«پسران بد: بران یا بمیر»: (Bad Boys: Ride or Die) ویل اسمیت و مارتین لارنس با ورود مجموعه فیلمهای پلیس به قلمرو «سریع و خشمگین»، وین دیزل را در گرد و خاک جا میگذارند.
«پسران بد: بران یا بمیر» یا «پسران بد: تا پای جان» همزمان احمقانهتر و صمیمانهتر از تمام فیلمهای این مجموعه است. این فیلم بدون اینکه فراموش کند چرا این فرنچایز موفق عمل کرده، به شدت احساسی میشود.
همانطور که پیشگوییهای باستانی حکایت میکردند، فرنچایز «پسران بد» با قسمت چهارم خود که بر مبنای چرخشهای داستانی پررمز و راز قسمت سوم در سال ۲۰۲۰ («پسران بد تا ابد») ساخته شده، بهطور کامل وارد قلمروی «سریع و خشن» میشود: رابطه عاشقانهی پنهانی! و فرزندی که کارتل از وجود آن بیخبر هست و حالا با قتلِ جو پانتولیانو اوضاع تغییر میکند!
این سریال اکشنِ احساساتی و پر زد و خورد، یک فیلم پرفروش تابستانی سرگیجهآور و بهطور کلی سرگرمکننده را حول محور تثلیثِ ویژهی سنتهای آمریکایی میبافد: خانواده، فساد و تیراندازی به مردم. فیلم حتی با یک باربیکیو به پایان میرسد…
حماسهی اتومبیلهای واگنریِ وین دیزل مدتهاست که سوختش تمام شده، اما موتور محرکی که آن را از خیابانها به استراتوسفر هدایت کرد، برای این نوستالژی آفتابخوردهی قدیمی، ثابت شده است. این فیلم محصول دورهی ۹۰ میلادیست، پسرانِ بد، تلاش میکند تا در دنیایی بیمار و غمانگیز که در آن ددپول جذابیت بیشتری نسبت به مایکل بی دارد و ویل اسمیت به خاطر سیلیاش بیشتر از آهنگهای پرفروشش شناخته میشود، همچنان به هویتِ اصلی خود وفادار بماند.
در گذشته، یک آهنگ نمادین و دو ستارهی واقعیِ سینما برای سرپا نگه داشتن یک فرنچایز کافی بودند – اما حالا به اساطیر و افسانه نیاز دارید. در گذشته، تماشایی بودن برای کشاندن جمعیت به سینما کافی بود – حالا به «مغالطهیِ هزینهی هدر رفته» نیاز دارید. بله، مردم احساس میکنند که باید در آخر هفتهی اکران، بلیط بخرند…
بنابراین دوباره شروع میکنیم، با بازگشت ستوانهایِ کارآگاه، مایک لوری (اسمیت) و مارکوس برنت (مارتین لارنس) برای دنبالهای که تلاشهای فیلم قبلی را برای تبدیلِ یک مجموعه سادهیِ «دزد و پلیس»، به چیزی بزرگتر، دو برابر میکند. چیزی که خود را در برابر آینده بیمه میکند و در عین حال گذشتهی خودش را میستاید.
صحنهی خندهدار را در «پسران بد ۲» به یاد بیاورید که در آن یک پسر خوب به نام رِجی برای قرار ملاقات با دختر مارکوس ظاهر میشود، اما قهرمانان پلیس ما تفنگی به سمت او میگیرند؟ اگر «پسران بد تا ابد» آن بخش را به یک شوخی تکراری تبدیل کرد، «پسران بد: بران یا بمیر» تمام تلاشش را میکند تا آن را به عنوان بخشی از تاریخِ فرهنگیِ فیلم تثبیت کند.
و جالب اینجاست، اساساً جواب میدهد. جواب میدهد چون بازیگرِ نقش رجی، دنیس گرین، که تا به امروز در هیچ فیلمی خارج از فرنچایز «پسران بد» بازی نکرده، یک نابغهی کمدی است؛ چهرهی بیاحساس و جدیاش، او را به مکملِ کاملی برای کلکلهای پر سر و صدای اسمیت و لارنس تبدیل میکند. جواب میدهد چون فیلمی که حولِ این بازیگران ساخته شده، حتی اگر فقط به خاطر احمقانهتر و صمیمانهتر بودن نسبت به هر یک از قسمتهای قبلی باشد، تعادلِ درستی بین حماقت و صداقت برقرار میکند. و جواب میدهد چون کارگردانان عادل العربب و بلال فلاح (که با نام عادل و بلال شناخته میشوند) همچنان به ریشههای این مجموعه – که توسط جری بروکهایمر، تهیهکنندهی باتجربه، کاشته شده- احترام میگذارند، حتی اگر فیلمنامه آنها عملا تهدیدی برای همان ریشهها به حساب آید.
البته، برخی چیزها هرگز تغییر نمیکنند. مارکوس ممکن است آخرین فیلم را با تهدید به بازنشستگی گذرانده باشد، اما «تا پای جان» به طور طبیعی و معمول با کاری که پسران بد به بهترین شکل انجام میدهند، شروع میشود: نقض کامل هر قانون قابل تصور راهنمایی و رانندگی در میامی، گویی «سرقت اتومبیل بزرگ» به جای یک فانتزی آنارشیستی، یک شبیهساز آموزشی است. آنها برای عروسی مایک دیر کردهاند، جایی که این آدمِ عیاشِ همیشگی – با در نظر گرفتن اینکه اخیرا متوجه شده پدر و تنها فامیل زندهی یک قاتلِ کارتل به نام آرمندو (با بازی جیکوب سیپیو) است – میخواهد با یک مربی بدنساز که بین فیلمها با او آشنا شده، ازدواج کند. اسم او کریستین است؛ این کاراکتر را بازیگر فوقالعادهی «آلن ویک ۲»، ملانی لیبرد بازی میکند، و شخصیت او در اینجا به معنای واقعی یک ابزار انسانی است؛ نیمی از او در محراب توسط یک پرترهی غولپیکر از کاپیتان کنراد هاوارد، رئیس سابق مایک، پوشانده شده است. (اگر بخواهیم منصف باشیم، چه کسی از ما آرزو نمیکند که در کنار یک عکس قابگرفته از جو پانتولیانو، بازیگر نقش مکمل، ازدواج کند؟)
عجیب یا غیر عجیب، عروسی، محل کاملی برای گردهم آوردن تقریباً تمام شخصیتهایی است که برای این داستان اهمیت دارند. شخصیتهایی مانند رئیس و معشوق سابق مایک، ریتا سکادا (با بازی پائولا نونِز) که و حالا با نامزد قدرتمند کرسی شهرداری، لاکوود (با بازی ایوان گروفود، همان هورنبلوور معروف) قرار میگذارد. لاکوود یک سیاستمدار خشک و رسمی است؛ امری که به نظر فیلمنامهنویسان با صدای بلندتر فریاد میزنند: «آدم بدجنس احتمالی!»…
دخترِ تلخکام کاپیتان هاوارد (با بازی ریا سیهورن) نیز حضور دارد، مارشال آمریکایی که آنقدر از قتل پدرش عصبانی است که ممکن است فرضیات کاملاً غیرمنطقی در مورد اینکه چه کسی پشت آن بوده را دنبال کند، حتی اگر این فرضیات مایک و مارکوس را به فراریان تحت تعقیب تبدیل کند. همان مایکی که از شدت علاقه به پدرِ او، مراسم عروسیاش را در حرابی با یاد خاطرهی وی برگزار میکند. ما همچنین با دخترش کالی (با بازی کوئین همفیل) آشنا میشویم، زیرا یک فیلم «پسران بد» باید شخصیتهای زن کافی برای گروگانگیری در صحنهی سوم داشته باشد.
با این حال، با وجود تمام چهرههای جدید و آشنا در عروسیِ مایک، این دوست قدیمی او، مارکوس است که در نهایت با یک حمله قلبی شدید اما خندهدار در وسط سالن رقص، توجهات را به خود جلب میکند. اما این همه بدبختی نیست: این حملهی قلبی بالقوه به روح مایک اجازه میدهد تا با روح کاپیتان پانتولیانو ملاقات کند، البته چند روز بعد، با این باور که کائنات تا زمانی که «زمانش» نرسد، نمیگذارد تا بمیرد، دوباره به زندگی برمیگردد. (شخصیت پانتولیانو همچنین در مجموعهای از خاطرات ویدیویی که قبل از مرگش ضبط کرده، ظاهر میشود، از جمله ویدیوی دوستداشتنیای که در آن به مایک و مارکوس به عنوان «پسران بد من» با همان لحنی اشاره میکند که باب اودنکرک زمانی به خواهران مارچ به عنوان «زنان کوچکِ خودش» اشاره میکرد.)
لورنس حتی لحظهی کوتاه ولی «بیباکِ» خودش را دارد، صحنهای که در لبهی پشتبام بیمارستان راه میرود، البته با کمی چاشنیِ حماقتِ طنازانه… امری برای فیلمی که مداون تلاش میکند به پایههای دهه نودی خود اشاره کندف کاملا عادیست.
قطعا لازم به ذکر نیست که این احساس شکستناپذیری برای یک پلیس که به دنبال مجرمینِ کاملاً مسلح است، چیز خطرناکیست. و این باعث میشود مارکوس وارد انواع و اقسام دسیسههای دیوانهوار شود – ۱۰۰۰ شوخی مختلف درباره اینکه مایک در زندگی گذشته الاغ خانگی او بوده – آنهم وقتی او و مایک سعی میکنند تکاورِ جامعهستیزِ سابقِ ارتش (با بازی اریک دین) شکار کنند. این فرد، کاپیتانِ مرحومشان را به عنوان جاسوسِ دوجانبه برای کارتلها معرفی کرده و این شکار، آنها را مجبور میکند تا پسرِ مایک را که هنوز به خاطر قتلِ کاپیتان در آن محبوس است از زندانی با امنیت حداکثری، بیرون بیاورند.
گفتنِ اینکه فیلمنامهی ویل بیل و کریس برمنر نیاز به تعلیق باور قابل توجهی دارد، دست کم گرفتنِ آن است، اما عادل و بلال متقاعد شدهاند که میتوانند با نیروی گریز از مرکز، به تنهایی میزانِ معینی از بیمعنی را تحمل کنند، به شرطی که چرخهای طرح را به اندازه کافی سریع بچرخانند، و در این مورد اشتباه نمیکنند. «تا پای جان» با ۱۱۵ دقیقه (با احتساب تیتراژ)، تنها کمی کوتاهتر از کمحجمترین فیلم در فرنچایزِ خود است، اما با سرعتی حرکت میکند که این شخصیتها هرگز ندیدهاند، لحظات اکشن به شکلی پرهیاهو، جیغکشان و سرسامآور از صحنه به صحنهی دیگر حرکت میکنند، گویی برای مطابقت با نحوهی رانندگی مایک تدوین شدهاند.
با در نظر گرفتن عواملی چون ارتباطگیری آسان، فقدان زمان و همچنان هالهی لذتبخش بین اسمیت و لارنس، سرعتِ دیوانهوار داستان، توضیحی مناسب برایِ تکرار مداومِ حملاتِ پانیکِ مایک است. این راهی ارزان برای نشان دادن سطح جدیدی از نگرانی وی برای اطرافیانش است، و حتی زمینهساز ارزانتری برای کنایه به آن شبِ فاجعهبار اسمیت در اسکار است. این همچنین میتواند تنها بهانهای فیلم برای عبور از نقشآفرینی تیفانی حدیش به عنوان یک استریپر، معرفی مجدد دیجی خالد به عنوان چهرهی دنیای زیرزمینی جنایت این فرنچایز و نادیده گرفتن کامل این واقعیت که چارلز ملتون به واقع گم شده، باشد. (همراهان او، ونسا هاجنز و الکساندر لودویگ ناگهان در ساعت دوم فیلم ظاهر میشوند، گویی که تمام مدت آنجا بودهاند؛ هرچند بهتر بود که در همان حال رها میشدند).
در یک جا، فیلمنامه به طور مستقیم به «پسران بد ۲» اشاره میکند، اما حتی این موضوع نیز در حالی که مایک و مارکوس خود را در حال فرار میبینند، کنار گذاشته میشود.
شاید بهترین نمونه برای ریتم بیامانِ فیلم، سکانسهای اکشن جنونآمیزش باشد که هر کدام مانند مسابقهی نهایی از «چلنجرز» فیلمبرداری شدهاند. عادل و بلال آنقدر دوربین را حرکت میدهند که در مقام مقایسه، مایکل بی را یک نقاشِ منظرهساز جلوه میدهند؛ دورِ بازیگران میپرند، مانند یک توپ تنیس هدایتشده توسط کامپیوتر، به این امید که بتوانند آنها را از دردسرِ ریتمِ مبارزهای مناسب و قابل پذیرش نجات دهند. کارگردانان با نداشتن استعداد منحصربهفرد مایکیل بی برای خشونت فوقالعاده سمفونیک (و بودجهای که برای صحنهآرایی آن نیاز دارد)، رویکردی به همان اندازه گرافیکی – اما حتی کارتونیتر – را انتخاب میکنند که احتمالا تقلیدی به شیوه زیباییشناسیِ بازیهای ویدیوییست. نمونه گویای این موضوع، نمایشی است که مایک و مارکوس از طریق مانیتورهای امنیتی خانگی از نمای سوم شخص تماشا میکنند، و تیراندازیهایِ اوج فیلم، در زمانهایی که سازندگان قصد دارند بدنی را پُر از گلوله کنند، کاملاً ظاهر یک تیراندازی اول شخص را به خود میگیرد.
با وجود تمام تلاشهای بیموردِ فیلم برای جلب مخاطبانِ امروزی، هیچکدام از این تلاشها برای جدا کردن «پسران بد: بران یا بمیر» از روحِ اصلی فرنچایزِ آن و از دوران طلایی بلاکباسترهای اواخر قرن بیستم که هنوز تا حدودی برای برخی جوابگو میدهد، کافی نمیباشد. از موسیقی متن لرن بالف که آشکارا تم هانس زیمر را از «صخره» تداعی میکند تا تعقیب و گریز هوایی با هواپیماربایی که یادآور خاطره «هواپیمای محکومین» است و نماهای بریدهٔ تصادفی از شخصیتهایی که همدیگر را در میان غروبِ نارنجیِ سوخته در آغوش گرفتهاند، در حالیکه موسیقیِ ارکسترال بر روی موسیقیِ متن زاری میکند، به طور غیرقابلِ انکار از عصری سرچشمه میگیرد که جری بروکهایمر پادشاه آن بود.
برخی چیزها برای بهتر شدن تغییر کردهاند (هراسِ گرایشیای که «پسران بد ۲» را دربَر گرفته بود، به برداشتی نرمتر از مردانگی در قرن ۲۱ تبدیل شده که ابدا از اصرار توام با عصبانیت اسمیت بر اینکه روح او آلت تناسلی دارد، فراتر نمیرود). اما با وجود تمام تلاشهای مجموعه برای احاطه کردن مایک و مارکوس با افسانهای که ممکن است بدون آنها زنده بماند، «پسران بد» همچنان یک فرنچایز وابسته به ستاره است؛ آنهم در دورهای که تعداد کمی از آنها باقی ماندهاند. «ببران یا بمیر» میداند که آن فیلمها چگونه کار میکردند، و این را فراموش نمیکند، حتی در حالی که خود را با نحوهٔ کارکرد فیلمها امروزی وفق میدهد. پسرانِ بد، با وجود تمام چیزهایی که در این فیلم گنجانده شده، بدونِ مایک و مارکوس همچنان هیچ است. و با وجود تمام اتفاقاتی که اسمیت از زمان قسمت قبلی پشت سر گذاشته، او و لارنس همیشه محور فیلم خواهند بود – همانطور که یک کاپیتان پلیسِ خاص با تمامِ ظرافت میگوید: پسرانِ بد ما.
کمپانی سونی پیکچرز، «پسران بد: برای زندگی یا مرگ» را روز پنجشنبه، ۶ ژوئن، در سینماها اکران شد.
سلام
دو سوال
۱- به نظرتون این فیلم عرضه کننده خوبی بعد از تموم شدن نمایش در سینماها پیدا میکنه ؟ تا ۶ ماه آینده یا زودتر کیفیت خوبش میاد؟
۲- برام جالب بود چرا بازیگر نقش همسر مارتین لارنس عوض شده ؟ از لحاظ مالی بوده؟
کلا طنز مارتین لارنس تو بازیگرای طناز چه * چه * دارم خیلی بامزست؛ خصوصا وقتی میترسه خیلی خنده دار میشه خصوصا پسران بد ۲ بود که تیرخورده بود که خیلی خنده دار بود… البته بعدش ادی مورفی هم خیلی خوب بود …
سلام
به زودی کیفت بهترش میاد
الان کیفیت پرده خوبش اومده
میگین جدول زمانبندی بوده اما احتمالا به توافق نرسیدن
کیفیت پرده ای خوبش کجا اومده ؟ من هر جا دیدم کیفیت افتضاح بوده! این بزودی که گفتید مثلا دو هفته میشه؟ کلا تو این بی سریالی و بی فیلمی باید منتظر اومدن کیفیت خوب چند فیلم آمریکایی ، ترکی و هندی باشیم!حالا آمریکایی ها راحت تر میاد ! ترکی که ظاهرا عذاب میده … هندی که خیلی بدتر ! من الان مدتهاست منتظر یک فیلم از dev هستم … هنوز زمان اومدن کیفیت خوب فیلمش را نتونستم پیدا کنم! منظورم فیلم Byomkesh O Durgo Rahasya که ظاهرا طلسم شده!
چرا علت اصلی رو و صاف شفاف نمیگن که گمانه زنی و حاشیه به وجود نیاد؟(قضیه تغییر بازیگر نقش همسر مارتین لارنس)
حدودا ۱۰۰ روز بعد از شروع اکران
الان مدتی از اکران گذشته پس خیلی نمونده.
خوب چه علتی رو بگن ؟ اصلا دانلود این اثار نقض قوانین حقوق معنوی هست ! بعد چی رو براش توضیح بدن ؟
در مورد تغییر بازیگر، عوامل مختلفی وجود داره بحث بازاریابی، بحث قراردادها و مفادش یا توافق محرمانگی و …
من دیر منتشر شدن رو توضیح نخواستم ، منظورم در مورد حواشی درباره ی بازیگران بود که با توضیحات شما متوجه شدم .
ممنون
🙂
اخه پشت هم بود فکر کردم تاخیر در پخش هندی منتظورتونه اینه چرا توضیح نمیدن فیلم هندی کی میاد
چرا پاسخ سوالات من را نمی دهید؟حالا آدرس سایت که کیفیت پرده ای خوب رو داره نمیشه بدهید اشکال ندارد باقی سوالات را لطفا جواب بدهید🙏
سلام
دی جی گذاشته
ممنونم . پاسخ اون فیلم هندی بنگالی که اسمشو با لینک imdb که گفتم چی؟ این فیلمه بلاخره زمانی منتشر میشه؟! دیگه داره مثل قضیه مالی کلافه کننده میشه!
سلام
ندارمش احتمالا میون کامنت ها مونده
میشه لینکشو دوباره بدید
سلام مجدد.
لینک رو بهتون دادم بررسی کردید فیلم هندی بنگالی رو ؟ چه زمانی بلاخره کیفیت مطلوبش میاد؟ اگه هنوز مشخص نیست حدودی و تقریبی در بدترین حالت ممکن چقدر طول میکشه؟
ممنون
اون لینکی که دادید رو چک مردم
فیلم از تاریخ اصلی اکرانش گذشته
بعید می دونم این فیلم ها خیلی راحت نسخه با کیفیتشون بیاد (چون خیلی شهره نیستن)
اما با چک کردن میانگین زمانی فیلم های مشابهش میشه گفت تا اواخر تابستون یا اواسط پاییز کیفیفت های بهتری ازش بیاد