بالاخره تماشای فصل اول سریال جاه طلبانه دیزنی پلاس تحت عنوان «بین دنیا و من» (Dünyayla Benim Aramda) به پایان رسید…
قصد ندارم غلو کنم و اصل بر بیان صادقانه است ، وقتی دو قسمت اول را تماشا کردم، از اثری با بازی بورا گولسوی ناامید شدم. اما به تماشا ادامه دادم. با پیشروی داستان و قسمت ها، وارد داستان شدم، سبکش را تحسین کردم، از هماهنگی تولید، هنر، فیلمبرداری و کارگردانی لذت بردم. بازی بازیگران کمکم جالب شد. بازی هافسانور سانجاک توتان از زمان «عشق میگریاند» بیانگر توانایی این ستاره جوان بود ، اما بعد از سریال « بین دنیا و من » تصمیم گرفتم همه کارهای او را دنبال کنم. زیرا او به شکلی ذاتی بر افراد تأثیر می گذارد.
سریال در واقع داستان یک زن قوی بود. با این حال، آنچه در دو قسمت اول تماشا کردیم؛ داستان زنی بود که برای از دست ندادن معشوقش به بازی روی آورد. در حالی که فکر میکردم این یک کمدی عاشقانه معمولی است، در ادامه، قدرت و شفقت ایلکین قلب تماشگران را لمس کرد. دمت اوزدمیر با قدرت بازیگریاش باعث شد بگویم «آفرین». از صحنه های تملق سینم نسبت به تولگا با صدای بلند خندیدم. بورا گولسوی شخصیت فوق العاده تولگا را خلق کرده است. تماشای لحظاتی که او بین ناامنی هایش و ذهن دستکاری شده اش گیر کرده بود شگفت انگیز بود.
بطور خلاصه «بین دنیا و من» اثری بود که در آن زنان قوی پا به میدان گذاشتند و گفتند: «ما وجود داریم و می توانیم بهترین کار را انجام دهیم.» امیدوارم داستان های بیشتری از این دست داشته باشیم. آفرین به کل تیم!