گفتگو با جسیکا بیل و الیزابت بنکس درباره سریال «خواهر بهتر» (The Better Sister)

در سریال محدود «خواهر بهتر» (The Better Sister) از آمازون پرایم، جسیکا بیل و الیزابت بنکس نقش دو خواهر دور از هم، کلوئی و نیکی را بازی میکنند. یکی از دلایل فاصله آنها، مشکلات اعتیاد نیکی و این واقعیت است که کلوئی با همسر سابق نیکی، آدام (با بازی کوری استول)، ازدواج کرده و پسر نیکی، ایتان (ماکسول آسی دونوان)، را بزرگ میکند. رابطه این دو خواهر تحت فشار است، بهخصوص که کلوئی موفق و مرتب است و نیکی رفتاری آشفته و بیپروا دارد.
وقتی تراژدی رخ میدهد، نیکی ناگهان وارد زندگی و خانه کلوئی میشود و آنها مجبور میشوند دردهای تاریخیشان را کنار بگذارند تا حقیقتی را درباره مردی که فکر میکردند خوب میشناسند، کشف کنند و بفهمند که چطور همه چیز به این شکل پیچیده شد.
درباره رابطه خواهرانه و همکاریتان چطور بود؟
الیزابت بنکس: از ابتدا حس خواهرانه داشتیم. من خواهر بزرگتر هستم و هر دوی ما مادر پسر هستیم، البته بچههای من کمی بزرگترند و من تجربه بیشتری دارم که نکات مفیدی را به جسیکا منتقل کردم. از همان شروع همکاری حس خواهرانه داشتیم.
جسیکا بیل: من هم خواهر بزرگتر هستم اما خودم خواهر ندارم. در گروه دوستانم، کوچکترین هستم، پس این حس برای من خیلی طبیعی است که بگویم چطور باید کارها را انجام دهم. وقتی الیزابت چیزی میگوید، من میگویم «بله، همین کار را میکنم.»
اینکه سریال نشان میدهد خواهران در یک خانواده میتوانند کودکیهای متفاوتی داشته باشند، برای شما چقدر ملموس بود؟
بنکس: خیلی برای من ملموس بود، خصوصاً با پدرم. من ۱۱ سال با برادرم اختلاف دارم و والدین در زمان بزرگ کردن برادرم کاملاً متفاوت بودند. پدرم در ویتنام خدمت کرده و تجربه بازگشت سختی داشت. این تجربههای متفاوت و وفاداری به خانواده برای من خیلی معنیدار است.
الیزابت، درباره حضور نیکی در جلسات الکلیهای گمنام چطور تحقیق کردید و چطور این بخش را واقعی نشان دادید؟
بنکس: من خیلی خوشحالم که این بخش در جایی واقعی و قابل ارتباط نمایش داده شد. اینجا جایی است که آدمها احساساتشان را به اشتراک میگذارند و من توانستم خیلی از حقیقتهای درونی نیکی را بیان کنم. من طرفدار این برنامه هستم و مسئولیت داشتم که این بخش را درست نشان دهم.
جسیکا، درباره شخصیت کلوئی برایمان بگو و چطور به ذات او رسیدی؟
بیل: کلوئی کسی است که ماسک به صورت زده؛ ظاهر موفق و زندگی عالی دارد اما درونش درد، شرم و رازهای پنهان زیادی است. او با حقایقی زندگی میکند که ممکن است اشتباه باشند. من با این احساس ماسک زدن و پنهان کردن آسیبها خیلی ارتباط دارم چون در کاری که دارم میکنم هم همینطور است. کلوئی در دنیایی است که اگر بیرون از آن باشی، آدمی بیگانهای و نمیتواند اجازه دهد این اتفاق بیفتد.
یکی از لحظات مهم سریال، وقتی پلیسها به خانه میآیند و خواهران برای لحظهای متحد میشوند، چگونه بود؟
بنکس: آن لحظه دشمن مشترکی پیدا میکنند و باید کنار هم بمانند. نیکی وارد دنیای کلوئی میشود و تلاش میکند بفهمد قوانین چیست. نیکی برای کلوئی نوعی آسیبپذیری عمیق است چون میتواند همه چیز را فاش کند و باید به هم اعتماد کنند.
چه لحظاتی را به عنوان لحظات خوب خواهرانه در بازی به یاد دارید؟
بیل: خیلی زیاد!
بنکس: من از نیکی لذت بردم که به دنیای کلوئی سرک میکشد. خانه مرتب و تمیز است و نیکی همه چیز را به هم میریزد و میگوید: «من تمیزش میکنم!» وقتی در ماشین با هم خلوت میکنند و نیکی گریه میکند و میگوید «من خیلی ترسیدهام» آن لحظهای بود که کلوئی توانست خواهر بزرگتر باشد.
سریال به موضوع خشونت خانگی هم میپردازد، چطور آن صحنهها را بازی کردید؟
بیل: آن لحظات ناگهانی و بسیار شدید هستند. ما قدم به قدم جلو رفتیم و ایمنی همدیگر را حفظ کردیم تا بتوانیم عمق این موقعیت را نشان دهیم. این صحنه خیلی مهم است چون نشان میدهد چرا کلوئی این همه راز دارد و وقتی افشا میشود، زندگیاش به هم میریزد.
شخصیتهای پیچیده و حتی جامعهآزار در سریال چطور برایتان بود؟
بنکس: من از نوشتار سریال خوشم آمد چون شخصیتها بسیار پیچیده و ظریف هستند. جامعه دو زن را که «بد» میداند، به شکلهای متفاوتی محکوم میکند؛ یکی مادر بدی است که فرزندش را از دست داده و دیگری زنی جاهطلب که هدف حمله است. این حس شرم و مبارزه با سیستم، برای من خیلی جالب بود.
سریال توسط تیمی زنانه ساخته شده، چطور این موضوع را تجربه کردید؟
بنکس: فوقالعاده بود. همه چیز توسط زنان ساخته شده، بر اساس کتابی نوشته زن، بازیگران زن و تیم تولید زن. این تجربه بسیار همکاریمحور و لذتبخش بود، انگار گروهی از مادران با هم کار کردند و همه شب به خانههایشان رفتند.
از این تجربه چه چیزی برایتان ماند؟
بنکس: یک دوست به نام جسیکا بیل. دوستی که همیشه باقی خواهد ماند.
بیل: واقعاً همینطور است.
بنکس: [میخندد] بلیت کنسرتهای جاستین، و یک راه ورود به یک کمپ خوب در ماساچوست اگر لازم شود!
بیل: بله. و فکر میکنم دوستیهای زیادی شکل دادیم که امیدوارم ادامه داشته باشد و در پروژههای دیگر هم با هم همکاری کنیم.