چالش با جایزه، ویژه‌ی طرفداران فیلم و سریال؛ به زودی ...

نقد و بررسینقد و بررسی فیلم
موضوعات داغ

نقد و بررسی فیلم «۲۸ سال بعد» (۲۸ Years Later): دنباله‌ای انسانی، عمیق و تاثیرگذار بر یکی از ترسناک‌ترین فیلم‌های زامبی تاریخ

فیلم «۲۸ سال بعد» (۲۸ Years Later) به کارگردانی دنی بویل، روح تازه‌ای در کالبد این فرنچایز ترسناک دمیده و با وجود مسیر عجیب و متفاوتش، نتیجه‌ای بسیار پاداش‌دهنده و تاثیرگذار برای مخاطب رقم زده است. بویل که سال‌هاست منتظر ساخت این دنباله بوده، بار دیگر با ترکیبی از وحشت، تامل و احساسات انسانی، به دنیای آلوده به ویروس «خشم» بازگشته و موفق شده اثری بسازد که هم میراث فیلم اصلی را حفظ می‌کند و هم جسارت حرکت به سوی ایده‌های تازه را دارد.

همه فیلم‌های زامبی، چه بخواهیم چه نخواهیم، درباره زندگی با حضور مرگ‌اند؛ اما کمتر اثری همانند «۲۸ روز بعد» بویل توانسته با چنان ظرافت و تلخی، این واقعیت هولناک را به تصویر بکشد. در آن فیلم، جزیره بریتانیا قرنطینه شده بود تا ویروس «خشم» کنترل شود؛ انگار جهنم را می‌شد به‌راحتی درون مرزها محبوس کرد و دنیا را از آن جدا نگه داشت. این جزییات که در دنباله ناموفق «۲۸ هفته بعد» از دست رفته بود، حالا در آغاز «۲۸ سال بعد» دوباره احیا می‌شود؛ نشانه‌ای از بازگشت به همان ریشه‌های تلخ و تفکر برانگیز که بویل و نویسنده‌اش، الکس گارلند، به خوبی به آن واقف‌اند.

فیلم با یادآوری این نکته آغاز می‌شود که چطور جوامع مدرن، خشم و خشونت را در دل خود پرورش می‌دهند و چطور غرایز فردیِ بقا، بزرگ‌ترین تهدید برای بقای جمعی هستند. ما عزیزانمان را در ذهن و دعاهایمان جاودانه می‌کنیم، اما هزاران قربانی ناشناس در کشور دیگر را فراموش می‌کنیم؛ همان مرز باریکی که فیلم مدام به آن اشاره می‌کند: یک مرگ فاجعه است، یک میلیون مرگ فقط یک آمار.

«۲۸ سال بعد» دقیقا همان وحشت و اضطراب فیلم اول را ندارد؛ چرا که دنیا تغییر کرده و دیگر نمی‌توان ترس خام و بی‌واسطه بحران را به همان شکل بازتولید کرد. فیلم البته با سکانس‌هایی شوک‌آور، مثل حمله زامبی‌ها به اتاق کودکان در حال تماشای «توپولوها»، نشان می‌دهد هنوز می‌تواند بیننده را غافلگیر کند. اما بویل آگاهانه می‌داند که زامبی‌های سریع دیگر مثل قبل تاثیرگذار نیستند. پس مسیر روایت را به سمت چیزهای آرام‌تر و انسانی‌تر تغییر می‌دهد.

هسته اصلی داستان، جامعه‌ای منزوی در جزیره هولی است که نزدیک به سی سال است از سرزمین اصلی جدا شده و برای خود نظام و آداب خاصی دارد. این جزیره با جمعیت اندک و ارتباط محدود با سرزمین مادر، نمادی از جامعه‌ای بسته و خودبسنده است که دیگر دغدغه دنیای بیرون را ندارد و در عوض با چالش‌های بقا، تنهایی و کمبود منابع روبروست.

در این میان، اسپایک، نوجوان ۱۲ ساله، قهرمان تازه داستان است. او جز دو چیز دغدغه‌ای ندارد: این که مثل پدرش (با بازی آرون تیلور-جانسون) یک مرد قوی و شکارچی بشود و این که به مادر بیمارش (با بازی جودی کومر) کمک کند. مراسم بلوغ اسپایک و اولین سفرش به سرزمین اصلی، در فضایی آشنا اما متفاوت با فیلم‌های پسا-آخرالزمانی به تصویر کشیده می‌شود و در عین حال، با ارجاع به تاریخ نظامی بریتانیا، ریشه‌های عمیق‌تری می‌یابد.

در این سفر خطرناک، اسپایک و پدرش با انواع جدیدی از مبتلایان مواجه می‌شوند؛ از زامبی‌های کند و چاق گرفته تا نمونه‌های قوی‌تر و ترسناک‌تر. اما برای اسپایک، دنیای وسیع بیرون و امید به درمان مادرش مهم‌تر از ترس زامبی‌هاست. همین آرزوی کودکانه و ساده باعث می‌شود او با مادرش به تنهایی راهی سرزمین اصلی شود و به دنبال دکتری دیوانه بگردد که شاید درمانی برای بیماری مادرش داشته باشد.

فیلم در دو بخش پایانی، بیشتر به حال و هوای فیلم اصلی نزدیک می‌شود؛ یعنی تلاش شخصیت‌های آسیب‌پذیر برای زنده ماندن در دل طبیعت بی‌رحم. سبک تصویربرداری آنتونی داد مانتل با تلفیق فناوری روز و یادآوری دوربین‌های فیلم اول، حال و هوای خاصی به فیلم می‌دهد که بین زشتی فروپاشی اجتماعی و زیبایی امید و بازسازی تعادل برقرار می‌کند.

در ادامه، فیلم با جسارت بیشتری به تفاوت میان «ما» و «آن‌ها» می‌پردازد و حتی ایده تکامل زامبی‌ها را وارد داستان می‌کند؛ چیزی که شاید در ابتدا تکراری به نظر برسد، اما گارلند به شکلی خلاقانه و رادیکال آن را پیش می‌برد. نقطه قوت فیلم، نگاه معصومانه اسپایک است که دنیا را با چشم تازه‌ای می‌بیند و باعث می‌شود بیننده هم با او همذات‌پنداری کند. بازی آلفی ویلیامز در نقش اسپایک، واقعا درخشان و تاثیرگذار از کار درآمده است.

جودی کومر هم در نقش مادر بیمار، بازی بسیار خوبی ارائه می‌دهد و هرچه فیلم جلوتر می‌رود، نقشش عمق و معنا پیدا می‌کند. رابطه او با اسپایک و سردرگمی ذهنی‌اش که گاهی پسرش را با پدر خودش اشتباه می‌گیرد، به فیلم بعد روانشناختی داده و باعث می‌شود حتی ضعف‌های ابتدایی فیلم، بخشوده شوند. شاید تنها ایراد جدی فیلم این باشد که پایانش به‌وضوح برای ادامه در قسمت بعدی طراحی شده و حس ناتمامی دارد.

برای اسپایک که در سایه یک آخرالزمان زامبی بزرگ شده، مرگ همیشه مفهومی دور و ناملموس بوده؛ چیزی که آن سوی آب‌ها و دور از خانه اتفاق می‌افتد. اما در طول فیلم، او درمی‌یابد که مرگ، بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی است و راه نجات مادرش در پذیرش این حقیقت نهفته است. فصل پایانی فیلم با ریتمی آرام و تامل‌برانگیز، همانند تغییر لحن ناگهانی فیلم اول، بر این موضوع تاکید می‌کند.

درخشش رالف فاینس در نقش دکتر کِلزُن (ترکیبی از کُلنِل کورتِز و دامبلدور!) به فصل آخر فیلم عمق و جذابیت ویژه‌ای بخشیده است. او همزمان خنده‌دار و تامل‌برانگیز ظاهر می‌شود و دیالوگ معروفش درباره «جادوی جفت» در یادها خواهد ماند.

فیلم «۲۸ سال بعد» به‌جای تکرار صرف ترس و خشونت فیلم‌های زامبی، به سراغ مفاهیمی چون فقدان، عشق، ترس از مرگ و معنای بقا می‌رود و با استفاده از عناصر ژانر، خط باریکی میان فاجعه و آمار را به یادمان می‌آورد. بویل هرگز سعی نمی‌کند زامبی‌ها را موجوداتی دوست‌داشتنی یا قابل ترحم نشان دهد، اما موفق می‌شود با نگاه انسانی به موضوع، مرز میان تراژدی و آمار را مبهم‌تر از همیشه کند.

در نهایت، «۲۸ سال بعد» اثری است که با جسارت، خلاقیت و روایت احساسی خود، نه‌تنها جایگاه شایسته‌ای در بین دنباله‌های موفق سینما پیدا می‌کند، بلکه مخاطبش را به تامل درباره معنای زندگی، مرگ و همدلی با دیگران وا‌می‌دارد. این فیلم، هم برای طرفداران قدیمی و هم برای علاقه‌مندان تازه‌وارد به ژانر زامبی، تجربه‌ای عمیق و فراموش‌نشدنی خواهد بود.

جمع بندی

امتیاز - ۸٫۵

۸٫۵

عالی

فیلم «۲۸ Years Later» با بازگشت خلاقانه دنی بویل، دنباله‌ای عمیق، تاثیرگذار و متفاوت بر یکی از ترسناک‌ترین آثار زامبی‌محور تاریخ است که به جای تقلید صرف، پرسش‌های تازه‌ای درباره مرگ، هویت و بقا در دنیایی ویران شده مطرح می‌کند. این فیلم با تمرکز بر داستانی انسانی و پیچیده، به ویژه از نگاه نوجوانی به نام اسپایک، ضمن حفظ عناصر ترسناک و خشونت‌آمیز ژانر، به شکلی نوآورانه به مفهوم انکار مرگ و تأثیرات آن بر زندگی می‌پردازد. بازیگری درخشان، فیلمبرداری خلاقانه و فیلمنامه هوشمندانه باعث شده «۲۸ Years Later» نه تنها ادامه‌ای شایسته برای اثر اصلی باشد، بلکه تجربه‌ای متفاوت و پرمعنا در ژانر آخرالزمانی ارائه دهد که تماشاگر را به تفکر درباره مرزهای باریک میان زندگی و مرگ دعوت می‌کند.

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا