسامان، شرکتی دارویی به نام «پارکرژنیکس» به دنبال استخراج خونی از بزرگترین دایناسورها برای تولید درمانی میلیارد دلاری برای بیماری قلبی است و برای این منظور، تیمی شامل زورا بنت (اسکارلت جوهانسون)، دانکن کینکید (ماهرشالا علی) و چند شخصیت دیگر را به جزیرهای که محل آزمایشهای این شرکت است اعزام میکند.
شخصیتها، به ویژه زورا بنت با بازی جوهانسون، در فیلم به طرز قابل توجهی کمعمق و یکدست به تصویر کشیده شدهاند؛ زورا که به نظر میرسد از مرگ همکارش جان سالم به در برده، تقریباً هیچ واکنش انسانی نشان نمیدهد و تنها به وظیفهاش متعهد است. همراهی او با شخصیتهای دیگر از جمله دانکن کینکید و ریوبن دلگادو، مردی که در سفری پرخطر با دو دخترش به منطقه دایناسورها میرود، گویی تنها فرصتی برای نمایش صحنههای اکشن و جلوههای ویژه است، بدون آنکه عمق واقعی به روابط انسانی داده شود.
جلوههای ویژه CGI (تصاویر تولیدشده توسط کامپیوتر) فیلم در برخی صحنهها، مانند نمایش حرکت موزون موساسور یا برخورد با دایناسورهای زمینی و هوایی، به خوبی اجرا شده و ظاهری قابل قبول به این موجودات میبخشد. اما این جلوهها، به دلیل نبود بستری احساسی و قصهپردازی قوی، نتوانستهاند ترس و هیجان عمیقی را ایجاد کنند. در مقایسه با نسخه اصلی «پارک ژوراسیک» که با سادگی و تمرکز بر جزئیات، وحشتی واقعی و باورپذیر ایجاد کرده بود، «تولدی دوباره» بیشتر شبیه به یک بازی ویدیویی سطحی و تقلیدی است که هیجان را به شکلی مصنوعی و سطحی ارائه میدهد.
فیلم تلاش کرده است با صحنههای قدردانی از نسخه کلاسیک و لحظات نمادین مانند رویارویی در آشپزخانه یا حضور کوتاه تیرکس، به میراث این مجموعه احترام بگذارد اما همین تکرار و بازتولید صحنههای آشنا، به جای ایجاد نوآوری و شگفتی، بیشتر حس ناکامی و عدم خلاقیت را منتقل میکند. شخصیتهای انسانی نیز فاقد جذابیت و عمق لازم هستند و کارگردانی ادواردز، که پیش از این در «گودزیلا» تواناییهایش را نشان داده بود، این بار نتوانسته تجربهای فراتر از یک فیلم CGI صرف ارائه دهد.
موسیقی و طراحی صحنه به کمک فیلم آمدهاند اما از پس بار سنگین روایت ضعیف و ضعف شخصیتپردازی برنمیآیند. رویدادهای فیلم با منطق ساده بازیهای ویدیویی پیش میرود؛ اگر گروه بتواند از دایناسورهای مختلف خون استخراج کند، به غول نهایی یعنی «دیستورتیوس» میرسند که هرچند عظیمالجثه است اما به شدت کماثر و بیروح نشان داده شده است.
«دنیای ژوراسیک: تولدی دوباره» بیشتر به نمونهای از تکرار ملالآور و بیهدف تبدیل شده که تنها با استفاده از نام و یاد نسخه اورجینال و جلوههای ویژه به دنبال جلب مخاطب است. در حالی که مفهوم اصلی مجموعه یعنی عدم توانایی انسان در کنترل خلقت خود هنوز میتواند موضوعی جذاب باشد، این فیلم آن را به صورت سطحی و بدون درک عمیق ارائه کرده است.
در نهایت، این اثر بیش از آنکه نمایشی از پیشرفت یا نوآوری باشد، یادآور فرسودگی و تکرار خستهکننده مجموعهای است که زمانی نویدبخش داستانی شگفتانگیز و پر هیجان بود. «تولدی دوباره» با وجود برخی لحظات سرگرمکننده کوتاه و جلوههای ویژه قابل قبول، در برابر عظمت نسخه کلاسیک و حتی دیگر دنبالههای قبلی خود ناتوان مانده است و تنها میتواند بازتابی باشد از تلاشهای ناشیانه برای حفظ یک میراث کهنه.
جمع بندی
امتیاز - ۵٫۵
۵٫۵
ضعیف
مجموعه «ژوراسیک» که زمانی نویدبخش داستانهایی هیجانانگیز درباره بازگشت دایناسورها بود، در فیلم جدید «دنیای ژوراسیک: تولدی دوباره» به نمونهای از تکرار و فرسودگی بدل شده است. با وجود جلوههای ویژه قابل قبول و لحظات کوتاه سرگرمکننده، فیلم از نظر داستانپردازی و شخصیتپردازی ضعیف عمل میکند و بیشتر شبیه یک بازی ویدیویی سطحی است تا یک اثر سینمایی عمیق. تلاش برای حفظ میراث مجموعه بدون نوآوری و خلاقیت، باعث شده تا فیلم نتواند هیجان و ترس واقعی نسخههای قبلی را منتقل کند و تنها بازتابی از تلاشهای ناکام برای احیای یک برند قدیمی باشد.